داستان لغو امتیاز انحصاری تنباکو

لغو امتیاز تنباکو، سرآغاز جنبش‌های آزادی‌خواهی در ایران

۲۴ اردیبهشت ماه، روز فتوای میرزای شیرازی مبنی بر تحریم استفاده از تنباکو است. ناصرالدین شاه در سومین سفرش- در تاریخ ۱۲ شعبان ۱۳۰۶ هجری قمری مطابق با ۱۸۸۹ میلادی از راه روسیه به انگلستان رفت. در این سفر که به ترغیب صدراعظم امین السطان بود، شاه در اثر ولخرجی‌های زیاد، پول‌هایش تمام شد. تصمیم می‌گیرد برای رفع این مشکل امتیازی را در زمینه کشت، توزیع و فروش توتون و تنباکو به یک نفر انگلیسی به نام «ماژور تالبوت» واگذار و در مقابل ۲ هزار لیره دریافت کند.

تالبوت از مشاوران و نزدیکان نخست وزیر انگلستان بود. مذاکره در شهر «برایتن» شروع شد. در این مذاکره اعتماد السلطنه و تالبوت به توافق رسیدند و وقتی شاه به «برایتن» آمد، تالبوت توانست با دادن رشوه هایی به درباریان از جمله امین السلطان نظر موافق شاه را به دادن انحصار دخانیات، جلب کند.

بعد از برگشت شاه به ایران، تالبوت نیز برای شروع کار به ایران آمد.

طبق قرارداد یاد شده، شرکت طرف قرارداد (کمپانی رژی) باید سالانه ۱۵ هزار لیره به صندوق دولت ایران واریز می‌کرد و در عوض کشت، خرید و فروش توتون و تنباکو را در ایران در انحصار خود می‌گرفت.

سیاست استعمار پیر در این گونه موارد این بود که خودش امتیازی را از کشوری نمی‌گرفت، بلکه شخصی را رابط قرار می‌داد که آن شخص امتیاز بگیرد و اگر ضرری متوجه وی می‌شد دولت انگلستان پشتیبان او بود؛ اما در اصل امتیاز از آن انگلستان بود. بعد از اینکه قرارداد امضا شد، کارکنان شرکت انگلیسی وارد ایران شدند و در شهرها پراکنده گردیدند؛ اما مردم از ورود آنان به داخل شهرها جلوگیری کردند.

در این موقع سیدجمال‌الدین اسدآبادی به پیشنهاد سیدعلی‌اکبر فال اسیری که در تبعید بود، نامه‌ای به میرزای شیرازی نوشت و مساله امتیاز تنباکو، تبعیدشدگان و مسائل دیگر را برای میرزای شیرازی تبیین کرد. او به این نامه اکتفا نکرده و نامه‌هایی نیز به علمای داخل کشور ارسال کرد.

بعد از ارسال نامه یادشده، میرزای شیرازی در تاریخ ۱۹ ذی‌الحجه ۱۳۰۸ هجری قمری ۱۷ ماه پس از امضای قرارداد با کمپانی رژی به وسیله کامران میرزا نایب السلطنه، تلگرافی را به نزد شاه می‌فرستد و می‌گوید: کسانی را که تبعید کرده است به کشور بازگرداند و در مورد قرارداد، مخالفت خود را ابراز کند. چندی بعد ناگهان در تهران، حکم تحریم تنباکو از طرف آیت‌الله میرزای شیرازی صادر می‌شود.

در این موقع شاه و امین السلطان با استفاده از خواجگان معمم درباری این حکم میرزا را جعلی قلمداد می‌کنند؛ اما مردم به مبارزه ادامه می‌دهند تا اینکه امتیاز داخلی دخانیات از طرف شاه لغو می‌شود. علما و مردم به این اکتفا نمی‌کنند و خواستار لغو امتیاز خارجی نیز می‌شوند.

پس از حکم میرزای شیرازی قلیان‌ها شکسته می‌شود و مردم از کشیدن توتون و تنباکو دست می‌کشند. کلیه مغازه‌های فروش توتون و تنباکو بسته می‌شود و با شرکت رژی نیز معامله نمی‌کنند. در همان زمان میرزا آشتیانی از علمای مشهور تهران که فتوای میرزای شیرازی خطاب به او نوشته شده بود، در نامه‌ای به ناصرالدین شاه می‌نویسد:

«تنها مقصود ما لغو امتیاز انحصار دخانیات اعم از داخله و خارجه و کوتاه کردن دست خارجی هاست و هیچ تقاضای دیگری نداریم.

ناصرالدین شاه در جواب به امین‌السلطان می‌نویسد:

«نایب‌السلطنه امتیاز داخله را که برداشته بودیم حال امتیاز از خارجه را هم برداشتیم و مردم مجبور در کشیدن قلیان نیستند تا حکم از جانب میرزای شیرازی برسد.»

فرمان در میان مردم پخش می‌شود؛ اما تاثیری در آنها نمی‌کند. مردم به نایب‌السلطنه حمله‌ور می‌شوند. آقا بالاخان- رییس پلیس- به سربازان نایب‌السلطنه دستور شلیک می‌دهد که بر اثر این تیراندازی چند نفر کشته و تعدادی زخمی می‌شوند. مردم متفرق می‌گردند. روز بعد دوباره مردم جمع می‌شوند. میرزای آشتیانی می‌گوید: «به کار و کسب خود بپردازید تا اطلاع بدهیم»

امین‌السلطان دستخط شاه را مبنی بر لغو امتیاز خارجه تسلیم میرزا آشتیانی می‌کند. علما برای اینکه بفهمند حکم تحریم هنوز سرجایش هست یا نه، به میرزای شیرازی در سامرا تلگراف می‌زنند. میرزا در جواب می‌گوید:

«سرجایش هست تا موقعی که دستخط آشتیانی مبنی بر حقیقت داشتن لغو امتیاز بیاید.»

در همین زمان اعلامیه‌ای مبنی بر لغو امتیاز تنباکو منتشر می‌شود. علما دوباره از میرزای شیرازی می‌خواهند که آیا حکم سرجایش هست یا نه؟ که میرزا این حکم را صادر می‌کند: «حکم تحریم لغو شد.»

در روز سه‌شنبه ۲۵ جمادی‌الثانی ۱۳۰۹ مطابق با ۶ بهمن ۱۲۷۰ شمسی اعلامیه‌ای منتشر می‌شود که مردم می‌توانند با آسایش خاطر قلیان، چپق و سیگار بکشند.

سرانجام پس از مذاکرات طولانی با کمپانی، امتیاز تنباکو لغو و از طرف کمپانی ۵۰۰ هزار لیره غرامت تعیین می‌شود. در بهمن ماه ۱۲۷۰ مطابق با ۵ آوریل ۱۸۹۲ این مطلب به امضای ناصرالدین شاه می‌رسد.