نویسنده: براد پلومر
مترجم: مژگان جعفری
منبع: واشنگتن پست
اگر درصد افراد بالغی که در شروع ریاست‌جمهوری اوباما جزئی از نیروی کار بودند ثابت مانده بود، نرخ بیکاری امروز ۱/۱۱ درصد بود و اگر این درصد از آغاز ریاست جمهوری جورج بوش تاکنون ثابت بود، نرخ بیکاری امروز ۱/۱۳ درصد بود.

نمودار یک به نمایش دادن درصد نیروی کار می‌پردازد. نیروی کار شامل افرادی است که می‌خواهند و می‌توانند کار کنند. در بررسی نرخ مشارکت نیروی کار هم افراد شاغل و هم افرادی که به نحو فعالی در جست‌و‌جوی کار هستند منظور می‌شوند. نمودار بر حسب فصول تنظیم شده است.
در سمت چپ نمودار مشاهد می‌کنیم که نرخ مشارکت نیروی کار در اواخر دهه هفتاد به طرز معناداری افزایش می‌یابد، این مساله دو علت عمده دارد: اول آنکه زنان به نیروی کار ملحق می‌شوند و دوم اینکه پیشرفت تکنولوژی این امکان را در اختیار آمریکایی‌ها قرار می‌دهد که تا سنین بالا کار کنند.
در منتهی‌الیه سمت راست نمودار کاهش در نرخ مشارکت نیروی کار را شاهد هستیم. این مساله به این علت است که بحران اقتصادی اخیر به نیروی کار ضربه زده است و همچنین جمعیت زیادی از متولدین سال‌های انفجار جمعیتی اکنون به سنی رسیده‌اند که بازنشسته می‌شوند. در آوریل این مساله به قانون سی ساله‌ها منتهی می‌شود.
ارائه اعداد فوق به ما کمک می‌کند تا برای تناقضاتی که به نظر می‌رسد در آمار مربوط به بیکاری وجود دارد توضیحی بیابیم. تناقض را می‌توان به این نحو صورت‌بندی کرد، در حالی که اشتغالزایی جدی صورت نمی‌گیرد نرخ بیکاری کاهش می‌یابد. بنابر اطلاعات منتشر شده توسط سازمان آمار کار در ماه آوریل صرفا ۱۱۵ هزار شغل ایجاد شده است و این تعداد شغل حتی در یک ماه عادی نیز نمی‌تواند جوابگوی افرادی که تازه وارد بازار کار شده‌اند باشد. اما در وضعیت اقتصادی کنونی همین مقدار شغل توانسته است نرخ بیکاری را از ۲/۸ به ۱/۸ درصد کاهش دهد. از ژانویه ۲۰۰۹تاکنون این پایین‌ترین نرخ بیکاری است که عملی شده است. توضیح این پدیده را می‌توان در شاخصی به نام نرخ مشارکت نیروی کار جست و جو کرد، این شاخص، شاخصی است که اغلب به آن به اندازه کافی توجه نمی‌شود. نرخ مشارکت نیروی کار به دنبال یافتن تعداد افرادی است که شاغلند یا به نحو فعالانه‌ای به دنبال کار می‌گردند. از ماه مارس تا ماه آوریل حدود ۳۲۴ هزار نفر از نیروی کار کاسته شده است و در عین حال ما شاهد کاهش نرخ بیکاری هستیم. این مساله صرفا به این دلیل صورت گرفته که آمارهای رسمی افرادی که به طور فعال به دنبال کار نیستند را در محاسبه نرخ بیکاری به حساب نمی‌آورند.
ناقدان دولت اوباما این مساله را به عنوان دلیل واقعی روند کاهش نرخ بیکاری عنوان کرده‌اند. درماه فوریه کمیته ملی جمهوری خواهان تحقیقی به نام کارگر گمشده منتشر کرد که در آن عنوان شده است که بیش از 3 میلیون از کارگران بیکار بر اثر سیاست‌های اقتصادی اوباما از اینکه به جست‌و‌جوی شغل بپردازند، منصرف شده‌اند. اقتصاد‌دانان می‌گویند که ماجرا پیچیده‌تر از این است. یکی از مسائلی که می‌توان مطرح کرد این است که چنین روندی پیش از اوباما آغاز گشته بود و از دوران ریاست جمهوری وی آغاز نشده است.

مساله دیگر آن است که هرچند شرایط بد اقتصادی باعث شده است که کارگران بیکار از نیروی کار خارج شوندو در نتیجه نرخ بیکاری بالا برود، اما نباید از نظر دور داشت که بخشی از کاهش نرخ مشارکت شغلی به این علت اتفاق افتاده است که در سال‌های اخیر کارگران نسلی که بین 1946 و 1964 به دنیا آمده‌اند (سال‌هایی که نرخ موالید در آنها انفجارگونه بودند) به طور زود‌هنگام باز نشسته شده و در نتیجه از چرخه کار خارج می‌شوند و این روندی است که عواقب نگران‌کننده‌ای برای رشد اقتصادی در آینده خواهد داشت.
