سید‌امیرحسین میرابوطالبی

در این ستون به مباحثی از اقتصاد خواهیم پرداخت که اغلب کمتر به آنها پرداخته می‌شود. از رابطه اقتصاد با دیگر حوزه‌ها گرفته تا مثال‌هایی که از قوانین اقتصادی مشهور در جهان واقع اتفاق می‌افتد. شاید زمانی که از ما بپرسند رابطه اقتصاد با زیست شناسی چیست، بی‌درنگ پاسخ دهیم هیچ! اما در واقع این‌چنین نیست. روابط متقابل زیادی بین این دو حوزه چه از نظر عملی و چه از جنبه نظری وجود دارد. می‌توان گفت کل مطالعات علم اقتصاد بر اساس رفتارهای انسان، رابطه او با محیط پیرامون و منابع در دسترسش بنا شده است. هرچند ممکن است برداشت مکاتب مختلف اقتصادی از این انسان و همچنین نوع رابطه اش با محیط از یکدیگر متفاوت باشد، اما همه آنها در پرداختن به انسان و محیط پیرامونش مشترک هستند. از همین جا مشخص است که نمی‌توان زیست‌شناسی و اقتصاد را بی‌ارتباط دانست.

اما آیا به نظر شما می‌توان مثلا رابطه‌ای بین نظام اقتصاد بازار و نظریه تکامل داروین متصور بود؟! آیا نظام اقتصادی بازار آزاد از ابتدا به این پیچیدگی و گستردگی فعلی بوده است؟ آیا از ابتدا هر کالایی در جایی که مورد نیاز است قابل تهیه بوده ؟ این تکامل را چه کسی به وجود آورده است؟ بسیاری تکامل این نظام و بهبود و خود اصلاح گری آن در طول زمان بدون دخالت بیرونی را به نظریه تکامل داروین تشبیه کرده‌اند و از این دو به عنوان شواهدی برای اثبات هم استفاده کرده‌اند.

اما مثال‌های کاربردی‌تری هم از رابطه این دو حوزه وجود دارد. تقریبا هر کس که اقتصاد خوانده با مفهوم مطلوبیت آشنا است، مفهومی که بنای بسیاری از تحلیل‌ها و نظریات فعلی اقتصادی است. شاید بعد از تلاش نافرجام بنتام برای یافتن راهی برای محاسبه میزان کمی مطلوبیت افراد، اقتصاددانان کمتر به این موضوع پرداخته‌اند و اغلب آن را غیرممکن دانسته‌اند. این مساله شاید در زمان زندگی بنتام و با آن سطح از اطلاعات و دستاوردهای علمی در مورد مغز انسان غیرممکن بوده است. اما دستاوردهای امروزی و اطلاعات مفیدی که از نحوه عملکرد مغز در زمان رضایت‌مندی حاصل شده می‌تواند نوع نگاه به بحث مطلوبیت در اقتصاد را به کلی تغییر دهد. شاید ساخته شدن مطلوبیت سنج مدنظر بنتام همچنان فقط در حد یک رویا باشد اما یافته‌های جدید زیست‌شناسی در این زمینه می‌تواند حاوی نکات مهمی برای اقتصاددانان باشد. برای به کار بردن این یافته‌ها حتما هم لازم نیست مطالعات گسترده زیست‌شناسی داشت. برای مثال دانستن تفاوت رضایت‌مندی مردان و زنان از نظر نوع، شدت و مدت تاثیر آن که از جنبه زیست شناسی امروزه به راحتی قابل دسترس است می‌تواند حاوی اشارات مهمی برای اقتصاددانان در مباحث تولید، توزیع، قیمت گذاری و تحلیل مطلوبیت افراد باشد.

مثال‌های بسیاری از تاثیر متقابل اقتصاد و زیست شناسی در زندگی روزمره هر کدام از ما وجود دارد. برای مثال شیوع ویروس خاصی بین مرغ‌ها در شرق آسیا می‌تواند منجر به از کار افتادن بازار در آن منطقه شود. در این شرایط دلار می‌تواند به عنوان ارز پشتیبان نقش مهمی را در بخش بانکی شرق آسیا ایفا کند. همچنین این موضوع احتمالا منجر به افزایش قیمت صادراتی مرغ خواهد شد که با توجه به ضروری بودن این کالا طبیعتا چنین افزایشی مسائل مهمی را چه از نظر اقتصادی و چه سیاسی برای کشورهای صادر کننده و وارد کننده آن در سراسر جهان به همراه خواهد داشت. به همین ترتیب یافتن دارویی برای از بین بردن این ویروس نیز می‌تواند اقتصاد بین‌الملل را در سطحی گسترده تحت تاثیر قرار دهد. در سال‌های اخیر در بعضی اتفاقات این‌چنینی ایفای نقش بعضی شرکت‌ها و کشورها مسجل شده و دلیل آن را هم به راحتی می‌توان از پیامدهای اقتصادی این اتفاقات دریافت. برای مثال می‌توان از نقش شرکت بزرگ سرمایه‌گذاری Goldman Sachs در آلوده کردن خلیج مکزیک که به اثبات نیز رسید نام برد. اهمیت بیوتکنولوژی در اقتصاد آینده را می‌توان از میزان سرمایه‌گذاری کشورها و توجه آنها به این بخش دریافت. مقدار ثبت اختراعات بیوتکنولوژیک در کشورهایی مانند آمریکا، ژاپن، کشورهای اروپایی، هند و برزیل در چند سال اخیر به صورت تصاعدی رشد کرده است.

رابطه اقتصاد و زیست شناسی موضوع تازه‌ای نیست؛ چرا که از ابتدا آدام اسمیت نیز به اهمیت این رابطه اشاره کرده و حتی آلفرد مارشال از اقتصاد به عنوان شاخه‌ای از زیست شناسی نام برده است.اما یافته‌های جدید و روزافزون زیست‌شناسی و شاخه‌های مرتبط با آن در رابطه با انسان و محیط پیرامونش مطالعه آن برای اقتصاددانان را بیش از پیش ضروری کرده است. مطالعاتی که می‌تواند بنای اقتصادی جدید باشد.