اصلاح کشاورزی با تجاریسازی
کاکائوی داغ
مساله: هیات بازاریابی
هدف مدیریت قیمتهای کشاورزی، بسیاری از کشورها را واداشته است تا هیاتهایی اداری برای بازاریابی ایجاد کنند. اغلب این ادارات بیش از حد بزرگ، بوروکراتیک و ناکارآمد شدهاند.
مترجم: یاسر میرزایی
مساله: هیات بازاریابی
هدف مدیریت قیمتهای کشاورزی، بسیاری از کشورها را واداشته است تا هیاتهایی اداری برای بازاریابی ایجاد کنند. اغلب این ادارات بیش از حد بزرگ، بوروکراتیک و ناکارآمد شدهاند. راهحل: بازارهای بیشتر
تجربیات نشان داده است که حذف نظام تعیین قیمتها نباید ایجاد ترس کند؛ بازار کارآ به زودی خودش را نشان میدهد و از خود دفاع میکند. حال سوال این است که آیا هیاتهای بازاریابی بیش از حد بزرگشده، میتواند چنان اصلاح شود که به بازار کمک کند و موجب تولید پایدار، بیشتر و بهتر شود؟
مثال: تحریک بازار کاکائو
اقتصاد غنا، سرزمینی که در غرب آفریقا است، شدیدا وابسته به صادرات کالاهای اولیه است، خصوصا کالاهایی چون کاکائو، الوار، طلا و الماس. در میان این کالاها، کاکائو غالب است و ۶۰ درصد از کل درآمد صادرت را تامین میکند. اهمیت آن بسیار زیاد است، این بخش یک چهارم نیروی کار کشور، نزدیک به نیمی از زمینهای کشاورزی و ۱۰ درصد از GDP را به خود اختصاص داده است.
غنا برای سالهای درازی بزرگترین تولیدکننده کاکائوی دنیا با تولید سالانه ۴۰۰ هزار تن بود. پس از سالهای میانی دهه ۱۹۷۰ تولید با کاهش شدیدی مواجه شد و به ۱۵۰ هزار تن در سال ۱۹۸۳ رسید. برای این کاهش تولید دلایل زیادی حدس زده میشود؛ قیمت، فصلهای خشک غیرمعمول، کمبود کشاورز، کارآ نبودن حمل و نقل و کمبود حشرهکشها.
اما یک عامل بزرگ، کارآیی کم هیات مربوط به تولید کاکائو بود، چرا که این هیات از یک تنظیمکننده و مشاور کوچک به یک سازمان دخالتکننده در تمام امور تولید کاکائو تبدیل شده بود. لیست حقوقی این هیات در سال ۱۹۸۱ چیزی در حدود ۱۱۵ هزار کارمند را در بر داشت.
دخالت دولت (که احتمالا به خاطر اهمیت آنچنانی کاکائو، در اقتصاد غنا ناگزیر بود) در ریزترین و جزئیترین امور اداری و مدیریتی سرایت کرد. مدیریت بسیار ضعیف بود و مسوولیتپذیری کمی داشت؛ کارمندان جرأت تصمیمگیری نداشتند، چون احتمال میدانند مسوولیت امور به گردن آنها بیفتد، حتی تصمیمگیری راجع به امور جزئی نیز به مافوقهای اداری محول میشد.
مطالعهای در سال ۱۹۸۱ تخمین زد که ۵۰ درصد کارمندان هیات بازاریابی اضافیاند و بسیاری از کارها، دوبارهکاری است. کمتر وظیفهای بود که فرآیندش مدون شود، اگر چه کوهی از فرمها وجود داشت (اما هیچ دستورالعملی برای اینکه چه طور این فرمها پر شود و از آن اطلاعات مفید استخراج شود وجود نداشت).
در نهایت دولت و بانک جهانی به این نتیجه رسیدند که احیای بخش تولید کاکائو برای اصلاح اقتصاد غنا اساسی است؛ بنابراین مشاورانی استخدام کردند تا برای حل مساله کمک کنند. مشاوران گزارش دادند که علت اصلی کاهش تولید کاکائو عدمتناسب قیمتی بود که هیات بازاریابی به عنوان خریدار انحصاری محصولات پرداخت میکرد. کشاورزان میتوانستند ده برابر قیمت رسمی را در بازار سیاه دریافت کنند، کشاورزان ترجیح میدانند یا دیگر محصولات کشاورزی را تولید کنند و یا خطر قاچاق کاکائو به توگو و ساحل عاج را به جان بخرند.
نظام هیات بازاریابی نیز باید تجدید میشد. کشاورزان مستقل و بخشهای خرید همه به زیر یک ساختار واحد برده شدند که تکراری بودن فعالیتهای متمرکز را رفع کرد و مدیریت تجاری و برنامهریزی را برای کل نظام تولید تسهیل کرد. هر فعالیتی که بنیادی نبود یا میتوانست با بخشی دیگر ترکیب شود، حذف شد.
این تجدید ساختار کاهش تعداد کارمندان از ۱۱۵هزار در سال ۱۹۸۱ به ۸۵ هزار در سال ۱۹۸۵ را ممکن ساخت (بخش کثیری از آن از طریق تغییر و تحولات طبیعی و البته بخشی از آن نیز با حذف هزاران «کارمند خیالی» که در پی کنترل دقیقتر لیستهای حقوقی رخ داد. پرداختی بسیاری از این «کارمندان خیالی» با استفاده از سیاستهای همراه با زور قطع شد و مشاورانی که بر روی برنامه تجدید ساختار کار میکردند، همیشه با محافظ حرکت میکردند).
