کسبوکار زنان در دوره قاجار
گروه تاریخ و اقتصاد: زنان در عصر قاجار اعم از زنان دربارى و غیردربارى، تا حدودى به حقوق خود آشنا شده بودند و حتى زنان شاه که بسیارى از مسائل مالى آنها به وسیله حکام ولایات تعیین میشد، در صورت عدم پرداخت حقالسهم آنها به دفاع از خود و اخذ حقوق شان میپرداختند که این مهم در اسناد به خوبى مشخص است. جایگاه زنان در جامعه ایران عصر قاجار با پایگاه اجتماعى و محیط زندگى آنان ارتباط مستقیم داشت. هر چند زنان قشرهاى پایین شهرى و روستایى از توان مالى و اقتصادى کمترى برخوردار بودند و متون تاریخى کمتر از کارکرد و جایگاه اجتماعى آنان سخن گفتهاند؛ زنان فرادست شهرى از آزادى بیشترى در نوع کارکرد و پوشش برخوردار بودند و به راحتى در جامعه فعالیت داشتند، اما همچون دیگر زنان از کمترین حقوق مدنى برخوردار نبودند؛ بهطورى که تا پیش از برپایى نظام مشروطیت، حتى براى درمان بیمارىهاى خود حق رفتن به مریضخانه یا آوردن طبیب را نداشتند.
گروه تاریخ و اقتصاد: زنان در عصر قاجار اعم از زنان دربارى و غیردربارى، تا حدودى به حقوق خود آشنا شده بودند و حتى زنان شاه که بسیارى از مسائل مالى آنها به وسیله حکام ولایات تعیین میشد، در صورت عدم پرداخت حقالسهم آنها به دفاع از خود و اخذ حقوق شان میپرداختند که این مهم در اسناد به خوبى مشخص است. جایگاه زنان در جامعه ایران عصر قاجار با پایگاه اجتماعى و محیط زندگى آنان ارتباط مستقیم داشت. هر چند زنان قشرهاى پایین شهرى و روستایى از توان مالى و اقتصادى کمترى برخوردار بودند و متون تاریخى کمتر از کارکرد و جایگاه اجتماعى آنان سخن گفتهاند؛ زنان فرادست شهرى از آزادى بیشترى در نوع کارکرد و پوشش برخوردار بودند و به راحتى در جامعه فعالیت داشتند، اما همچون دیگر زنان از کمترین حقوق مدنى برخوردار نبودند؛ بهطورى که تا پیش از برپایى نظام مشروطیت، حتى براى درمان بیمارىهاى خود حق رفتن به مریضخانه یا آوردن طبیب را نداشتند.
زنان فرادست جامعه شهرى، از محدودترین افراد به شمار میآمدند؛ پاىبندىهاى خانوادگى، آنان را از جنبههاى مختلف فعالیتهاى اجتماعى، اقتصادى و فرهنگى دور نگاه میداشت؛ به همین دلیل فعالیتها در چارچوب کارهاى خانه محدود میشد، گرچه با توجه به جایگاه اجتماعى، اقتصادى و سیاسى خاندانهاى طبقات بالاى جامعه، این کارکرد به گروههاى کوچک یا بزرگى از مستخدمان زن یا مرد واگذار میشد، اما گاه از امتیاز با سواد شدن برخوردار میشدند و به واسطه سوادآموزى نقش مهمى در آگاه ساختن دیگر بانوان داشتند. بعضى از آنان در جریانهاى اجتماعى ـ سیاسى از جمله بلواى نان، جنبش تنباکو و مهم تر از همه، انقلاب مشروطیت سهم بسزایى داشتند. جنگهاى ایران و روسیه ـ و به دنبال آن نابسامانىهاى اقتصادى، وابستگى سیاسى به انگلیس و روسیه، قانونمند نبودن روابط مردم و حکومت و در نتیجه بروز استبداد در حاکمیت، به سبب به وجود آمدن جنبشهاى سیاسى اجتماعى وقایعى بود که در تمام آنها بانوان ـ اگر نه بیشتر از مردان ـ که دوشادوش آنان در مبارزه علیه استبداد حضور فعال یافتند. به تدریج با رویارویى جامعه ایران با نوگرایى و نوسازى که موج اول آن در دوران عباس میرزا و موج دوم در عصر ناصرى پدیدار شد، ایرانیان با چالشى محسوس روبهرو شدند.
