غنیسازی رقابتهای انتخاباتی؛ چگونه؟
میثم هاشمخانی
«تورم شدید» و «بیکاری بالا» قاعدتا مهمترین دغدغههای بخش عمده شهروندان کشور هستند؛ اما کدام کاندیدای انتخاباتی تا این لحظه برنامهای شفاف (یا دستکم تعهدی شفاف و دقیق) برای حل این مشکلات ارائه کرده است؟ «وضعیت تاسفبار صدها هزار خانوار ایرانی زیر خط فقر مطلق که اثرات تورم سنگین را بر سر سفرههای خود میبینند» یا «تعداد قابل توجه کودکان ایرانی که به دلیل فقر خانوادهها مجبور به ترک تحصیل شده یا مجبورند در مدارسی با استانداردهای بسیار پایین درس بخوانند» یا «مهاجرت وسیع نخبگان و کارآفرینان ایرانی که سالانه صدها هزار شغل در کشورهای خارجی ایجاد میکنند»، دل هر ایرانی دغدغهمند را به درد میآورد.
میثم هاشمخانی
«تورم شدید» و «بیکاری بالا» قاعدتا مهمترین دغدغههای بخش عمده شهروندان کشور هستند؛ اما کدام کاندیدای انتخاباتی تا این لحظه برنامهای شفاف (یا دستکم تعهدی شفاف و دقیق) برای حل این مشکلات ارائه کرده است؟ «وضعیت تاسفبار صدها هزار خانوار ایرانی زیر خط فقر مطلق که اثرات تورم سنگین را بر سر سفرههای خود میبینند» یا «تعداد قابل توجه کودکان ایرانی که به دلیل فقر خانوادهها مجبور به ترک تحصیل شده یا مجبورند در مدارسی با استانداردهای بسیار پایین درس بخوانند» یا «مهاجرت وسیع نخبگان و کارآفرینان ایرانی که سالانه صدها هزار شغل در کشورهای خارجی ایجاد میکنند»، دل هر ایرانی دغدغهمند را به درد میآورد. اما در چنین شرایطی، رقابتهای انتخاباتی ریاست جمهوری تا به امروز بر چه محورهایی متمرکز بوده؟ پاسخ، کمابیش مشخص است: بالای ۸۰ درصد از محتوای رقابتهای انتخاباتی تا به این لحظه، چیزهایی از این دست بوده که فلان کاندیدای رقیب، دوست و همدست بهمان فرد است؛ آن کاندیدای دیگر ۱۳ سال پیش فلان موضعگیری را داشته؛ آن کاندیدای رقیب زیادی پولدار است؛ آن کاندیدای دیگر خود را به کمپولی زده؛ آن رقیب انتخاباتی دیگر نیت «خدمت به مردم» را ندارد، بلکه نیتش «جاهطلبی» است؛ یا یک کاندیدای دیگر چون زمانی در یک سخنرانی «تُپُق» زده، شایستگی ریاست جمهوری ندارد.
خلاصه اینکه در شرایطی که جامعه با انبوه مشکلات اقتصادی دست و پنجه نرم میکند، بسیار تاسفبار است که تا این لحظه هنوز کاندیداها و نیز هواداران آنها به سراغ «برنامهمحوری» نرفتهاند و فقط به «مسائل حاشیهای» پرداختهاند.
