مرتضی حاجی در گفتوگو با«دنیای اقتصاد» از مشکلات خصوصیسازیآموزش در ایران میگوید
مدیریت منابع درآموزشوپرورش علمی نیست
مرتضی حاجی، وزیرآموزشوپرورش دولت خاتمی یکی از مهمترین دستاوردهای دوران وزارت خود را تدوین لایحه سازمان مدارس غیرانتفاعی میداند. وی از تغییرات سینوسی که در نگاه مدیران آموزشوپرورش نسبت به بخش خصوصی بوده و مانع جذب سرمایه این بخش شده انتقاد میکند و معتقد است که آموزشوپرورش در کشور کاملا دولتی است و قانون مدارس غیرانتفاعی نتوانسته است کمکی به ورود فضای خصوصی در مدرسه و محیطهای آموزشی کند.
ثمانه قدرخان
مرتضی حاجی، وزیرآموزشوپرورش دولت خاتمی یکی از مهمترین دستاوردهای دوران وزارت خود را تدوین لایحه سازمان مدارس غیرانتفاعی میداند. وی از تغییرات سینوسی که در نگاه مدیران آموزشوپرورش نسبت به بخش خصوصی بوده و مانع جذب سرمایه این بخش شده انتقاد میکند و معتقد است که آموزشوپرورش در کشور کاملا دولتی است و قانون مدارس غیرانتفاعی نتوانسته است کمکی به ورود فضای خصوصی در مدرسه و محیطهای آموزشی کند.
مدیر عامل بنیاد باران بر این نکته که آموزشوپرورش باید به مدارس غیرانتفاعی و آنچه او نمونههای خوب این مدارس مینامد کمک کند، تاکید دارد و پیشنهاد میدهد فضای فیزیکی بهطور رایگان در اختیار مدارس قرار گیرد. وی بیاعتمادی دولت به مدارس خصوصی را موجب آزار آنها میداند و معتقد است: اکنون در تهران چندین موسسهآموزشی خیلی خوب داریم اما این مدارس نباید بزرگ شوند چون اگر بزرگ شوند آموزشوپرورش خوشش نمیآید. حاجی برای نقش متقابل پدران و مادران در موفقیت نظامآموزشوپرورش اهمیت ویژهای قائل است و پیش از مطرح شدن هرگونه پرسشی گفتوگو را اینگونه آغاز میکند:
باید این سوال اساسی را طرح کرد که آیا مردم در آموزشوپرورش و در تربیت فرزندان خود وظیفه و نقشی بر عهده دارند یا خیر؟ کسی منکر این موضوع نمیشود که پدران و مادران خواسته یا ناخواسته درآموزشوپرورش نقش ایفا میکنند به ویژه در سنین اول زندگی کودک. منتها زمانی که کودک وارد دوره آموزش رسمی میشود به تلقی و تصور برخی، پدران و مادران دیگر وظیفهای برعهده ندارند یا صرفا وظیفهای را که از سوی مربیان مدرسه بر آنها تکلیف شود ، برعهده دارند. تشکیل انجمنهای خانه و مدرسه در گذشته یا انجمنهای اولیا و مربیان فعلی بر این فلسفه مبتنی است که پدران و مادران و مربیان مدرسه به صورت توام با هم برای تربیت بچهها وظیفه و مسوولیت دارند. آنچه باید در این انجمنها اتفاق میافتاد بعدها به دلیل نیازهای مالی فراوان مدارس کم کم به سمت تامین نیازهای مالی مدارس هدایت شد و همکاری انجمنهای اولیا و مربیان با مدارس در حد یک انجمن پشتیبان مالی و کمک به تدارک نیازهای مدرسه تنزل پیدا کرد، در حالی که نباید در عمل دچار چنین سرنوشتی میشد. از قدیم نیز وقتی انجمن خانه و مدرسه از والدین برای شرکت در جلسات مدرسه دعوت میکرد، اولیا از این دعوت با دادن پولی به مدرسه اجابت میکردند بدون اینکه در این جلسات شرکت کنند. ولی در دنیای امروز هیچ سازمان آموزشوپرورشی بدون همکاری مستقیم و تنگاتنگ اولیای دانشآموزان نمیتواند هدفهای خود را محقق کند. به همین دلیل بحث مشارکت اولیا در فرآیند تعلیم و تربیت نقش فوقالعاده و بیبدیلی است و هر برنامهریزی در آموزشوپرورش که از این نقش غفلت کند دستگاه آموزشوپرورش را از یک پتانسیل بسیار قوی و اثرگذار محروم کرده است. در واقع مشارکت در حد وسیع برای تحقق هدف و محتوای تعلیم و تربیت امر کاملا ضروری و اجتنابناپذیر است. اما این مشارکت گاهی به این صورت محقق میشود که گروهی از اولیای دانشآموزان را در یک کلاس بنشانیم و مدیر یا مربی تربیتی مدرسه برای آنها سخنرانی کند و احساس رضایتی برای آنها ایجاد شود از اینکه همکاری خوبی انجام میدهند، دیگر اینکه به جای این ارتباط یکسویه از طرف مدرسه با اولیا، یک ارتباط دو سویه بین اولیا و مدرسه ایجاد شود و همینطور که مدیر یا مربی مدرسه حق دارد نقطه نظرات خود را به اولیا منتقل کند، متقابلا اولیا نیز حق دارند پیشنهادها، نظرات و انتقادهای خود را نسبت به مدرسه عنوان کنند و هر دو از یکدیگر تاثیرپذیر باشند و تعاملی بین آنها برقرار باشد.
