آرشیو اخبار : تاریخ و اقتصاد
-
چطور با داورآشنا شدم؟
یکی از اتفاقاتی که سبب آشنایی ابوالحسن ابتهاج با علیاکبر داور شد را میتوان الغای کاپیتولاسیون در اردیبهشت 1306 دانست. از کارهای مهمی که در دوره رضاشاه میتوان به آن اشاره کرد الغای کاپیتولاسیون بود که در اردیبهشت 1306 انجام گرفت. تا آن زمان کلیه اتباع و موسسات بیگانه دارای امتیازاتی بودند. مثلا خارجیها را نمیشد در محاکم عدلیه تعقیب کرد. برای رسیدگی به دعاوی خارجیها علیه ایرانیها، یا بالعکس، محکمهای در وزارت خارجه به نام «دیوان محاکمات» وجود داشت و چون در مواردی که اتباع بیگانه طرف دعوی واقع میشدند نمایندگان سیاسی و کنسولی دولتهای ذینفع خارجی مداخله میکردند، اعضای دیوان محاکمات وزارت امور خارجه غالبا تحت نفوذ و تاثیر آنها قرار میگرفتند. ابتهاج در شرح خاطراتش از تاثیر زیادی که داور روی زندگی کاریش… -
چالشهای دکتر مصدق
انتقادی جدی که به مصدق وارد است این است که چرا با توجه به مقبولیت سیاسی که در بین تودههای مردم پیدا کرده بود سازماندهی جبهه ملی را گستردهتر نکرد و جبهه ملی را به یک جبهه فراگیر تبدیل نکرد. دکتر مصدق باید برای مبارزه سیاسی خود سازماندهی سیاسی و تشکیلاتی به وجود میآورد. اشتباه دیگر دکتر مصدق در کتاب «کودتا» یرواند آبراهامیان آورده شده است. -
مرگ پزشک مصدق در اثر کرونا
دکتر اسماعیل یزدی پزشک معالج دکتر مصدق در اثر ابتلا به بیماری کرونا درگذشت. او پزشک معالج محمد مصدق، صاحب امتیاز روزنامه میزان، از بنیانگذاران بیمارستان پارس، عضو فرهنگستان علوم پزشکی، عضو شورای واژهگزینی فرهنگستان زبان و ادب فارسی و کمیسیون پزشکی شورای پژوهشهای کشور و پزشک حاذقی در جراحی فک و سرطان بود. او دوران تخصصی خود را در دانشگاه تافت آمریکا گذارنده بود. یزدی کتابی در مورد تاریخ دندانپزشکی ایران نوشته است. -
اقتصاد بدون نفت دولت مصدق
این سوال برای ما مطرح است که ملی شدن صنعت نفت برای ما چه فایدهای داشته است؟ درست است که درخصوص ملی کردن صنعت نفت به مشکلاتی برخوردیم و به کودتای 28 مرداد 1332 و سقوط دولت مصدق منجر شد و کنسرسیومی با حضور شرکتهای نفتی خارجی تشکیل شد ولی کسانی که کودتا کرده بودند چه خودشان و چه پشتیبانان آنها نمیتوانستند ملی شدن صنعت نفت ایران را نادیده بگیرند و به هر حال به شیوه دیگری ملی کردن صنعت نفت را به اصطلاح عملی کردند. -
گفتهها
یک روز منشی من گفت که دو نفر درخواست ملاقات با من را دارند که من آنها را نمیشناختم. وارد که شدند خود را معرفی کردند؛ احمد و محمود خیامی. گفتند آمدهایم پروانه ساخت اتومبیل بگیریم. در پاسخ به پرسش من که آیا توانایی یا تجربه ساخت اتومبیل را دارید، گفتند ما یک گاراژ در مشهد داریم و هر نوع اتومبیل را تعمیر میکنیم. اتومبیلی را داغان و دوباره سوار میکنیم و با آن آشنایی کامل داریم، فقط دنبال گرفتن پروانه هستیم تا اتومبیل تولید کنیم. برای این کار هم ۲ میلیون تومان سرمایه داریم. که البته سرمایه کمی بود. گفتند برای شروع وام میگیریم. وقتی علاقهمندی زیاد و واقعی آنها برای راهاندازی این کار را دیدم، خواستم سرمایه بیشتری جمع کنند و به آنها قول دادم با بانک توسعه صنعت صحبت کنم تا به آنها وام بدهد و زمینه لازم را برای…