روند فزاینده
درصد آمریکایی‌ها که بخشی از نیروی کار هستند بیش از یک دهه است که در حال کاهش است. در ژانویه سال 2000 جمعیتی بالغ بر 3/67 درصد از آمریکایی‌ها شغل داشتند یا به نحو فعالی به دنبال شغل بودند. در سال 2007 درست قبل از رکود اقتصادی این میزان به 66 درصد رسید و در ژانویه 2009 در ماهی که اوباما ریاست‌جمهوری‌اش را آغاز کرد رقم به 7/65درصد رسید. از آن پس تاکنون رقم به 6/63 درصد رسیده است. چیزی که از سال اول ریاست جمهوری ریگان تاکنون سابقه نداشته است.
دستیابی به آنچه که اقتصاددانان اشتغال کامل می‌نامند نتایج مهمی خواهد داشت. مایکل گرین استون که در پروژه همیلتون کار می‌کند به محاسباتی پرداخته و نتایجی به دست آورده است این نتایج از این قرارند: در صورتی که ماهانه ۹۰ هزار نیروی جدید به بازار کار وارد شوند و ۲۰۰ هزار شغل در هر ماه ایجاد شود، حدودا ۸ سال طول خواهد کشید تا اقتصاد به وضعیت اشتغال کامل برسد و در صورتی که ماهانه ۱۲۵ هزار نفر به نیروی کار افزوده شود (اگر کارگرانی که از کار منصرف شده‌اند بازگردند این عدد ممکن خواهد شد) برای بازگشت به وضعیت اشتغال کامل ۱۴ سال نیاز خواهد بود.

ماجرای کارگر بی‌انگیزه
برای این پرسش‌ها که چرا در شرایط فعلی بعضی کارگران بی انگیزه می‌شوند و جست‌و‌جوی کار را به طور کلی متوقف می‌کنند؟ پاسخ مناسبی وجود دارد: به ازای هر موقعیت شغلی جدید 7/3 متقاضی وجود دارد.
هایدی شرهولدز (اقتصاد‌دان در موسسه اکونومیست پالیسی) بیان می‌کند: تا زمانی که موقعیت‌های شغلی کافی وجود نداشته باشند و افرادی که به دنبال کار هستند ناچار باشند به طور دائمی به جست و جوی عبث بپردازند، رفتار نیروی کار مثل سابق نخواهد شد. در عالم نظر و تئوری‌های اقتصاد این‌گونه تصریح شده است که هرگاه وضعیت اقتصادی بهبود یابد، افرادی که پیش از این از جست و جوی کار دست کشیده بودند به جست و جوی کار خواهند پرداخت و در نتیجه نرخ بیکاری افزایش خواهد یافت. اما امکانی که نگران‌کننده‌تر از افزایش نرخ بیکاری است وضعیتی است که کارگران در آن چشم انداز شغلی را ناامید‌کننده یافته‌اند و به نحوی بی‌انگیزه شده‌اند که اساسا از بازگشت به بازار کار ناتوانند و بنابراین از جست‌و‌جوی مجدد کار امتناع می‌کنند.
حدود 41 درصد ازافرادی که در طی دوران رکود اقتصادی بیکار بودند، بیش از 27 هفته بیکار بودند و اقتصاددانان بر این نکته تاکید می‌کنند که کارگرانی که برای مدت طولانی بیکار هستند دچار کاهش مهارت‌های کاری می‌شوند، ارتباط‌های کاری شان جابه جا می‌شود، انگیزه‌هایشان برای کاراز بین می‌رود و بنابراین وقتی اقتصاد به وضعیت رونق باز‌می‌گردد بازگشت به بازار کار غیر ممکن می‌شود و افراد به تدریج از بیکار به غیر‌قابل استخدام تبدیل می‌شوند.
مسائل جمعیتی
برخی اقتصاددانان استدلال می‌کنند که رکود اقتصادی باعث شده است که مردم دلیل اصلی وضع فعلی را در نیابند. به اعتقاد آنان دلیل اصلی وضعیت کنونی، ماجرای همیشگی گروه‌های سنی (دموگرافیگ‌ها) است و ربطی به وضعیت فعلی اقتصادی ندارد. نسل متولد 1946- 1964(گروه سنی که در سال‌های انفجار نرخ موالید زاده شدند و سال‌ها سکان امور کشور را بر عهده داشتند) هم‌اکنون به طور گسترده‌ای در حال بازنشستگی است و این یعنی کارگران واجد شرایط کمتری وجود دارد.
