آب بهعنوان یک کالای اقتصادی
کمبود آب در دو نوع کلی وجود دارد: فیزیکی و اقتصادی. کمبود فیزیکی یا مطلق، نتیجه تقاضای یک منطقه است که از منابع آبی محدود موجود در آنجا پیشی میگیرد. بر اساس گزارش سازمان خواربار و کشاورزی ملل متحد (فائو)، حدود ۲/ ۱میلیارد نفر در مناطقی با کمبود فیزیکی زندگی میکنند. بسیاری از این افراد در مناطق خشک یا نیمهخشک زندگی میکنند. کمبود آب فیزیکی میتواند فصلی باشد. تخمین زده میشود که دو سوم جمعیت جهان حداقل یک ماه از سال در مناطقی زندگی میکنند که در معرض کمبود آب فصلی هستند. انتظار میرود با افزایش جمعیت و غیرقابلپیشبینیتر شدن و غیرقابلپیشبینی شدن الگوهای آب و هوایی، تعداد افرادی که تحت تاثیر کمبود فیزیکی آب قرار میگیرند، افزایش یابد.
کمبود آب اقتصادی بهدلیل فقدان زیرساختهای آبی و یا مدیریت ضعیف منابع آب در جایی است که زیرساختها وجود دارد. فائو تخمین میزند که بیش از ۶/ ۱میلیارد نفر با کمبود آب اقتصادی مواجه هستند. در مناطق با کمبود آب اقتصادی، معمولا آب کافی برای رفع نیازهای انسانی و محیطی وجود دارد؛ اما دسترسی محدود است. سوءمدیریت یا توسعهنیافتگی ممکن است به این معنی باشد که آب قابل دسترس برای مصرف انسان آلوده یا غیربهداشتی است. کمبود آب اقتصادی همچنین میتواند ناشی از استفاده بیرویه آب برای کشاورزی یا صنعت باشد که اغلب به ضرر عموم مردم تمام میشود. در نهایت، ناکارآمدیهای عمده در استفاده از آب، معمولا بهدلیل کم ارزشی اقتصادی آب بهعنوان یک منبع طبیعی محدود، میتواند به کمبود آب کمک کند. در سال۱۹۹۲ کنفرانس دوبلین چهار اصل راهنما را برای مدیریت منابع آب شیرین ایجاد کرد، اصول دوبلین بیان میکند:
۱- آب یک منبع محدود و آسیبپذیر است که برای حفظ حیات، توسعه و محیط زیست ضروری است.
۲- توسعه و مدیریت آب باید بر اساس یک رویکرد مشارکتی، شامل استفادهکنندگان، برنامهریزان و سیاستگذاران در همه سطوح باشد.
۳- زنان نقش اساسی در تهیه، مدیریت و حفاظت از آب دارند.
۴- آب در تمام مصارف رقابتی آن دارای ارزش اقتصادی است و باید بهعنوان یک کالای اقتصادی شناخته شود.
ارزش آب بهعنوان کالای اقتصادی بیانگر شناخت روزافزون آب بهعنوان یک منبع کمیاب و مولد است. بنابراین باید با توجه به اصول اقتصادی کارآیی و برابری تخصیص داده شود. درک این موضوع که آب یک کالای اقتصادی است، نیاز به ارزیابی هزینههای گستردهتر برای اقتصاد (بهعنوان مثال، هزینههای فرصت و عوامل خارجی) علاوه بر هزینههای مالی سنتیتر برای کاربران فردی (مانند سرمایهگذاری، عملیات و مدیریت) را هنگام وزنسنجی نشان میدهد. نکته مهم این است ارزش اقتصادی لزوما به این معنا نیست که آب باید به قیمت بازار فروخته شود. شکستهای بازار، واگرایی بین هزینهها/ ارزشهای اجتماعی و خصوصی آب و الزامات اجتماعی یا زیستمحیطی ممکن است به خوبی توجیهکننده تعیین قیمت آب باشد که بر نگرانیهای حقوق صاحبان سهام (به عنوان یک موضوع سیاست) به نگرانیهای کارآیی (بهعنوان یک نتیجه از نیروهای بازار) تمرکز دارد. با این حال، در چنین مواردی، برای سیاستگذاران مهم است که هزینههای اقتصادی و پیامدهای تصمیمات خود را درک کنند - که جوهر پیشنهادها برای تلقی آب بهعنوان یک کالای اقتصادی است.