اما به انفصال اجباری از خدمت نیز نیاز بود؛ بنابراین با آموزش و کمک به مدیران برای اینکه کارمندانی مناسب برای شغلها بیابند و تشخیص دهند چه وقت باید کارمندی را اخراج کنند و همچنین با تدوین شیوههای جدید، مدیریت پرسنلی را قوت بخشیدند. کمیته پرسنلی که شامل نمایندههای کارمندان هم میشد، فایل اطلاعاتی هر کارمند را به طور دقیق مطالعه میکردند و پیش از هر تصمیمی شرایط را به طور کامل میسنجیدند. هجده ماه بعد، تعداد کارمندان به ۶۳ هزار نفر کاهش یافت و کمی بعدتر به زیر ۴۰ هزار کارمند رسید. پس از آن هیات بهتر، موثرتر و کارآتر عمل میکرد.
پرداختهای بالا (حقوق سه سال به صورت سه قسط یک ساله) عامل مهمی در دستیابی به تمام این اهداف، بدون شکست در میانه کار بود، اما فاکتور مهم دیگر این بود که کارمندان میدانستند تلاشهایی که دارد صورت میگیرد برای ارتقای کیفیت کار و منصفانه است و از سوی دیگر هر جا ممکن بود به آنها آموزش داده میشد تا برای کارهای دیگر نیز توانا شوند، اما مهمتر از همه این عوامل تعهد دائم بالاترین مقامات دولتی به فرآیند بود.
مثال: تحریک بازار قهوه
غنا تنها کشور آفریقایی نیست که بازارهایش را آزاد ساخته است. اوگاندا نیز در جهت ایجاد یک اقتصاد پایدار، باز کردن مسیر مبادلات خارجی و برچیدن انحصار دولتی و نظام تعیین قیمتی، بازار قهوهاش را در سال ۱۹۹۱ آزاد کرد.
پیش از آن، هیات بازاریابی قهوه انحصار واقعی بر بازار قهوه و صادرات آن داشت، اما سرپرستی او بر این بخش، دوره طولانی رکود را به همراه داشت. پیش از استقلال یعنی در سالهای ۱۹۷۲ و ۷۳ اوگاندا نزدیک به ۷/۳ میلیون کیسه قهوه صادر میکرد. در سال ۱۹۹۱ و ۹۲ این مقدار به تنها دو میلیون کیسه کاهش پیدا کرد. واضح بود که نظام نیازمند اصلاح بود.
نقش نظارتی هیات به نهادی دیگر واگذار شد و با کنترل کیفیت، تحریک بازار و پاییدن دائمی قیمتها همراه شد. عملکرد تجاری هیات به هیات بازاریابی قهوه با مسوولیت محدود تغییر کرد؛ بنابراین اگر چه از میان برداشته نشد، ولی نقش آن به تنها یک بازیگر معمولی در بازار کاهش یافت. در طول پنج سال، کنترل ۸۴ درصدی او بر بازار به تدریج و با سبقت گرفتن دیگر شرکتها به صفر نزدیک شد.
در حال حاضر قهوه ۵۵ درصد از صادرات اوگاندا را در تصرف دارد. آزادسازی صنعت منافع واضحی را به دنبال داشت؛ صادرات در طول پنج سال تقریبا دوبرابر شد و به سه میلیون کیسه رسید و تعداد صادرکنندگان به بیش از ۵۰ تا
صعود کرد. قیمت محصولات در سرزمین نیز به دلیل وجود رقابت میان شرکتهای تهیه و فرآوری محلی افزایش یافت. کشت و زرع ترمیم شد و گسترش یافت و گونههای جدیدی نیز کاشته شد. بهرغم تغییرات شدید قیمت قهوه در جهان به دلیل تغییرات آب و هوایی و دیگر عوامل، صنعت قهوه اوگاندا به رشد خود ادامه میدهد.
برآورد: اصلاح کنید تا رشد کنید
بیست مشاوری که در غنا کار میکردند حقوقشان را به ارز خارجی میگرفتند که با وام دو میلیون دلاری که بانک مرکزی اختصاص داده بود تامین میشد (سودی که اقتصاد غنا از اصلاح به دست آورد بسی بیش از مقدار این وام بود).
بی شک اگر دولت غنا و بانک جهانی میتوانست انحصار دولتی را به طور کامل برچیند (آنچنان که در نیجریه رخ داد) بسی بهتر از اصلاح فعالیتهای هیات بازاریابی میبود. به هر حال، در ابتدا وجود نظام در جهت تثبیت قیمتهای کاکائو برای کشاورزان بود، اما در واقع قیمت پیشنهادی آنقدر پایین بود که کشاورزان ترجیح میدادند یا کار را ترک کنند یا به قاچاق رو بیاورند، اما حذف این نظام به جهت سیاسی بسیار دشوار بود، کاکائو حقیقتا محصول حیاتی اقتصاد غنا است، هیات بازاریابی بسیاری از دیگر خدمات اساسی به کشاورزان را نیز بر عهده دارد و مردم نمیخواهند که خریداران بزرگ خارجی مثل نستله و کدبری، بازار را تصرف کنند.
در مجموع، تجربه هیات بازاریابی کاکائو نشان میدهد که دولت چقدر راحت میتواند بوروکراتیک، بیش از حد بزرگ، غیرکارآ و حتی مضر شود و میزان این ناکارآمدی را نیز نشان میدهد. همچنین این تجربه نشان میدهد که با به کارگیری اصول مدیریت شرکتها (البته به نحو منصفانه) میتوان عملکرد دولت را به حداقل هزینه و حداکثر کارآیی ممکن برای آن رساند.
ارسال نظر