رئیس اتحادیه انجمنهای انرژی ایران در گفتوگو با «دنیایاقتصاد» تبیین کرد
مکانیزم بیارزشسازی انرژی
هاشم اورعی معتقد است که ما نه با مشکل ناترازی بلکه با ناترازی فزاینده روبهرو هستیم. او میگوید در سالجاری به میزان ۴ میلیارد دلار بنزین و گازوئیل وارد شده و این رقم در سال آینده به دو برابر افزایش خواهد یافت. تدوین یک سیاست انرژی از سوی شخصیتهای صادق و سالم در حال حاضر به نظر او بهترین راهکار جلوگیری از رشد این ناترازی است.
دلایل اصلی ناترازی انرژی در کشور چیست؟
مسلما یک دلیل ندارد. یکی از مهمترین دلایل سیاست قیمت دستوری یا به اصطلاح تثبیت نرخ است. اگر خاطر شما باشد در مجلس ششم تصویب شد که قیمت حاملهای انرژی همگام با نرخ تورم افزایش یابد و در مجلس هفتم از اجرای این قانون جلوگیری شد. به همین ترتیب با اینکه نرخ تورم اقتصاد ۵۰درصد است، ۱۰ سال قیمت گازوئیل و همینطور ۴.۵ سال قیمت بنزین ثابت نگه داشته شده است. وقتی ارزش پول ۴۰ تا ۵۰درصد در سال کاهش مییابد و از سوی دیگر قیمت یک کالا را در طول سالها ثابت نگه میدارید عملا آنها را مجانی کردهایم. محاسبات حاکی از این است که در حال حاضر قیمت گازوئیل در جایگاهها تنها حدود یکدرصد ارزش واقعی آن است. در نتیجه قیمت کالاهایی مانند برق، گاز، بنزین، گازوئیل و...بسیار کاهش پیدا میکند و بدین سان به جامعه پیام روشن و واضح دادهایم که این کالا بیارزش است و به تبع آن هیچ کس نیازی به بهینه مصرف کردن آن نمیبیند.
خلاصه اینکه سیاستهای دولت در این ۱۰ سال اخیر مبنی بر تاکید بر قیمت دستوری عاملی شده که بهینهسازی تبدیل به یک کار بیمعنی شود و سازمانهای عریض و طویلی که در این زمینه داریم فقط تابلو و اسم را یدک میکشند و هیچ کاری نکردند و نمیکنند و محال است در زمینه بهینهسازی کار مفیدی انجام شود. دلیل این موضوع هم به سیاستهای کلان کشور برمیگردد، تمام بخش انرژی ما عملا و علنا دولتی است و دولت در واقع اصرار بر دلالی انرژی دارد. وزارت نیرو و نفت ما حکمرانی نمیکنند بلکه در صحنه انرژی، بنگاهداری میکنند و ما در نتیجه چیزی به نام حکمرانی انرژی یا برنامهریزی نداریم. اصولا انرژی یک مساله بلندمدت است و کشورها برای ۱۰ تا ۳۰ سال آینده خود برنامه یا سیاست انرژی تدوین میکنند.
یعنی در ایران هیچ نهادی برای تدوین سیاستهای انرژی وجود ندارد؟
در کشور ما کسی چنین کاری انجام نداده و همانطور که گفته شد ما اصلا جایی برای این حوزه نداریم، وزارتخانهها دنبال استخراج، انتقال و فروش نفت و گاز و درآمدزایی از آنها هستند، این یعنی بنگاهداری نه سیاستگذاری. البته ما شورای عالی انرژی داریم که طی ۲۰ سال حدود ۱۰ جلسه برگزار کرده و در جلساتش هم هیچگونه تصمیمات منطقی و قابل اجرایی نگرفته است. بنابراین اگر از یکی بپرسیم که سیاست و برنامهریزی انرژی ما را چه کسی انجام میدهد، یک جواب مشخصی ندارد، به خاطر اینکه ما چنین چیزی اصلا نداریم.
نتایج این نبود سیاستگذار تاکنون چه بوده است؟
نبود حکمرانی باعث شده که نرخ مصرف انرژی همیشه رو به بالا باشد. مثلا همین چند روز پیش اعلام شد که میزان متوسط مصرف بنزین از ۱۱۶ میلیون لیتر در روز به ۱۳۲ میلیون لیتر رسیده که به معنی رشد ۱۳ درصدی است. ما هیچ وقت نخواهیم توانست به اندازه رشد ۱۳ درصدی تولید بنزین سرمایهگذاری داشته باشیم، نه تنها نمیتوانیم، بلکه نباید هم سرمایهگذاری کنیم چون بزرگترین اشکال سیستم بخش انرژی ما در دولت این بوده که همیشه بخش مصرف را رها کردهایم و به دنبال تولید بودهایم. اگر افزایش تولید به صادرات و سرمایهگذاری در زیرساختها بینجامد، مطلوب است، اقدامی که همه کشورها انجام میدهند، نه اینکه سرمایهگذاری برای افزایش تولید انجام دهیم و بعد محصول تولیدشده را هدر دهیم.
