پرونده‌ای پیرامون اهمیت توانمندسازی دولت‌های محلی

اندیشه اقتصاد- دو هفته پیش، مرکز پژوهش‌های مجلس، در گزارشی تحلیلی، «افزایش اختیارات استان‌ها در تصمیم‌گیری پیرامون سیاست‌های محلی را، به عنوان اقدامی مثبت ارزیابی کرد. همچنین در این گزارش تحلیلی، «تشکیل دولت محلی و نیز مجلس محلی جداگانه در هر استان»، به عنوان راهکاری توصیه شده است که می‌تواند تمرکززدایی از وظایف دولت مرکزی را به دنبال داشته باشد. افزایش اختیارات دولت‌های محلی، به این معناست که مثلا «دولت مرکزی» و «مجلس ملی»، به جای آنکه وقت و انرژی خود را برای بررسی اولویت توسعه طرح‌های آب‌رسانی یا ساخت جاده‌های روستایی یا مثلا تجهیز بیمارستان‌ها در استان ایلام اختصاص دهند، صرفا بودجه‌ای را به عنوان بودجه طرح‌های عمرانی در استان ایلام تصویب می‌کنند و سپس تصمیم‌گیری درمورد جزئیات تخصیص این بودجه را به دولت محلی و احیانا مجلس محلی استان ایلام واگذار می‌کنند.

چنین چارچوبی، هم بنا به مبانی تئوریک اقتصاد سیاسی و هم بنا به تجربه موفق ده‌ها کشوری که اختیارات وسیعی را به دولت‌های محلی و شهرداری‌ها واگذار کرده‌اند، می‌تواند کمک شایانی در تخصیص بهینه بودجه عمومی در مناطق مختلف کشور به همراه داشته و رضایت عمومی بیشتر شهروندان را به ویژه در استان‌های کوچک‌تر و کمتر توسعه یافته، به همراه آورد.

اما حد بهینه افزایش اختیارات دولت‌های محلی و شهرداری‌ها چیست؟ آیا صرفا افزایش اختیارات شهرداری‌ها کفایت می‌کند یا لازم است به سمت تشکیل «دولت محلی» و «مجلس محلی» هم پیش برویم؟ مرز بین «توانمندسازی دولت‌های محلی و شهرداری‌ها» با «فدرالیسم» چیست؟

پرونده تحلیلی پیش رو، می‌کوشد تا پاسخ‌هایی هرچند مختصر، برای پرسش‌هایی از این دست ارائه دهد: