به عنوان مثال می‌توان به کار دانش‌‌‌آموزی در انگلستان اشاره کرد که با استفاده از این بات، تکالیف مدرسه خود را انجام داد و توانست بالاترین نمره را در کلاس بگیرد. همین امر باعث شد که مسوولان آموزش در این کشور به فکر تصویب قانونی بیفتند تا از این به بعد تکالیف به شکل سنتی برای دانش‌‌‌آموزان تعریف نشود، چون با وجود این نوع از فناوری‌‌‌ها، تکالیف مدرسه دیگر اثربخشی نخواهند داشت. یا در ویدئویی که در شبکه‌‌‌های اجتماعی بارها بازنشر شد، دیده می‌شود که از چت جی‌‌‌پی‌‌‌تی خواسته می‌شود تا محتوای یک مقاله دانشگاهی را بخواند و آن را خلاصه کند و مطالب مهم را منتقل کند. اینکه عملکرد این بات چه اثرات مثبت و منفی به همراه خواهد داشت بماند، اما واضح است که با فراگیر شدن هوش مصنوعی و کارکردهایش، راهکارها و مسیرهای کلاسیک (الان می‌توانیم بگوییم قدیمی) کارکرد خود را از دست خواهند داد و عصر جدیدی برای انسان‌‌‌ها آغاز خواهد شد.

در این بین چیزی که بیش از پیش ذهن افراد را مشغول ساخته این است که با توانایی‌‌‌های روزافزون هوش مصنوعی، آیا واقعا قرار است انسان‌‌‌ها کار و کارکرد خود را از دست بدهند؟ اصلا با وجود هوش مصنوعی قرار است چه اتفاقی برای انسان‌‌‌ها بیفتد؟ پیش از پاسخ به این سوال، باید توجه داشت که همین حالا هم هوش مصنوعی در بخش‌‌‌های متعددی از زندگی انسان‌‌‌ها وجود دارد - از پیشنهادهای گوگل در جست‌وجو گرفته تا پیشنهادهای محتوایی اینستاگرام یا پیشنهادهای خریدی که در فروشگاه‌‌‌های اینترنتی بر اساس خریدها و سلایق شما ارائه می‌شود یا دستیارهای صوتی سیری و بیکسبی. همین حالا اگر با یکی از شرکت‌های فناوری (خارج کشور) تماس بگیرید تا مشکل احتمالی شما برطرف شود، در بیشتر مواقع کسی که پاسخ شما را می‌دهد و فرآیند درخواست شما را به پیش می‌‌‌برد، هوش مصنوعی است و نه انسان واقعی. در کل همین الان هم هوش مصنوعی با الگوریتم‌‌‌های متعدد در حال خدمت‌‌‌رسانی در صنایع مختلف است. به همین دلیل خیلی هم نباید از وجود هوش مصنوعی و کارهایی که می‌تواند انجام دهد متعجب شد.

واقعیت این است که در کل دو دیدگاه برای پاسخ به سوال مطرح شده وجود دارد؛ یک دیدگاه خوش‌بینانه و یک دیدگاه بدبینانه. دیدگاه خوش‌بینانه می‌‌‌گوید که هوش مصنوعی در آینده نزدیک می‌تواند همه کارها را در دست گیرد و از آن به بعد انسان‌‌‌ها نیاز به کار ندارند و می‌توانند همه زمان را به خود اختصاص دهند. دیدگاه بدبینانه هم می‌‌‌گوید زمانی که هوش مصنوعی از هوش انسانی پیشی بگیرد، آن‌قدر هوشمند است که بتواند بیشتر از انسان‌‌‌ها کار بکشد و آنها را استثمار کند. اما فارغ از این دیدگاه‌‌‌ها می‌توان سوال آینده‌‌ انسان با هوش مصنوعی و دنیای کار را با نگاهی به گذشته، بهتر و دقیق‌‌‌تر پاسخ داد.در زیست‌‌‌بوم‌‌‌های اقتصادی گذشته، از اقتصاد فیزیکی عبور کرده و در حال ‌گذار از اقتصاد تفکر هستیم. در اقتصاد فیزیکی، فعالیت‌‌‌های تولیدی بیشتر از همه وابسته به زور بازو بوده و انسان‌‌‌ها نقش اصلی را در تولید بر عهده داشتند. این به آن معناست که در تولید انبوه، کارخانه‌‌‌ها بیش از همه وابسته به نیروی بازوی انسان‌‌‌ها بوده‌‌‌اند. با گذر از اقتصاد فیزیکی و ورود به اقتصاد تفکر در تولیدات کارخانه‌‌‌ها، نیروی بازوی انسان دیگر مهم‌ترین جزء نبود، بلکه ماشین‌‌‌آلات و خطوط مونتاژ به کمک انسان‌‌‌ها آمده بودند و در کنار او قرار گرفته بودند. همچنین با پیشرفت فناوری زمینه‌‌‌های اشتغال جدید نیز به وجود آمده بودند.