این بحث طی سالهای گذشته بیشتر در مدارس دولتی محقق شده یا مدارس غیرانتفاعی؟
اگر اجازه بدهید در ادامه عرض میکنم. این تعامل زمانی محقق میشود که طرفین یعنی اولیا و مربیان برای یکدیگر حقوق مساوی قائل باشند و باور کنند که در داخل یک مجموعه برای تحقق اهداف مشترک همکاری میکنند و با گسترش دامنه مشارکت اشتراک مساعی مالی و سخت افزاری از یک سو و جنبههای نرم افزاری و مدیریت از سوی دیگر توسعه مییابد. در نهایت مشارکت کامل و دوسویه را فراهم میکند. اگر مدرسه به این مشارکت احساس نیاز نکند، رابطه یک طرفه ایجاد میشود که اخلال گر است و پدران و مادران در خانواده و در محیط خودشان یک شکل رفتار میکنند و مدرسه هم به شکل دیگر رفتار میکند، و با قرار گرفتن کودک در دوطیف رفتار کاملا متفاوت و بعضا متضاد و دریافت پبامهای متناقض اتفاقی میافتد که متاسفانه امروز در جامعه شاهد آن هستیم.
در نهایت سازمانآموزش پرورش با خصوصی یا دولتی اداره شدن چه نقشی در این میان میتواند ایفا کند؟
به اعتقاد من سازمانآموزشوپرورش باید خودش را برای نقشپذیری بیشتر اولیا آماده کند. در حال حاضر شاید مردم فقط ۱۰درصد در تامین هدفهای آموزشوپرورش بچهها احساس مسوولیت میکنند. در حالی که ۹۰درصد توانایی آنها باقی میماند و وزارت آموزشوپرورش از آن غافل است. این ۱۰درصد در شرایطی وجود دارد که مدیریت این وزارت به این ضرورت قائل باشد. درغیر این صورت درهمین حد مختصر مشارکت هم مانعتراشیهای عجیب و غریبی میشود که همه ما از آنها مطلع هستیم.
منظور من از مشارکت اولیا و مردم فقط مشارکت مالی نیست بلکه به همه جنبههای همکاری نرم افزاری و سختافزاری معتقدم. این تفکیک که دو نوع مدرسه دولتی و غیردولتی داریم که تمام مباحث مربوط به مدارس دولتی برعهده دولت است و غیردولتی بر عهده اولیای دانشآموزان و بین این دو چیز دیگری وجود ندارد، موافق نیستم و فکر میکنم برای فراهم کردن مشارکت بیشتر اولیا، هرچه انواع روشهای مدیریت را در آموزشوپرورش متنوعتر کنیم، امکان مشارکت افراد را توسعه خواهیم داد و هرچه این مشارکت توسعه پیدا کند، کیفیتآموزشوپرورش بهبود پیدا میکند. یکی از این راهها این است که نقش مستقیم و بیواسطه به بخش خصوصی بدهیم که همین مدارس غیرانتفاعی نمونهای ناقص از آن است. و باز در همین مورد اعتقاد دارم لازم نیست مدرسه غیرانتفاعی باشد مدرسهداری و فعالیتآموزشی و فرهنگی نیز مثل سایر فعالیتها حق دارد با سازوکار اقتصادی تعریف شود،منتها موضوع فعالیت،آموزشی و فرهنگی است. سرمایهگذاری برای این فعالیت هم باید سودآور باشد، هم مادی وهم معنوی، یعنی افراد باید از سرمایهای که در این کار قرار میدهند، سود ببرند. و نظارت دولت باید بر محتوای تعلیم و تربیت و اجرای درست برنامه باشد. لذا در دوره مسوولیتم چند نوع مدرسه را تعریف کردیم؛ مدارس غیرانتفاعی، خصوصی و خیریه که همه زیر تعریف غیردولتی دستهبندی میشوند. غیرانتفاعیها همین شکل امروزی است، خصوصیها برای افرادی که میخواهند سودی هم از سرمایه خود بردارند و خیریه هم که کارکرد مشخص خود را دارد. این تقسیمبندی انجام شد که سرمایهگذاران فکر نکنند با آوردن سرمایه خود بهآموزشوپرورش آن را از دست میدهند. این موضوع در مورد دانشگاههای غیرانتفاعی هم مصداق دارد. در جامعه باید سعه صدری وجود داشته باشد که مدارس و دانشگاهها با شکلهای مختلف حقوقی سرمایهگذاری شوند و سرمایهگذاران هم از سرمایه خود سود معقول ببرند. و نظارت هم درست و منطبق بر اصول انجام شود. به جای ایرادهای غیر اصولی از مدارس، بازرسان به مباحث اصولی و مرتبط به محتوایآموزش توجه کنند.
