تفاوت در استعفای یحیی و مورایس
داستان دو قهــر
۱+۷
نخستین واژهای که این روزها با شنیدن نام یحیی گلمحمدی به ذهن متبادر میشود، استعفا است. البته که سرمربی فعلی سرخپوشان کارنامه بسیار خوبی روی نیمکت تیم دوران جوانیاش به جا گذاشته و باید با جامها و افتخاراتش به یاد آورده شود، ولی فعلا که اینگونه نیست. از بیست و سوم دی ماه سال ۱۳۹۸ که یحیی جانشین گابریل کالدرون شد، تاکنون ۴ سال از هدایت پرسپولیس توسط گلمحمدی میگذرد. او در این مدت آمار حیرتانگیز ۶ استعفا را به نام خود ثبت کرده که با صحبتهایش پس از تساوی ناامیدکننده یک-یک برابر مس رفسنجان تعداد کنارهگیریهایش به عدد ۷ رسید. یعنی هر نیم فصل یک استعفا! تازه او در دوره اول حضور روی نیمکت این تیم هم از سمتش کنار رفت. در این شرایط آیا تیم میتواند در شرایطی پایدار به کار خودش ادامه دهد؟ قطعا خیر. این قهر و آشتیهای مداوم که بسیاری از آنها به عنوان تلنگری برای بهبود اوضاع و توجه بیشتر مدیریت به شرایط پرسپولیس بوده دیگر کارآیی خود را از دست داده و گلمحمدی تبدیل به سوژه طرفداران خودی و غیرخودی شده است. حالا که آخرین استعفای سرمربی سرخها مطرح شده و گویا از همیشه هم جدیتر است (هرچند همیشه همین احتمالات در نظر گرفته میشده!) انگار یحیی به این نتیجه رسیده که چیزی برای ارائه به شاگردانش ندارد. حتی اگر جنجالهای اخیر و قانون مضحک سقف قرارداد تمام و کمال به ضرر پرسپولیس بوده باشد، بازهم این تیم آنقدر بیبضاعت نیست که برابر رقبای انتهای جدولی امتیاز از دست بدهد. مدافع عنوان قهرمانی مشخصا دچار بنبست تاکتیکی شده و گلمحمدی اگر توانایی ایجاد یک تغییر بزرگ در سیستم تیمش مانند سال گذشته را ندارد، شاید برای خودش هم بهتر باشد که این سریال نخنما شده رفتن و برگشتن را تمام کند و از پرسپولیس جدا شود.
سیرک؟
با وجود هزاران محدودیت مختلف و کمبود بودجه فراوان، بازهم در سالیان اخیر سرمربیان خارجی کمی به فوتبال ایران نیامدهاند و بعضا نامهای مهمی هم میان آنها دیده میشود. اما جدا از همه مشکلات قابل ذکر و غیرقابل گفتن، اکثرا شرایط طوری پیش میرود که نفرات نامدار ترجیح میدهند عطای حضور در کشور ما را به لقایش ببخشند. از زمانی که برانکو ایوانکوویچ، سرمربی موفق پرسپولیس پیشبینی کرد که فوتبال ایران به زودی آماتور میشود تا زمانی که ریکاردو ساپینتو این لیگ را با جنگل مقایسه کرد، زمان زیادی نگذشت. به هیچ عنوان موافق توهین و زیر سوال بردن شأن فوتبال ایران نیستیم، اما مشکلات عجیبی که هر روز اینجا اتفاق میافتد، برای سرمربیان خارجی غیرقابل باور است. خودتان را جای ژوزه مورایس بگذارید تا متوجه شوید که چرا او باید با گذشت بیش از یک سال از حضور در ایران، از هدایت سپاهان استعفا دهد. دستیار سابق ژوزه مورینیو در چلسی، اینتر و رئال مادرید امسال یک تیم کهکشانی را در اختیار داشت که ابتدا ۴ امتیاز از آن کم کردند، سپس در راه میزبانیاش در لیگ قهرمانان آسیا مشکل به وجود آمد، بعدا امتیازات تیمش برگشت و ناگهان مجوز بازی ۶ بازیکنش باطل شد تا جایی که برابر گلگهر مجبور شد سنگربان سومش را در خط میانی به میدان بفرستد! به این مسائل مشکلات داوری و حواشی رسانهای را هم اضافه کنید تا به یاد بیاورید در همین چند ماه اخیر چه بلاهای عجیبی سر مورایس آمد. سرمربیای که بدون قضاوت کارنامه فنیاش طی مدت حضور در ایران، حداقل از لحاظ شخصیت و رفتار خودش را به عنوان یک جنتلمن واقعی معرفی کرده است. مورایس فصل قبل و در نخستین کنفرانس خبریاش در ایران قبل از بازی برابر استقلال اعلام کرد که با مورینیو برای حضور در ایران مشورت کرده و آقای خاص به او پیشنهاد کرده تا این چالش را بپذیرد. حالا اگر مورینیو درباره دلیل قطع همکاری با سپاهان از دستیار سابقش بپرسد، به نظر شما وی چه تصویری از ایران ارائه میدهد؟