نتیجه چنین سیاستی این شده که وقتی به روند ۲۰سال اخیر شدت مصرف انرژی کشور که نشاندهنده میزان مصرف انرژی برای مقدار مشخصی از تولید ناخالص داخلی است، نگاه کنیم، میبینیم، در دنیا به دلیل ارزشمند بودن انرژی و استفاده از تکنولوژیهای روز، شدت مصرف انرژی آنها روند نزولی داشته است، اما کشور ما برعکس جزو نادرترین کشورهایی است که دائم شدت مصرف انرژی رو به افزایش است. در چنین شرایطی کسی دلیلی نمیبیند که برای کاهش مصرف انرژی سرمایهگذاری کند چون بازگشت این سرمایه ۲۰ سال طول میکشد و هیچ کس راغب به انجام آن نیست. از سوی دیگر مساله این است که این افزایش مصرف انرژی به هیچ عنوان تبدیل به رشد تولید ناخالص داخلی نشده است. به عبارت دیگر وقتی مشاهده میکنیم، ۱۳درصد مصرف بنزین بالا رفته، حتی اگر نصف آن تبدیل به رشد اقتصادی شده است، میگفتیم بنزین بیشتر مصرف کردیم و به رشد تولید انجامیده است، ولی وقتی که میبینیم مصرف بنزین و گاز افزایش یافته، ولی در مقابل رشد اقتصادی نداشتیم، به این معنی است که ما انرژی بیشتری هدر دادهایم.
ارزش مصرفی انرژی کشور ما چقدر است؟
طبق محاسبات ما ارزش انرژی مصرفی سالانه کشور به عدد نجومی بین ۱۷۰ تا ۱۸۰ میلیارد دلار رسیده است. یعنی بیش از ۴۰درصد تولید ناخالص داخلی انرژی مصرف میکنیم که واقعا یک فاجعه است. از سوی دیگر پیشبینیها نشان میدهد ما در سال ۱۴۰۸ در تمام بخشهای حاملهای انرژی با ناترازی مواجه خواهیم بود یعنی در ۵ سال آینده گاز، برق، نفت، بنزین، گازوئیل نخواهیم داشت.
این آمارها وجود دارد و این روند شروع شده است، طبق آمارهای وزارت نفت در سالجاری پنج و نیم میلیارد لیتر بنزین و گازوئیل وارد کردیم که ارزش تقریبی آن چهار میلیارد دلار است.
سال آینده این رقم دو برابر میشود و فاجعه اینجاست که ما باید درآمد دو ماه یا یکششم کل درآمد صادرات نفت سال آینده را به واردات بنزین و گازوئیل اختصاص دهیم. خلاصه کلام اینکه تقریبا میشود گفت ما هر کوچه یا هر جایی که میتوانستیم اشتباه برویم، اشتباه رفتیم و اینها فراتر از جهل است. تقریبا در تمام دنیا خودرو ارزان و سوخت گران است ولی در کشور ما برعکس خودرو گران و سوخت ارزان است. اینها اتفاقی نیست و بوی فساد از آن به مشام میرسد.
در مورد سیاستهای انرژی آیا اصلاحات در سطح تشکیلات و سازمانی کافی است، یعنی داشتن یک وزارتخانه انرژی میتواند مساله را حل کند؟ یا نیاز به تغییرات عمیقتر در جامعه است؟
خیلیها یا حداقل بخش دولتی و حکمرانی تقصیر را به گردن مردم میاندازند، اما باید تاکید کنیم اینجا کمترین کسی که تاثیرگذار بوده مردم هستند، چون آنها اگر رفتاری دارند انعکاس سیاستهای فرهنگی و اقتصادی دولتها بوده است. آیا اگر ما وزارت نفت و نیرو را ادغام کنیم و خلاصه تابلوها را عوض کنیم کار درست میشود؟ باید تفکر عوض شود؛ مادامی که جهالت (واژه کمتر از این نمیتوانم استفاده کنم) یا فساد یا خیانت (منظورم نفوذ خارجی است) یا تلفیقی از اینها وجود داشته باشد، یک بار نه صد بار هم تابلوها را عوض کنید کاری پیش نمیبرد چون اصولا انرژی نه یکشبه درست و نه یکشبه خراب میشود. ما باید چند سال پیش شروع میکردیم مشکل من این است که ما هنوز شروع نکردیم.
به چه شکلی باید شروع کنیم؟
شجاعت و صداقت پیششرطهای اصلاح امور است و ما باید به مردم بگوییم که مشکل داریم و اشتباه کردیم و همزمان ۱۰ تا ۳۰ نفر شخصیت سالم، صادق و وطنپرست را مامور کنند که یک برنامه قابل اجرا برای میانمدت تدوین کنند. ما باید افق را ۲۰ ساله ببینیم و نشان دهیم که در سال ۱۴۲۰ برق را به کدام مسیر و با گاز باید چهکار کنیم و الی آخر.
چه سازوکاری در اقتصاد ایران باعث چنین شرایطی شده که در یک نمونه که اشاره کردید با قیمت بالای خودرو و در کنار آن نرخ پایین انرژی مواجه باشیم؟
خب اینجا ناگزیریم یکسری واقعیتها را بگوییم؛ ما اینجا با چالشهای جدی روبهرو هستیم. خودرو چرا گران است، چون جامعه بر این عقیده است که مستقیم یا غیرمستقیم منافع افراد خاصی را برآورده میکند. از نظر من گران بودن خودرو حاصل پیوند نامیمون زر و زور یا صاحبان قدرت سیاسی با صاحبان قدرت اقتصادی است ولی چرا قیمت بنزین ارزان است یا چه فایدهای دارد؟ فایدهاش این است که آمارها نشان میدهد که روزانه حداقل ۱۰ میلیون لیتر بنزین از کشور قاچاق میشود که معادلهزار تانکر یاهزار تریلی است. ارزش این مقدار بنزین بسیار عظیم است و این نمیتواند توسط چهار تا سوختبر در استان سیستان و بلوچستان یا دوتا لنج در بندرعباس صورت گیرد.
اسم این قاچاق سازماندهی شده است و ارزش آن به حدی بالاست که از واقعی شدن قیمت جلوگیری میکند. به طور کل میخواهم بگویم شرایط به گونهای عجیب شده و مشکل در ناترازی نیست بلکه مشکل ما در ناترازی فزاینده است و این به معنی بدتر شدن وضعیت در هر سال است.