با توجه به ایرادهایی که بر نحوه فعالیت مدارس غیرانتفاعی وارد میدانید این سوال پیش میآید که در دوره وزارت شما این مباحث چقدر اعمال شده است؟
اولا ایراد بر مدارس نیست، بلکه مسائل مربوط به صدور مجوز و اداره و نظارت بر آنها است. در زمان وزارت من توسعه مشارکت مردم به عنوان یک اصل مورد توجه بود.
برای تحقق آن چه برنامههایی اجرا کردید؟
اولین کاری که تلاش کردم در این حوزه انجام دهم، این بود که کادرهای اداری که موظف بودند به مدارس غیرانتفاعی سرویس اداری بدهند باور داشته باشند که باید در خدمت این مدارس باشند نه به عنوان نهاد بالاسری بر آنها آقایی کنند. تلاش کردیم این تعریف را درآموزشوپرورش نهادینه کنیم و کارشناسان حوزه مدارس غیرانتفاعی افراد معتقد به ضرورت حمایت از اینگونه مدارس باشند. چون برخی به حکم پستی که دارند و به حکم تکلیف در این حوزه فعال بودند و از اساس این مدارس را قبول نداشتند. این موضوع شامل کارمندان، کارشناسان و مدیران این بخش میشد. دیگر اینکه تلاش کردم بخش نظارتی به سمت نظارت بر محتوایآموزش هدایت شود. در قانون عنوان شده شهریه مدرسه بر اساس خدماتی که به دانشآموز داده میشود، خود مدیر تعیین میکند به آموزشوپرورش اعلام میشود تا به تصویب برسد. پس به تعداد مدارس غیرانتفاعی میتواند نرخهای متفاوت شهریه وجود داشته باشد. اینکه یک نرخ ثابت برای همه اعلام شود بهطور قطع کار پسندیده و درستی نیست و عملی هم نخواهد شد به این دلیل که خدمات متفاوت است. سعی کردیم مدارس غیرانتفاعی بهگونهای تقویت شوند که بتوانند در سازوکار تصمیمگیریآموزشوپرورش حضور داشته باشند. برای این کار یکی از اعضای شورای عالی آموزشوپرورش را که وزیر انتخاب میکند از مدیران مدارس غیرانتفاعی تعیین کردیم. دیگر اینکه سعی کردیم شورای مدارس غیرانتفاعی را حمایت کنیم حتی به آنها توصیه کردم این شورا را به ثبت برسانند تا تبدیل به اتحادیه شود که قدرت و توانایی در آن وجود داشته باشد که بتواند از حقوق خود دفاع کند.
چرا اتحادیه محقق نشد؟
چون آنها هم خیلی محتاط هستند و ازآموزشوپرورش و برخوردهای احتمالی بعدی حساب میبرند.
شما برای شکستن این ذهنیت چه کردید؟
من در جلسات آنها شرکت میکردم و به مدیران وقت توصیه میکردم که حتما از این افراد و تشکل آنها حمایت کنند.
لایحه سازمان مدارس غیردولتی که در زمان شما تدوین شد چرا در همان دوره به تصویب نرسید؟
این لایحه که در آن انواع مدارس به تفکیک ذکر و تعریف شده بودند که میتوانند غیرانتفاعی، خیریه و خصوصی باشند. در مجلس مطرح و طی چند جلسه در کمیسیون مربوطه بررسی شد، ولی قبل از تصویب نهایی دوره ما تمام شد و دولت نهم این لایحه را پس گرفت ولی شنیدم مجددا آن را با مقداری تغییر، تایید کرده و به مجلس فرستادهاند.