همین باعث شد بخش قابل‌توجهی از افراد دیگر در کارخانه‌‌‌ها مشغول به کار نباشند و به پشت میزها مهاجرت کنند و آنجا ارزش‌‌‌آفرینی اقتصادی کنند. اتفاقی که در این بین بیش از همه به چشم می‌‌‌آید مهاجرت‌‌‌های کاری از کارخانه‌‌‌ها به اداره‌‌‌ها بود. بخش قابل‌توجهی از نیروی کاری که نتوانسته بودند خود را با شرایط پیش آمده و پیشرفت‌‌‌ها وفق دهند، کار خود را از دست دادند چون ماشین‌‌‌آلات نیز توسعه‌یافته بودند و برتری مطلق نیروی انسانی در کارخانه‌‌‌ها به برتری نسبی تبدیل شده بود و ماشین‌‌‌آلات از حالت دستی به نیمه‌خودکار تغییر یافته بودند. شغل‌‌‌های جدیدی هم به وجود آمده بودند که نیاز بود توسط افراد جدید پر شوند. مثلا باید دانش برنامه‌‌‌نویسی توسعه می‌‌‌یافت و افراد مشغول به کد نوشتن و برنامه‌‌‌نویسی می‌‌‌شدند. آنهایی که توانسته بودند مهارت‌‌‌های خود را ارتقا دهند یا مهارت جدید کسب کنند، کار خود را حفظ کرده بودند، اما آنهایی که این رویکرد را دنبال نکردند کار خود را از دست دادند، چرا که نتوانسته بودند خود را همراه قافله کنند و از قطار پیشرفت اقتصادی جا مانده بودند. البته این را باید در ذهن داشت که تقاضا برای کار یدی و کارگری همچنان وجود دارد، اما در بسیاری از موارد، تعداد افراد موردنیاز در این حوزه‌‌‌ها کاهش یافته است. در واقع در اقتصاد موجود ذهن انسان‌‌‌، قوه تفکر و مهارت‌‌‌های تحلیلی‌‌‌ بیش از زور بازو اهمیت پیدا کرده است.

می‌توان همین مسیر تاریخی را برای عصر جدید اقتصادی با هوش مصنوعی مورد استفاده قرار داد. با فراگیرتر شدن هوش مصنوعی و انجام کارهای بیشتر توسط آن، وارد عصر جدیدی از اقتصاد خواهیم شد که دیگر بیشتر کارهای فیزیکی و فکری که پیش‌تر توسط ماهیچه‌‌‌های انسان یا مغز او انجام می‌‌‌شده، توسط هوش مصنوعی انجام می‌شود. اگر انسان‌‌‌ها بتوانند رویکرد تطبیق‌‌‌پذیری را اتخاذ کرده و مهارت‌‌‌های خود را با توجه به واقعیت‌‌‌های اقتصادی جدید توسعه داده یا مهارت‌‌‌های متناسب و موردنیاز با این رویکرد نوین اقتصادی را به کار ببندند، قطعا می‌توانند به عمر کاری خود و ارزش‌‌‌آفرینی در اقتصاد ادامه دهند. اما اگر رویکرد نوین را اتخاذ نکنند، از قافله پیشرفت اقتصادی عقب می‌‌‌افتند. به نظر می‌رسد مسیر عقلانی برای افزایش امنیت شغلی در این مسیر ارتقای مهارت‌‌‌ها به سطوح بالاتر یا کسب مهارت‌‌‌های جدید باشد. یعنی اگر فرآیند ارتقای مهارت‌‌‌های فعلی خود را جدی بگیریم یا دست به کسب مهارت‌‌‌های جدید بزنیم که متناسب با عصر اقتصادی نوین است، نباید نگران کار در آینده بود.