زنان که نیمى از جمعیت ایران را تشکیل میدادند براساس ساختار تاریخى کمتر در فعالیتهاى روشنفکرى و سیاسى و اجتماعى شرکت داشته و بیشتر به نقش سنتى خود که همانا تمشیت امور خانه بود مشغول بودند، در حالى که دنیاى خارج از ایران به خصوص غرب با تمام نیرو براى ارتقا و تعالى خود گام برمى داشت زنان در کنج خانهها و پستوها عمر گرانمایه سپرى میکردند و یاراى ورود به صحنههاى اجتماعى را آنگونه که باید و شاید نداشتند. این خسران بزرگى در راه توسعه بود و جامعه را در تنگناى روابط اجتماعى برخاسته از تمدن و تجدد قرار میداد. زنان در عهد قاجار، خواه از طریق تولید براى خانواده و خواه تولید براى امرار معاش، نقش مهمى در معیشت خانواده ایفا میکردند. این نقش در اقتصاد کشور نیز بىتاثیر نبود، چنان که یکى از دلایلى که به نظام چند زنى دامن میزد، استفاده از نیروى جسمى زنان در تولیدات دامى و کشاورزى بود. در میان قبایل ترکمن، ازدواج با زنان بیوه به دلیل تجربیاتى که آنان در قالیبافى و دامپرورى داشتند، از اولویت بیشترى برخوردار بود. زنان روستایى و ایلى در امور زراعى، تولیدات خانگى، تهیه مواد لبنى، آوردن آب، پخت نان و فعالیتهاى ریز و درشت دیگر، مشارکت داشتند و چهره خود را همچون زنان شهرى با روبنده نمىبستند.آنان با تولیدات خانگى مثل قالىبافى و انواع کارهاى هنرى روى پارچههاى گوناگون، سهم بیشترى در چرخاندن امور خانه و اقتصاد آن ایفا میکردند. اما زنان طبقات بالاى شهرى، وظایف مربوط به امور خانه و بچهها را نیز به خدمتکاران محول میکردند؛ از اینرو اوقات آنان با ملالت و محدودیتهاى بیشترى همراه بود.محدودیت براى زنان دربار به مراتب بیشتر بود. گلدوزى از جمله هنرهایى بود که آنان را به خود مشغول مى داشت، امرى که سیاحان آن را نتیجه انزواى زنان میدانستند.
زنان و مشاغل کاذب
حضور زنان در امور تولیدى همچون کشاورزى، دامپرورى و صنایعدستى از کارآمدى آنان و هم دوشى با مردان در امور اقتصادى حکایت دارد. اشارات سیاحان و سفرنامهها نشانگر آن است، اما از موضوعات دیگر سفرنامهها، رانده شدن برخى زنان به سوى مشاغل کاذب به منظور امرار معاش بود.شرع و عرف جامعه و به تبع آن حکومت، با کار این زنان مخالفت میکرد، اما با وجود فشارها و محدودیتها، شاهد رونق کار آنها در جامعه بوده و هستیم. مجازاتهایى که در حق این زنان اعمال میشد، همه سطحى و کمدوام بود. روزنامه حبل المتین در یکى از شمارههاى خود، اثرات بیکارى و فقدان مراکز اشتغال در جامعه را به خوبى تشریح میکند: «دو ثلث اهالى ایران بیشغل و دولت خداداد است... روز و شب مردان و زنان حیران و سرگردان و در وادى سفاهت و جهالت قدم میزنند. چون گرسنه و محتاج قوت لایموت میشوند، از باب ناچارى و سد جوع، به عمل فحشا و منکرات تشبث مینمایند. این همه اراضى لم یزرع بیصاحب و بیحاصل مانده...» حکومت قاجاریه با وجود نیاز زنان بیوه، هرگز به حمایت مالى دست نزد. ناظمالاسلام در کتاب خود خبر میدهد که روز پنجشنبه ۱۸ ذیالقعده ۱۳۲۴هـ.