در بخش اول صحبتهایتان به نقش خانوادهها و مشارکت آنها در نظام آموزشوپرورش چه خصوصی و دولتی تاکید داشتید. طبق گزارش سازمان آمار در سبد اقتصاد خانوار در دوره وزارت شما سهمآموزش تنها ۳درصد است. یعنیآموزش در مقایسه با سایر نیازهای زندگی سهم بسیار کمیرا به خود اختصاص داده است. با توجه به اینکه الویت خانواده ایرانی آموزش نیست، میتوان بازهم با توجه به صحبتهای شما نقش پررنگی برای آنها متصور بود؟
قطعا میشود. ما از آنها نخواستهایم و خانوادهها هم به ضرورت این مشارکت نرسیدهاند . همیندرصد مختصری هم که شما به آن اشاره میکنید، عمدتا مربوط میشود به سالهای دوره دبیرستان که والدین نگران کنکور هستند و احساس نیاز میکنند و این مشارکت اتفاق میافتد. که اگر احساس نیاز نکنند، این ۳درصد اتفاق نمیافتد. ما این نیاز را تعریف نکردهایم و خانوادهها به این ضرورت نرسیدهاند. اصل ۳۰ قانون اساسی عنوان کرده که دولت موظف است وسیله آموزش رایگان را تا پایان دوره متوسطه برای همه افراد فراهم کند که اصل جدی و درستی است، منتها اصلا در این اصل عنوان نشده که انحصارا باید این اتفاق بیفتد و نباید مردم برایآموزش هزینه کنند، بلکه دولت یک تکلیف دارد که باید به آن عمل کند و یک تکلیف هم مردم دارند.
چطور در دوره شما مدیریت هیات امنایی و مشارکتی برای مدارس غیرانتفاعی در دستور کار قرار نگرفت؟
از دیگر روشهای توسعه مشارکت که در آن دوره روی آن کار جدی شد، هیات امنایی کردن مدارس بود که آییننامه آن در شورای عالی به تصویب رسید. مدارس غیرانتفاعی که قانون خودشان را دارند و طبق آن عمل میکنند، چون سرمایه گذار خود شخص است. البته معمولا انجمن اولیا و مربیان این مدارس بسیارفعال است و نمونه خوبی از همکاری خانه و مدرسه را در این مدارس شاهد هستیم. ما مدیریت هیات امنایی را برای مدارس دولتی و خیرساز تعریف کردیم.
با توجه به اینکه مدارس غیرانتفاعی باری از روی دوش بر میدارند و صرفه جویی منابع را برای دولت به همراه دارند، چرا دولت در اعطای مجوزها سختگیری به خرج میدهد و تنها افراد شناخته شده برای دولت به راحتی مجوز ایجاد مدرسه غیردولتی را دریافت میکنند؟
این ایراد جدی است که بردولت وارد است. نگرانی و بیاعتمادی که متاسفانه در کشور ما موجود است و مانند یک خوره منابع عظیم انسانی و سرمایههای اجتماعی ما را تخریب میکند. در کشور ما اصل بر عدم اعتماد است، مگر اینکه خلاف آن ثابت شود. از سوی دیگر چون دولت متکی بر نفت است و برای خودش همواره درآمد تضمین شدهای دارد، به مردم کمتر احساس نیاز کرده است؛ بنابراین با همین ابزار بی اعتمادی را اعمال کرده است. من در دوره وزارت خودم در لایحهای که برای مدارس غیرانتفاعی تهیه شد، جهت کمکردن اثر این موضوع بر استقبال از سرمایهگذاری برای ایجاد مدرسه، سرمایهگذار از مدیریت جدا دیده شد و گفتیم سرمایهگذار کسی است که منابع میآورد و مدیر کسی است که دارای ویژگیهای مدنظر آموزشوپرورش است.
مدارس غیرانتفاعی دراین سالها چه تاثیری بر نظام خصوصیسازی در حوزه آموزش در ایران داشتهاند ؟
در حال حاضر بیش از ۹۴درصد از آموزشوپرورش در دست دولت است و بعضی از این مدارس غیرانتفاعی هم به نوعی به دولت وابسته هستند به این معنا که برخی از سازمانها و دانشگاههای دولتی، شبهدولتی و بانکها مدرسه ایجاد کردهاند، یعنی خصوصی به معنای واقعی و حقیقی خودش نیست. یعنی از نظر آموزشوپرورش خصوصی هستند، اما از نظر تامین سرمایه، دولتی و عمومی. اگر بخواهیم خالص مدارس غیرانتفاعی را بگوییم، شاید کمتر از ۵ درصد از مدارس ما در حال حاضر خصوصی هستند.
