وی در کلانتری بخشی از زندگی خود را بازگو کرد.

وی گفت: خیلی دوست داشتم در کنار همسر اول و فرزندانم به زندگی ادامه بدهم اما اختلافات خانوادگی ما با دخالت های خانواده همسرم به جایی رسید که دیگر نمی توانستم آن شرایط را تحمل کنم. با آن که صاحب دو فرزند بودم و ۱۸ سال از آغاز زندگی مشترکمان می گذشت، مهر طلاق بر شناسنامه ام جا خوش کرد و بدین ترتیب در حالی از همسرم جدا شدم که مجبور بودم پسرم را نزد خودم نگه دارم.

آن زمان در تهران زندگی می کردیم و من برای آن که از خانواده همسرم دور شوم، بار و بندیلم را بستم و به همراه پسرم راهی مشهد شدم ولی در این جا نتوانستم شغل مناسبی بیابم تا هزینه های زندگی ام را تامین کنم. به همین دلیل مبلغ مهریه ای را که از همسرم دریافت کرده بودم، به همراه نفقه ای که برای فرزندم می پرداخت آرام آرام خرج کردم.

سه سال از ماجرای طلاقم می گذشت تا این که همسر سابقم از دادن نفقه به پسرم سرباز زد و من هم به ناچار او را راهی تهران کردم تا با پدرش زندگی کند. در همین روزها به پیشنهاد بنگاه دار محله با مرد بازنشسته ای ازدواج کردم تا حداقل از این وضعیت رها شوم. پاییز سال گذشته «عیسی» در حالی به من قول ازدواج دایم داد که مدعی بود فقط یک زن دارد که در مشهد زندگی می کند اما بعد از دو ماه ، دو زن دیگرش را لو داد.

در این میان یکی از همسران عیسی وقتی متوجه ماجرای ازدواج شوهرش با من شد، شرط ادامه زندگی با او را به طلاق من گره زد. در همین وضعیت همسرم با جعل سند، صیغه نامه یک ساله ای را که مدعی بود از محضر ازدواج آورده است به من داد و من هم به خاطر اعتماد بیش از حد به او آن را امضا کردم ولی از پنج ماه قبل، او دیگر هیچ هزینه ای برای زندگی به من نپرداخت و مرا برای گرفتن طلاق کتک می زد و تحت فشار قرار می داد. با وجود این من برای حفظ آبروی خودم صبر کردم و با آن که همسرم بعد از من با زن دیگری نیز ازدواج کرده است، طلاق نگرفته ام. اکنون نیز فهمیده ام او هفت زن دارد و مدام مرا برای گرفتن طلاق تهدید می کند و به جز تجدید فراش به چیز دیگری نمی اندیشد.

کار به جایی رسید که مجبور شدم برای رهایی از این وضعیت، دست به خودکشی بزنم.

 

بخش سایت‌خوان، صرفا بازتاب‌دهنده اخبار رسانه‌های رسمی کشور است.