ق مجلس نوپا، مذاکراتى را در باب برقرارى مستمرى برای ورثه مقتول انجام داد. یکى از عرصههاى اشتغال غیرتولیدى پارهاى از زنان که رایجتر بود، خدمتکارى آنان با عناوین متفاوتى چون دده، گیس سفید و دایه نزد خاندانهاى متمول بود، به نحوى که وجود آنها از عوامل مهم، در به گردش درآوردن چرخ زندگى خانوادههاى متمول به حساب میآمد، زیرا زنان این قبیل خانوادهها، به سبب حفظ ظواهر اشرافى، از پرورش کودکان خوددارى میکردندو با دیگر وظایف یک زن خانهدار، نظیر آشپزى، خرید از بازار و نظافت منزل نیز بیگانه بودند. این راحت طلبىها به ضرورت موجب استفاده از زنان طبقات محروم جهت انجام کارهاى رایج اندرون میگردید. از آنجایى که وجود خدمتکاران در خانه همواره مورد نیاز بود، اکثرا بهصورت ثابت در منزل اربابان خود اقامت میگزیدند و ضمن برخوردار شدن از پوشاک و خوراک، ماهانه یا سالانه، به فراخور سابقه و اهمیت کار خود، مواجبى هم دریافت میداشتند.
طبابت با استفاده از گیاهان دارویى از جمله مشاغل خدماتى برخى از زنان بود. اطباى دهات در آن دوره، منحصر به پیرزنها و دواهاى آنها میشد. زنان طبیب، حتى جراحىهاى کوچک هم انجام میدادند. دکتر پولاک در این مورد چنین گزارش مىدهد: «جراحىهاى کوچک در مورد زنان، بیشتر توسط جراحان زن انجام میگیرد. از این جراحان زن، دو تن در تهران به داشتن مهارت شهرت دارند. با وجود این، اغلب و بیشتر در موارد خطرناک، از جراحان مرد کمک میطلبند.» او همچنین در ادامه بیان میکند: «در بین افراد متعددى ـ چه زن و چه مرد ـ که به کار طبابت اشتغال دارند، فقط تعداد بسیار اندکى هستند که درس تخصصى را در این رشته خواندهاند یا نوشتههاى فارسى و عربى در این زمینه را میشناسند. وقتى کار کسى بالا میگیرد که چند فرمول نسخه را حفظ کند. همه معلومات داروشناسى این افراد اغلب محدود میشود به اینکه چند داروى عطارى را که در هر عطارىاى هست، بدانند.»بسیار بعید به نظر میرسد که زنان در آن دوره با طبابت بهصورت علمى آن آشنا شده باشند. در این مورد تنها در دوره احمد شاه به نام خانم دکتر کحال که نزد مسیونرهاى مذهبى آمریکایى تحصیل کرده و طبابت را از آنان آموخته بود، برخورد میکنیم.زنان عهد قاجار در امر مبادلات تجارى و بازار نیز، در سطح بسیار محدودى سهیم بودند. به این صورت که یا در خیابانها مشغول دستفروشى میشدند یا مانند فروشندگان دورهگرد، به فروختن پارچه در منازل میپرداختند.