هزینههای فرصت: در مواردی که منابع آب برای پاسخگویی به همه نیازها کافی نیست، استفاده از آب توسط یک طرف مانع استفادههای جایگزین خواهد شد و تصمیمات مصرف آب هزینههای فرصت را به همراه خواهد داشت. هزینههای فرصت، مزایای فراموششدهای هستند که در صورت تخصیص یک منبع به بهترین استفاده بعدی، میتوانستند ایجاد شوند. اگر آب به بالاترین ارزش مصرفی خود اختصاص داده نشود، هزینههای فرصت ممکن است بر ارزش تولیدشده با استفاده از آب بیشتر باشد و اقتصاد برای منابع آبی (از نظر فرصتهای از دسترفته)، بیشتر از آنچه «درآمد» میکند، «پرداخت» خواهد کرد. از نظر ارزش تولیدشده توسط استفاده از آب، از منظر اقتصادی این تخصیص ناکارآمد منابع است؛ اگرچه ممکن است به دلایل دیگر توجیه شود.
عوامل خارجی: موارد خارجی زمانی رخ میدهند که اقدامات یک مصرفکننده آب بر دیگری تاثیر بگذارد. عوامل خارجی میتوانند مثبت (یعنی آبخیزداری) یا منفی (یعنی آلودگی) باشند، همچنین میتوانند در پاییندست و بالادست اجرا شوند. متداولترین اثر خارجی منفی زمانی رخ میدهد که یک ساحلی بالادست آب را خارج کند که پس از آن برای کاربران پاییندست در دسترس نیست. استفاده و توسعه آب توسط یک ساحلی پاییندست، با این حال، میتواند بهطور مشابه با ایجاد ادعای پاییندست روی آن آب، آب موجود در ساحل بالادست را کاهش دهد.
تمایز بین هزینههای فرصت و عوامل خارجی اساسا یکی از دامنهها است. یک کاربر منفرد تاثیر مصرف آب خود را بر یک همسایه فوری یک امر خارجی میداند. یک سازمان حوضه رودخانه همان تاثیر را بهعنوان هزینه فرصت الگوی مصرف آب انتخابی در حوضه در نظر میگیرد. مدیریت یکپارچه منابع آب بهطور موثر همه عوامل خارجی را در یک منطقه برنامهریزی درونی میکند و مدیران را ملزم میکند که اثرات پاییندستی را بهعنوان هزینه فرصت ارزیابی کنند، نه اینکه آنها را بهعنوان عوامل خارجی رد کنند. این مفهوم برای مدیریت یکپارچه حوضه رودخانه مرکزی است. قیمتگذاری آب و فاضلاب، هزینهها و مجوزهای مجوز آب زیرزمینی، یارانهها، ترتیبات تقسیم هزینه و هزینههای آلودگی و جریمهها، نمونههایی از مکانیسمهای بازار برای اجرای سیاستهای منابع آب هستند که سیگنالهای واضح و قوی را به مصرفکنندگان آب ارسال میکنند.
آنها انعطافپذیر هستند و میتوانند بهگونهای طراحی شوند که هم رفتار را تشویق و هم دلسرد کنند و بهویژه برای مدیریت تقاضا موثر هستند. اولین پیششرط برای مدیریت منطقی و کارآمد، در اصطلاح اقتصاددانان، منابع آب در حوضه رودخانه یک منبع «استخر مشترک» است. این به آن معنی است که استفاده از منابع توسط یک ساحل/ فرد، منافع (منابع) در دسترس دیگران را کاهش میدهد. استفاده از آب در یک کشور در قسمت بالادست حوضه اثرات خارجی در قسمتهای پاییندست ایجاد میکند. اگر اینها در نظر گرفته نشوند (داخلی شوند) و مزایای کلی کاهش یابد، آنگاه آنچه به نظر میرسد یک راهحل بهینه در کشور بالادست است و با نگاه کردن به حوضه بهعنوان یک کل، یک راهحل غیربهینه خواهد بود. حوضه یکپارچگی هیدرولوژیکی را حفظ میکند و اجازه میدهد تا پیامدهای «خارجی» را درونی کند.