دکتراحمد یزدان پناه

بهره‌گیری از تجارب دیگران، مشارکت بی‌هزینه ما در آن تجربه‌ها محسوب می‌شود و موجبات بهره‌مندی عقلایی‌تر از سیاست‌های دستیابی به اهداف کلان اقتصادی جامعه را فراهم می‌آورد. اگر قرار باشد، توسعه صادرات غیرنفتی، تنوع بخشی ساختار اقتصاد ما را رقم بزند، بهره‌مندی از هوش صادراتی حکم می‌کند سیاست‌های پولی بانک مرکزی و سیاست‌های تولیدی- صادراتی بخش خصوصی همسو با هم بر اثربخشی فعالیت‌ها هم افزایی داشته باشند.

اینکه کاهش ارزش پول ملی (ریال) تحت شرایطی باعث رقابتی شدن صادرات و در نتیجه توسعه آن می‌شود، درست است، اما شرط و شروط قضیه مهم است که از جمله آنها به بزرگی میزان کشش‌پذیری صادرات و واردات کشور (شرط مارشال- لرنر) می‌توان اشاره کرد. آیا این مهم با توجه به کم و کیف تجارت خارجی ما صادق است؟ به علاوه، آمدیم و کاهش ریال به عنوان محرک صادرات جواب داد، آیا کالای مناسب و به موقع برای عرضه به بازارهای رقابتی دنیا را داریم؟ (به ساختار و ترکیب صادرات توجه شود.) حرف من در اینجا ورود به این بحث‌ها نیست، بلکه می‌خواهم بگویم «تقویت» دلار در اواخر دهه ۱۹۹۰ باعث شد که جمعی از صادرکنندگان عمده ایالات متحده به رییس‌جمهور و رییس کل بانک مرکزی (فدرال رزرو) شکایت برند؛ چرا که دغدغه‌های گرانی کالاهای صادراتی و از دست رفتن سهم بازار آنها را نگران کرده بود. تعامل تیم اقتصادی دولت و بخش خصوصی نتیجه بخش بود؛ چراکه سود صادرکنندگان در آن ایام رکوردشکنی کرد.

حلقه مفقوده قضیه را باید در افزایش چشمگیر بهره‌وری در مصنوعات آمریکایی به خاطر به‌کارگیری تکنولوژی مناسب جست‌وجو کرد. بالا رفتن بهره‌وری نیروی کار ملی و سرمایه‌ ملی در آنجا قیمت‌ تمام شده تولیدات را پایین و سود تولید و صادرات را بالا برد. آیا احتمال رفع مرحله‌ای تحریم‌ها و محوریت «تقویت پولی ملی» در تحول پولی و بانکی که وزیر اقتصاد بارها به‌آن نوید داده است و نیاز مبرم کشور به اجرای مفاد استراتژی صادرات غیرنفتی می‌تواند قدرت و کفایت مسوولان را در بهره‌گیری از تئوری‌ها و تجربه‌های اقتصادی جوامع به نمایش گذارد؟ مقامات کره هم بالا رفتن ارزش پول ملی خود را مهم‌ترین انگیزه برای بالا بردن دو عنصر اساسی استراتژی صنعتی- تجاری آن کشور یعنی «بهره‌وری» و «کیفیت» دانسته‌اند. اگر درآمد سرشار نفت در ۸ سال گذشته فرصت برایمان پدید آورد تا تغییر ساختار بدهیم و نشد، آیا همین «پسته» درس آموزی ندارد که برای تبیین رابطه پول و ارز و صادرات طرحی نو دراندازیم و ساختار تولید کالاهای صادراتی را برای تامین داخل و جوابگویی به بازارهای جهانی سامان دهیم و مهم‌تر برای بهره‌مندی از تقویت پول ملی و توسعه صادرات به صادرات با ارزش افزوده بیشتر (اشتغالزا) بها دهیم؟ پاسخ این سوال در همان اصل اول استفاده از تجربیات انباشته دیگران است که مسیری بدون هزینه در برابر ما قرار می‌دهد.