زنان فرادست جامعه شهرى، از محدودترین افراد به شمار میآمدند؛ پاىبندىهاى خانوادگى، آنان را از جنبههاى مختلف فعالیتهاى اجتماعى، اقتصادى و فرهنگى دور نگاه میداشت؛ به همین دلیل فعالیتها در چارچوب کارهاى خانه محدود میشد، گرچه با توجه به جایگاه اجتماعى، اقتصادى و سیاسى خاندانهاى طبقات بالاى جامعه، این کارکرد به گروههاى کوچک یا بزرگى از مستخدمان زن یا مرد واگذار میشد، اما گاه از امتیاز با سواد شدن برخوردار میشدند و به واسطه سوادآموزى نقش مهمى در آگاه ساختن دیگر بانوان داشتند. بعضى از آنان در جریانهاى اجتماعى ـ سیاسى از جمله بلواى نان، جنبش تنباکو و مهم تر از همه، انقلاب مشروطیت سهم بسزایى داشتند. جنگهاى ایران و روسیه ـ و به دنبال آن نابسامانىهاى اقتصادى، وابستگى سیاسى به انگلیس و روسیه، قانونمند نبودن روابط مردم و حکومت و در نتیجه بروز استبداد در حاکمیت، به سبب به وجود آمدن جنبشهاى سیاسى اجتماعى وقایعى بود که در تمام آنها بانوان ـ اگر نه بیشتر از مردان ـ که دوشادوش آنان در مبارزه علیه استبداد حضور فعال یافتند. به تدریج با رویارویى جامعه ایران با نوگرایى و نوسازى که موج اول آن در دوران عباس میرزا و موج دوم در عصر ناصرى پدیدار شد، ایرانیان با چالشى محسوس روبهرو شدند.
زنان که نیمى از جمعیت ایران را تشکیل میدادند براساس ساختار تاریخى کمتر در فعالیتهاى روشنفکرى و سیاسى و اجتماعى شرکت داشته و بیشتر به نقش سنتى خود که همانا تمشیت امور خانه بود مشغول بودند، در حالى که دنیاى خارج از ایران به خصوص غرب با تمام نیرو براى ارتقا و تعالى خود گام برمى داشت زنان در کنج خانهها و پستوها عمر گرانمایه سپرى میکردند و یاراى ورود به صحنههاى اجتماعى را آنگونه که باید و شاید نداشتند. این خسران بزرگى در راه توسعه بود و جامعه را در تنگناى روابط اجتماعى برخاسته از تمدن و تجدد قرار میداد. زنان در عهد قاجار، خواه از طریق تولید براى خانواده و خواه تولید براى امرار معاش، نقش مهمى در معیشت خانواده ایفا میکردند. این نقش در اقتصاد کشور نیز بىتاثیر نبود، چنان که یکى از دلایلى که به نظام چند زنى دامن میزد، استفاده از نیروى جسمى زنان در تولیدات دامى و کشاورزى بود. در میان قبایل ترکمن، ازدواج با زنان بیوه به دلیل تجربیاتى که آنان در قالیبافى و دامپرورى داشتند، از اولویت بیشترى برخوردار بود. زنان روستایى و ایلى در امور زراعى، تولیدات خانگى، تهیه مواد لبنى، آوردن آب، پخت نان و فعالیتهاى ریز و درشت دیگر، مشارکت داشتند و چهره خود را همچون زنان شهرى با روبنده نمىبستند.آنان با تولیدات خانگى مثل قالىبافى و انواع کارهاى هنرى روى پارچههاى گوناگون، سهم بیشترى در چرخاندن امور خانه و اقتصاد آن ایفا میکردند. اما زنان طبقات بالاى شهرى، وظایف مربوط به امور خانه و بچهها را نیز به خدمتکاران محول میکردند؛ از اینرو اوقات آنان با ملالت و محدودیتهاى بیشترى همراه بود.محدودیت براى زنان دربار به مراتب بیشتر بود. گلدوزى از جمله هنرهایى بود که آنان را به خود مشغول مى داشت، امرى که سیاحان آن را نتیجه انزواى زنان میدانستند.
