جوراب وصلهدار وکلا
گروه تاریخ و اقتصاد: بعد وکلا آمده قریب دوازده نفر بودند. رئیس هم بود. آنها مدتی ماندند. آمده رفتند. جوراب چند نفر از وکلا را دیدم وصله داشت و عبای آنها کثیف و پاره بود. رندی گفت با ماهی صد تومان و سالی مبلغی مداخل دیگر غلط میکنند به این کثیفی به اتاق شاه میآیند. پلکنیک قزاق و رئیس گمرک آمده شرفیاب شدند. بعد در باز شد. شاه به این اتاق آمد. جمعی که بودند بنای دعا و ثنا و تشکر از این موهبت الهی گذاشتند. شاه چیزی نمیگفت. از پله پایین آمده از در اندرون که در نارنجستان است میخواستند بروند، من جلو رفته شاه روی پله آخر ایستاده بود.
گروه تاریخ و اقتصاد: بعد وکلا آمده قریب دوازده نفر بودند. رئیس هم بود. آنها مدتی ماندند. آمده رفتند.جوراب چند نفر از وکلا را دیدم وصله داشت و عبای آنها کثیف و پاره بود. رندی گفت با ماهی صد تومان و سالی مبلغی مداخل دیگر غلط میکنند به این کثیفی به اتاق شاه میآیند.پلکنیک قزاق و رئیس گمرک آمده شرفیاب شدند. بعد در باز شد. شاه به این اتاق آمد. جمعی که بودند بنای دعا و ثنا و تشکر از این موهبت الهی گذاشتند. شاه چیزی نمیگفت. از پله پایین آمده از در اندرون که در نارنجستان است میخواستند بروند، من جلو رفته شاه روی پله آخر ایستاده بود. عریضه شاهزاده و کیسه تافته که صد پنج هزاری در آن بود تقدیم کردم. فرمودند شاهزاده داده، عرض کردم وجه تصدقی با کمال انفعال.پوزخندی زده شعاعالسلطنه را صدا زده آقا بیایید اندرون و تشریف بردند.
روزنامه خاطرات عینالسلطنه سالور، قهرمان میرزا، (۱۲۵۰ - ۱۳۲۴)، ج3، ص: 1977
ارسال نظر