در واقع در حال حاضر همه آموزشوپرورش دولتی است و مدارس غیرانتفاعی تاثیر قابل توجهی بر فراهم کردن فضای خصوصی و سرمایهگذاری و تلاش خصوصی درآموزشوپرورش نتوانستند فراهم کنند. در واقع به آنها اجازه داده نشده است.
از سالهای اول انقلاب تاکنون اگر مرور کنیم این منحنی نگرشهای مدیران آموزشوپرورش به بخش خصوصی خیلی نوسان دارد. حتی مدیری هست که در یک دوره خیلی موافق بوده و در یک دوره خیلی مخالف بوده است. این تغییرات سینوسی که در نگاه مدیران آموزشوپرورش نسبت به بخش خصوصی بوده اجازه جذب سرمایه را به درستی نداده است. تعدادی مدرسه با اسم و رسم داریم که جمع کثیری علاقهمند هستند بچههایشان را در آن مدارس ثبت نام کنند و آن مدارس هم گنجایش محدود دارند.
چرا نتوانستیم در بخش آموزشوپرورش این قابلیت را ایجاد کنیم که مدارس ما بنگاههای اقتصادی موفق باشند؟ و حتی در بورس عرضه شوند؟
قابلیت این امر وجود دارد؛ ولی همان بدبینی و بی اعتمادی که اشاره کردم، اجازه توسعه نمیدهد.
در دوران شما هم همین گونه بود؟
بله در دوران من هم همین طور بود.
چرا؟ شما که خودتان وزیر بودید . این امکان برای شما فراهم نبود یک تغییر نگرش در این رابطه ایجاد کنید؟
این موضوع باید در قالب قانون مدارس غیردولتی انجام شود و لایحهای که گفتم به همین منظور بود. قانون فعلی حمایت کننده این فکر نیست. شما میدانید فضای خصوصیسازی را بنگاههای بزرگ و معتبر میسازند نه واحدهای کوچک پراکنده. اگر سیاست بر توسعه مدارس خصوصی باشد، باید به مدارس که مورد استقبال زیاد هستند، اجازه داده شود که شعبههای متعدد دایر کنند و فعالیت خود را گسترش دهند و برای این کار حمایت شوند. قانون اجازه میداد دستگاههای دولتی بعضی از امکانات خودشان را به بخش خصوصی به صورت اجاره یا مدیریت پیمان واگذار کنند که نقطه امیدی محسوب میشد که به وسیله آن میتوان به مدارس غیرانتفاعی موفق و توسعه آنها کمک کرد؛ ولی با فضاسازیهای عجیب و غریب که ریشه در برخوردهای سیاسی داشت و روزنامههای آن زمان بخشی را منتشر کردند. در نهایت هم مجلس تصویب کرد که آموزشوپرورش از این قانون مستثنا باشد؛ در واقع به نگاه محدودکننده رسمیت قانونی بخشید. در واقع همه دستگاههای دولتی از این حق برخوردار شدند؛ به جز آموزشوپرورش.
لفظ مدارس خصوصی چه ایرادی دارد که دولت از عنوان مدارس غیرانتفاعی یا غیردولتی به جای آن استفاده میکند؟
قانون اساسی، اقتصاد کشور را به سه بخش دولتی، خصوصی و تعاونی تفکیک کرده است. قبول دارم که لفظ خصوصی به طورعام شامل تعاونیها هم میشود. منتهی برداشتهایی در جامعه رایج است و تفکیک قانون موجب این امر شده است.
چنـــددرصـــد بودجه کل کشور صرفآموزشوپرورش میشود؟
الان دقیقا نمیدانم. ولی در سالهای مختلف متفاوت بوده است. از ۱۱ و ۱۲درصد بوده است تا حدود بیست و یکی دودرصد.
این میزان بودجه برای ارتقای نظام آموزشوپرورش کافی نیست تا رشد کند و با نشاط شود؟
مدیریت منابع در آموزشوپرورش بهینه نیست و تمرکز بسیار سنگینی که در این وزارتخانه وجود دارد، مانع برای مصرف بهینه منابع است. برخی مقرراتی که از بیرون بهآموزشوپرورش تحمیل میشود، اجازه مدیریت درست منابع را به این سازمان نمیدهد.
برای نمونه طبق آمار چند ده هزار نفر کادر آموزشوپرورش هستند که به دلایلی مثل بیماری، ازکارافتادگی، ماموریت و غیره کارآموزشی نمیکنند. این مسائل دلایل روشنی دارد و مواجه شدن با آن سخت است.
ارسال نظر