ویژگی خاص گروه‌های سنی همواره نقش مهمی در کاهش یا افزایش نیروی کار داشته است. در فاصله سال‌های ۱۹۶۰ تا ۲۰۰۰ نیروی کار در آمریکا از ۵۰ درصد به ۳/۶۷ درصد جمعیت افراد بالغ افزایش یافت. علت اصلی آن این واقعیت بود که زن‌ها به نیروی کار افزوده شدند و همچنین پیشرفت‌هایی که در بهداشت و فناوری اطلاعات صورت گرفت سبب شد تا آمریکایی‌ها بتوانند سال‌های بیشتری
کار کنند.
اما از سال ۲۰۰۰ تا کنون نیروی کار به آرامی در حال کاهش است، چرا که نسل متولد سال‌های انفجار جمعیت در حال بازنشسته شدن است. بانک خزانه فدرال در شیکاگو پیش‌بینی می‌کند که نرخ مشارکت نیروی کار در سال ۲۰۲۰ از آنچه اکنون هست نیز پایین تر باشد و این مساله ربطی به شرایط اقتصادی ندارد. دین مکی اقتصاددانان موسسه سرمایه بارکلی در گزارشی به عنوان «از میان برداشتن شایعات شهری» این مساله را نشان داده است که از سال ۲۰۰۲ تاکنون علت اصلی کاهش نرخ مشارکت شغلی تغییر در نسلی بوده است که گروه سنی شاغلان کشور را تشکیل می‌داد.
نیروی کار کوچک‌تر به معنی رشد اقتصادی کمتر است
در مورد رکود فعلی اقتصادی چه می‌توان گفت؟ بر اساس داده‌هایی که از نظر سنجی‌ها بدست آمده است، اقتصاد‌دان مکی دریافته است که حدود ۳۵ درصد از آمریکایی‌هایی که پس از رکود سال ۲۰۰۷ از نیروی کار خارج شده‌اند در حققیت خواهان کار هستند، اما مساله اینجاست که این افراد برای آنکه سابقه کارشان را به موسسات بفرستند بی‌انگیزه‌اند. بزرگ‌ترین گروه در این دسته افراد، کسانی اند که متولد ۱۹۴۶-۱۹۶۴ هستند، افرادی که بیش از ۵۵ سال سن دارند.
این افراد تصمیم گرفته‌اند تا زودتر از موعد بازنشسته شوند. مکی و همکارانش معتقدند که چنین چیزی نشان می‌دهد که برخلاف انتظار بسیاری از مردم اگر فرصت‌های شغلی بیشتری در آمریکا ایجاد شود نرخ بیکاری پایین نخواهد رفت. (به دلیل افزایش درخواست کار) آنها می‌گویند در گذشته عملا چنین چیزی رخ نداده است و ما باور نداریم که در آینده نزدیک نیز رخ دهد. دیگر گزارش‌ها نقش کمتر، اما هم چنان با اهمیتی برای مسائل جمعیتی یافته‌اند. خزانه فدرالی شیکاگو تخمین می‌زند که بازنشستگی‌ها صرفا یک چهارم از کل کاهش نیروی کار بعد از رکود اقتصادی را تشکیل می‌دهند. به گفته گرین استون امری که پیش‌بینی روندهای بازنشستگی درآینده را دشوار می‌سازد نامشخص بودن این مساله است که چه تعداد از آمریکایی‌ها بازنشستگی خود را عقب خواهند انداخت تا بتوانند با کارکردن بیشترپس‌اندازهای بازنشستگی شان را که بر اثر رکود اقتصادی دچار آسیب شده، ترمیم سازند. در صورتی که تعداد این دسته از افراد زیاد باشد نیروی کار در سال‌های نزدیک دچار افزایش خواهد شد.
گرین استون ادامه می‌دهد: تاکنون نشانه‌هایی از این پدیده را دیده ایم، اما نمی‌دانیم که تغییری کوتاه مدت است یا روندی طولانی مدت. اینکه نیروی کار با چه سرعتی کوچک شود، می‌تواند عواقب مهمی برای چشم انداز رشد اقتصادی آمریکا داشته باشد.
گزارش موسسه بارکلی می‌گوید که کارگران مسن‌تر زودتر از آنچه اقتصاددانان پیش‌بینی می‌کردند بازنشسته می‌شوند و برهمین اساس است که موسسه بارکلی رشد اقتصادی آمریکا را در طولانی مدت 2 درصد پیش‌بینی می‌کند که بسیار کم تر از 3/2 تا 6/2 درصدی است که خزانه فدرال پیش‌بینی کرده است.