در نقطه مقابل، هم کاندیداهای انتخاباتی و هم آن دسته از هواداران و حامیانی که دغدغههای اخلاقی و اجتماعی قوی دارند، باید توجه کنند که تلاش برای غنیسازی رقابتهای انتخاباتی از طریق حرکت کاندیداها به سمت «ارائه برنامههای دقیق و شفاف» و نیز «نقد برنامههای سایر کاندیداها»، منفعت دیگری نیز به همراه دارد که عبارت است از: کمک به ارتقای کیفیت برنامهها و سیاستگذاریهای کلان کشور در بلندمدت. به بیان دیگر، همانطور که «رقابت اقتصادی سالم و پویا» بین شرکتهای مختلف و تلاش این شرکتها برای جلب نظر «خریداران» در بلندمدت به «بهبود کیفیت و قیمت محصولات» منجر میشود، «رقابتهای سیاسی پویا» و تلاش احزاب و چهرههای سیاسی برای «ارائه برنامههایی دقیق و شفاف» به منظور جلب نظر «رایدهندگان» نیز، به صورت بالقوه میتواند به «بهبود کیفیت برنامهها و سیاستگذاریهای کلان کشور» در بلندمدت منجر شود. اما شرط کلیدی برای کمکرسانی رقابتهای سیاسی به بهبود کیفیت برنامهها و سیاستگذاریهای کلان کشور، آن است که هر فرد به نوبه خود قدمی برای غنیسازی رقابتهای سیاسی بردارد تا قطار «رقابتهای سیاسی»، از ریل «تخریبمحوری» خارج شده و بر ریل مستقیم «برنامهمحوری» قرار گیرد.
اما برای بهرهگیری بیشتر از تمثیل «رقابت سیاسی کاندیداها» در قالب «رقابتهای اقتصادی شرکتها»، فرض کنید شرکت سامسونگ، در برنامه تبلیغات تلویزیونی مربوط به جدیدترین گوشی موبایل تولیدی خود، اصلا و ابدا صحبتی درباره قابلیتهای آن محصول به میان نیاورده و ۱۰۰ درصد برنامه تبلیغاتی را به ذکر محسنات و ویژگیهای شخصیتی جذاب «مدیران ارشد سامسونگ» اختصاص دهد و مثلا فقط بگوید که مدیران رده بالای شرکت سامسونگ بسیار «خندان» و «سحرخیز» هستند، ارزیابی بینندگان از این برنامه تبلیغاتی چگونه خواهد بود؟
باز هم فرض کنید که همین شرکت، در یک برنامه تبلیغاتی تلویزیونی دیگر خود، بهجای آنکه مثلا به ذکر برتریها و قابلیتهای جدیدترین گوشی موبایل تولیدی خود بر جدیدترین گوشیهای موبایل «اپل» بپردازد، کل آن برنامه تبلیغاتی تلویزیونی را به ذکر نیتهای بد مدیران شرکت «اپل» اختصاص داده و بخشی را هم به ذکر نقصهای یکی از محصولات «اپل» اختصاص دهد که ۱۰ یا ۲۰ سال پیش از رده مصرف خارج شده است. در اینجا ارزیابی بینندگان چه خواهد بود؟
فرض سوم: اگر فضای غالب رقابتهای تبلیغاتی به سمتی برود که همه غولهای تولیدکننده گوشی موبایل، تمام برنامههای تبلیغاتی خود را فقط بر ذکر «ویژگیهای شخصیتی منفی مدیران شرکتهای رقیب» متمرکز کنند، آیا امیدی به ایجاد یک رقابت اقتصادی پویا و تولید محصولاتی روز به روز باکیفیتتر و ارزانتر وجود خواهد داشت؟
سخن آخر آنکه، اگر رقابتهای انتخاباتی را نمادی از سطح توسعهیافتگی سیاسی هر کشور بدانیم، گریزی از این واقعیت نیست که هر چه رقابتهای سیاسی بیشتر «برنامهمحور» بوده و کمتر بر «تخریب شخصیت رقبا» مبتنی باشد، نماد بلوغ در توسعهیافتگی سیاسی شهروندان خواهد بود. به این ترتیب، لزوم اصلاح رویه رقابتهای انتخاباتی در چهار هفته باقیمانده، شاید مسالهای بدیهی به نظر برسد و باید امیدوار باشیم که خود کاندیداها و نیز هواداران آنها، به سرعت به سمت اصلاح وضعیت فعلی و «غنیسازی محتوای رقابتهای انتخاباتی» خود پیش بروند.
ارسال نظر