پیام اقتصادی  گالری‌های نقاشی

موسی غنی‌نژاد

اقتصاددان

با وجود رونق گرفتن حراجی‌ها و نمایشگاه‌های آثار هنری در سال‌های اخیر هنوز نمی‌توان به آنها به چشم یک بازار نگاه کرد. در حقیقت نمی‌توان گفت که بازار جدیدی در اقتصاد ما در حال شکل گیری است.

قیمت آثار و آفرینش‌های هنرهای تجسمی در سال‌های اخیر و به ویژه در حراجی اخیر تهران با رشد قابل توجهی همراه بوده و با استقبال گسترده ای مواجه شده، به‌طوری که قیمت برخی از این تابلوها مثل کارهای آقای سهراب سپهری به چند میلیارد تومان هم رسیده است و می‌تواند نوید بخش آینده ای روشن برای اقتصاد باشد، با وجود این مقایسه کل رقم معاملات با سایر بازارها و کسب‌و‌کارهای حتی کوچک نشان‌دهنده عمق کم خرید و فروش‌های صورت گرفته است و نمی‌توان به‌عنوان یک بازار جدید یا یک راه‌حل برای اقتصاد کشور مطرح کرد.

اما رونق گرفتن این حراج و به‌طور کلی خرید و فروش آثار هنری خود حاوی پیام جدید و علامتی برای اقتصاد کشور است. این حراج نشان داد، گروه جدیدی از ثروتمندان با سلیقه‌های جدید و متنوع در کشور شکل گرفته است. در واقع نگاهی به قیمت‌های آثار فروش رفته در حراجی اخیر تهران نشان می‌دهد، عده‌ای به اصطلاح مولتی میلیاردر در کشور وجود دارند که حاضرند برای یک تابلو نقاشی یا عکس هنری چند صدمیلیون یا چند میلیارد تومان بپردازند. همان‌طورکه می‌دانیم به لحاظ امنیتی هم نگهداری چنین آثاری خطرات زیادی برای مالک آن خواهد داشت و قاعدتا افرادی که چنین مبالغی را برای یک تابلو می‌پردازند، باید یک سیستم امنیتی و حفاظتی قابل اطمینان در حد و اندازه نگهداری چنین آثار گرانبهایی داشته باشند.

در مورد اینکه خریداران این آثار تا چه اندازه انگیزه مصرفی دارند و تا چه اندازه قصد سرمایه‌گذاری و پس‌انداز پول‌های خود را دارند، نمی‌توان آمار یا تحلیل دقیقی ارائه کرد؛ چراکه این کار در حقیقت نیت خوانی است و نمی‌تواند برداشت درستی ارائه دهد. اما به هر حال با توجه به رکود و عدم تحرک حاکم بر بازارهای مختلف اعم از بازارهای مالی و بورس یا بازار‌هایی مثل سکه، طلا، ارز و... حضور برخی افراد در این حراجی‌ها با انگیزه‌های سوداگری و کسب درآمد از خرید و فروش آثارهنری که از ارزش بسیار بالایی هم برخوردارند؛ چندان غیر منطقی به نظر نمی‌رسد. به خصوص که در چند سال گذشته شاهد خرید و فروش برخی آثار به‌طور مکرر و هر بار با قیمتی بالاتر از قبل هستیم.

اما در عین حال نمی‌توان کتمان کرد، بسیاری از خریداران، علاقه‌مندان و مجموعه دارانی هستند که با درک و شناخت نسبت به ارزش هنری و ظرافت‌های به کار رفته در آن اقدام به خرید یا فروش آثار می‌کنند. اگر بخواهیم از دید اجتماعی به مساله نگاه کنیم، نوع جدیدی از خودنمایی یا به اصطلاح اسنوبیزم را می‌توان مشاهده کرد. اینکه فردی تابلو نقاشی با ارزش چند صد میلیونی در خانه‌اش نصب کرده، شاید به نوعی قصد نشان دادن توان بالای مالی یا غنای فرهنگی خود را دارد. اما همه این موارد در واقع احتمالاتی هستند که با توجه به شناختی که وجود دارد می‌توان مطرح کرد.

به این نکته هم باید توجه کرد که بازار هنر، یک بازار ویژه و با مشخصات خاص خود است.

مثلا در یک بازار صنعتی، با تعداد زیادی از تولیدکنندگان و متقاضیانی روبه‌رو هستیم که هر کدام از عرضه‌کنندگان سعی می‌کنند با تولید انبوهی از کالاها بخش بیشتری از بازار را در اختیار بگیرند. اما با وجود اینکه در یک بازار هنری چنین مواردی مطرح نیست، یک منطق اقتصادی قوی و منحصربه‌فرد بر آن حاکم است. در این بازار اصل بر مطلوبیت تقاضا و خریدار است. در واقع یک اثر از دید خواهان آن باید ارزش پولی که می‌دهد را داشته باشد و به همین دلیل می‌توان گفت طرف تقاضا در این بازار تا حد زیادی تعیین‌کننده است از طرف دیگر برای عرضه‌کنندگان امکان تولید انبوه یک اثر وجود ندارد و تنها از هر اثر هنری یک نسخه وجود دارد و درصورت تکرار ارزشی نخواهد داشت.

با استفاده از این ویژگی بازار هنر، به خوبی می‌توان بحث ارزش دارایی‌های اقتصادی را به خوبی تشریح کرد. در اقتصاد بیان می‌کنیم هیچ کالایی دارای ارزش ذاتی نیست و ارزش هر کالایی بر اساس ارزش و قیمتی است که متقاضیان برای آن قائل هستند. برای درک بهتر این موضوع می‌توان به بازار‌های مالی و بورس اشاره کرد. سهام یک شرکت تا زمانی دارای ارزش و قیمت بالا است که صاحبان سهام و خریداران، آن ارزش را برای سهام شرکت قائل باشند. وقتی خریداران و سهامداران تشخیص می‌دهند آن سهم دیگر ارزش قبلی را ندارد یا ارزش قبلی غیر واقعی بوده، شاهدیم قیمت سهام به ناگهان با افت شدیدی روبه‌رو می‌شود. در مورد یک اثر هنری هم همین موضوع مصداق دارد.

کسی که حاضر است مبلغ چند میلیاردی برای اثر هنری بدهد، در صورتی که متوجه شود به‌طور مثال آن اثر اصل نبوده و بدلی از اثر اصلی است، دیگر آن ارزش قبلی را برای اثر قائل نیست وهرگز چنین پولی برای آن نمی‌پردازد. کمااینکه بدل‌ها یا آثار تقلیدی که از تابلوهای هنرمندانی چون ونگوگ و پیکاسو ارائه شد، هرگز ارزشی مشابه اثر اصلی نداشت. بنابراین می‌توان گفت بازار آثار هنری نوعی بازار انحصاری است که فقط اثر اورجینال یا اصلی ارزش و اعتبار دارد و آثار مشابه آن نمی‌تواند با استقبال مواجه شود و رقابت در چنین بازاری چندان مطرح نیست.

نکته دیگری که در این بازار وجود دارد مربوط به طرف عرضه است. به‌طور معمول و نه همیشه، آثار هنرمندان بزرگ پس از مرگشان به شهرت رسیده و ارزشمند می‌شود. به همین دلیل هنرمند خیلی جنبه‌های مالی یا اقتصادی را در آثارش در نظر نمی‌گیرد و بیشتر به دنبال ارائه توانایی‌ها و خلاقیت‌های خود است.