زنان و مشاغل کاذب
حضور زنان در امور تولیدى همچون کشاورزى، دامپرورى و صنایعدستى از کارآمدى آنان و هم دوشى با مردان در امور اقتصادى حکایت دارد. اشارات سیاحان و سفرنامهها نشانگر آن است، اما از موضوعات دیگر سفرنامهها، رانده شدن برخى زنان به سوى مشاغل کاذب به منظور امرار معاش بود.شرع و عرف جامعه و به تبع آن حکومت، با کار این زنان مخالفت میکرد، اما با وجود فشارها و محدودیتها، شاهد رونق کار آنها در جامعه بوده و هستیم. مجازاتهایى که در حق این زنان اعمال میشد، همه سطحى و کمدوام بود. روزنامه حبل المتین در یکى از شمارههاى خود، اثرات بیکارى و فقدان مراکز اشتغال در جامعه را به خوبى تشریح میکند: «دو ثلث اهالى ایران بیشغل و دولت خداداد است... روز و شب مردان و زنان حیران و سرگردان و در وادى سفاهت و جهالت قدم میزنند. چون گرسنه و محتاج قوت لایموت میشوند، از باب ناچارى و سد جوع، به عمل فحشا و منکرات تشبث مینمایند. این همه اراضى لم یزرع بیصاحب و بیحاصل مانده...» حکومت قاجاریه با وجود نیاز زنان بیوه، هرگز به حمایت مالى دست نزد. ناظمالاسلام در کتاب خود خبر میدهد که روز پنجشنبه ۱۸ ذیالقعده ۱۳۲۴هـ.ق مجلس نوپا، مذاکراتى را در باب برقرارى مستمرى برای ورثه مقتول انجام داد. یکى از عرصههاى اشتغال غیرتولیدى پارهاى از زنان که رایجتر بود، خدمتکارى آنان با عناوین متفاوتى چون دده، گیس سفید و دایه نزد خاندانهاى متمول بود، به نحوى که وجود آنها از عوامل مهم، در به گردش درآوردن چرخ زندگى خانوادههاى متمول به حساب میآمد، زیرا زنان این قبیل خانوادهها، به سبب حفظ ظواهر اشرافى، از پرورش کودکان خوددارى میکردندو با دیگر وظایف یک زن خانهدار، نظیر آشپزى، خرید از بازار و نظافت منزل نیز بیگانه بودند. این راحت طلبىها به ضرورت موجب استفاده از زنان طبقات محروم جهت انجام کارهاى رایج اندرون میگردید. از آنجایى که وجود خدمتکاران در خانه همواره مورد نیاز بود، اکثرا بهصورت ثابت در منزل اربابان خود اقامت میگزیدند و ضمن برخوردار شدن از پوشاک و خوراک، ماهانه یا سالانه، به فراخور سابقه و اهمیت کار خود، مواجبى هم دریافت میداشتند.
طبابت با استفاده از گیاهان دارویى از جمله مشاغل خدماتى برخى از زنان بود. اطباى دهات در آن دوره، منحصر به پیرزنها و دواهاى آنها میشد. زنان طبیب، حتى جراحىهاى کوچک هم انجام میدادند. دکتر پولاک در این مورد چنین گزارش مىدهد: «جراحىهاى کوچک در مورد زنان، بیشتر توسط جراحان زن انجام میگیرد. از این جراحان زن، دو تن در تهران به داشتن مهارت شهرت دارند. با وجود این، اغلب و بیشتر در موارد خطرناک، از جراحان مرد کمک میطلبند.» او همچنین در ادامه بیان میکند: «در بین افراد متعددى ـ چه زن و چه مرد ـ که به کار طبابت اشتغال دارند، فقط تعداد بسیار اندکى هستند که درس تخصصى را در این رشته خواندهاند یا نوشتههاى فارسى و عربى در این زمینه را میشناسند. وقتى کار کسى بالا میگیرد که چند فرمول نسخه را حفظ کند. همه معلومات داروشناسى این افراد اغلب محدود میشود به اینکه چند داروى عطارى را که در هر عطارىاى هست، بدانند.»بسیار بعید به نظر میرسد که زنان در آن دوره با طبابت بهصورت علمى آن آشنا شده باشند. در این مورد تنها در دوره احمد شاه به نام خانم دکتر کحال که نزد مسیونرهاى مذهبى آمریکایى تحصیل کرده و طبابت را از آنان آموخته بود، برخورد میکنیم.زنان عهد قاجار در امر مبادلات تجارى و بازار نیز، در سطح بسیار محدودى سهیم بودند. به این صورت که یا در خیابانها مشغول دستفروشى میشدند یا مانند فروشندگان دورهگرد، به فروختن پارچه در منازل میپرداختند.
زنان دربار قاجار و مطالبات اقتصادى و اجتماعى، نوشته: محمد حسننیا، ریحانه ناظم. پیام بهارستان، زمستان 92.
ارسال نظر