یادداشت(بخش پنجم)
پایان عصر عناصر اربعه
بههر روی، در دوران شیخ خلیفه، امارات از بهار عربی جست. اگرچه ترکشهای بهار عربی تا بحرین رسید اما در امارات اثری از آن دیده نشد. برای شیخ، اقتصاد در وهله اول اهمیت بود. بنابراین، برای جلوگیری از رسوخ بهار عربی به این کشور دست به بازداشت و سرکوب کنشگران زد. اگر قرار بود بهار عربی به امارات برسد، دیگر از آن رشد اقتصادی خبری نبود. افزون بر این، شیخ خلیفه استفاده بهینهای از سرمایههای نفتی به عمل میآورد. او از پولهای به دستآمده نفتی برای ساخت و توسعه مراکز فرهنگی و دانشگاهی استفاده کرد از آن جمله است ساخت شعبههایی از موزه لوور، پردیسهای دانشگاهی دانشگاه نیویورک و سوربن.
ب) تحولات دوران شیخ خلیفه
دردوران شیخ خلیفه برخی تحولات مهم روی داد که ذکر برخی از آنها خالی از لطف نیست:
در دوران شیخ خلیفه بزرگترین تحول در تاریخ امارات رخ داد و آن «معجزه اقتصادی» این کشور بود که باعث شد امارات از یک کشور حاشیهای در سیاست جهانی به کشوری اثرگذار در روند تحولات منطقهای و جهانی تبدیل شود. تولید ناخالص داخلی این کشور از ۵/ ۶ میلیارد درهم در سال ۱۹۷۲ به ۱۲/ ۲۹۳ میلیارد درهم در سال ۲۰۰۳ و ۱۵۴۵ میلیارد درهم در سال ۲۰۲۰ افزایش یافت. بهاینترتیب، نرخ رشد امارات از زمان تولید این کشور سالانه ۱۳ درصد بود. از جمله اقدامات دیگر شیخ آموزش اماراتیها بود. او معتقد بود: «آموزش تمام اماراتیهای قابل، ضروری است بهطوریکه آنها بتوانند به نیروهای سازنده تبدیل شوند. این هدف اصلی کشور است.» از اقدامات دیگر شیخ میتوان به ساخت شش هزار ساختمان مهم در این کشور اشاره کرد. همچنین باید افزود که هزاران واحد خانه بهصورت رایگان برای شهروندان کشورش ساخت از جمله ساخت خانه رایگان برای ۱۵ هزار نفر در سال ۱۹۹۱. شیخ پس از حمله عراق به کویت به سراغ نوسازی ارتش کشورش رفت بهطوریکه برخی اعضای کنگره آمریکا اعلام کردند «امارات نیروی صلح و ثبات در منطقه است نه نیروی متجاوز.» بهاینترتیب، تسلیحات آمریکایی روانه این کشور شد و باعث شد امارات از سال ۱۹۹۹ بهتدریج وارد عملیات بینالمللی هم بشود از جمله اعزام ۱۵۰۰ نیروی حافظ صلح به کوزوو، اعزام نیرو به افغانستان (در کنار آمریکا) در سال ۲۰۰۸.
در حقیقت میتوان گفت «سرریز» درآمدهای امارات صرف اقداماتی در آنسوی آبها میشد. از این مورد هم میتوان به مواردی اشاره کرد از جمله: کمک ۲۵۰ میلیون دلاری برای بازسازی افغانستان، برنامههای کمکرسانی به اقتصاد فلاکتزده پاکستان در قالب «برنامه کمک به دره سوات»، کمک به مصر در قالب برنامه «مصر در بطن کارزار ماست» و الخ. شرایط اقتصادی و پیشرفت در حکمرانی در این کشور بهجایی رسید که ملکه الیزابت دو بار از این کشور دیدن کرد. در دوران شیخ خلیفه نخستین رآکتور هستهای امارات و نخستین رآکتور هستهای جهان عرب هم ساخته شد. برخی ناظران روند توسعه این کشور را «اماراتیزاسیون» یا «بینالمللی کردن» نامیدند یعنی باور شیخ خلیفه به آیندهای که رفاه مردم کشورش بسته به تجهیز اماراتیها به ابزارهای علمی و فنی باشد نه وابستگی به سوختهای فسیلی. در دوران شیخ، اماراتیها به «خود» و «هویت» خودشان پی بردند بهگونهای که شیخ خلیفه گفت: «هر اماراتی که هویتی نداشته باشد نه حالی دارد نه آیندهای.» در حقیقت، شیخ روح ناسیونالیسم را در کالبد اماراتیها دمید بهگونهای که بیابان به قطب توسعه در منطقه خاورمیانه تبدیل شد.
ج) محمد بن زاید: ماکیاولی یا موسولینی
محمد بن زاید بن سلطان آل نهیان سومین رئیس امارات متحده عربی و حاکم ابوظبی است. او از سوی تایم به عنوان یکی از ۱۰۰ شخصیت اثرگذار در سال ۲۰۱۹ معرفی شد. او سومین پسر زاید بن سلطان، نخستین رئیس امارات متحده عربی و حاکم ابوظبی است. او برادر ناتنی خلیفه بن زاید آل نهیان است که چندی پیش درگذشت. او نیز همچون شیخ خلیفه از رهبران «نوساز» و «نوگرا»ی امارات است که ادامهدهنده راه شیخ خلیفه است. از او به عنوان یکی از مردان قدرتمند در واشنگتن و در خاورمیانه نام برده میشود. شیخ محمد همچنین ثروتمندترین مرد جهان هم هست. از نفوذ او در واشنگتن به عنوان نفوذی «افسانهای» یاد میشود. نفوذ او در واشنگتن تا جایی است که «ریچارد. اِی.کلارک»، از مقامهای ارشد وزارت خارجه آمریکا، قانونگذاران آمریکایی را قانع کرد که امارات «نیرویی برای صلح است و هرگز متجاوز نخواهد بود». (کلارک بعدها مشاور یکی از شرکتهای اماراتی شد و یک اندیشکده تاسیس کرد که بودجه قابلتوجهی بابت آن دریافت میکرد).
اما دوران شیخ محمد هم دوران سکون و رخوت نبود. این تحصیلکرده «سندهرستِ» بریتانیا که از قضا خلبان هم هست و فردی «تیزذهن» است در سال ۱۹۹۱ پدرش را متقاعد کرد که ۴ میلیارد دلار برای کمک به آمریکا در جنگ عراق به خزانهداری آمریکا واریز کند. از او به عنوان یکی از اثرگذارترین چهرههای خارجی در واشنگتن یاد میشود. رویکرد اقتدارگرایانه او همچون بسیاری از همقطارانش رویکردی «از بالا به پایین» است که از آن به عنوان الگوی اقتدارگرایانه حکمرانی یاد میشود. «بروس ریدل»، محقق مرکز بروکینگز و از مقامهای سابق وزارت خارجه آمریکا میگوید: «شیخ محمد فکر میکند ماکیاولی است اما بیشتر مانند موسولینی رفتار میکند.» رویکرد «موسولینیوارِ» او صدای برخی نمایندگان کنگره آمریکا را هم درآورده است. اگرچه در برههای برخی به ستایش او برخاسته بودند اما «رو خانا»، نماینده دموکرات از کالیفرنیا، بر این باور است که «امارات لکه ننگی بر وجدان جهان است چرا که از هر نوع هنجار پذیرفتهشده در جهان مدرن تخطی میورزد.» بااینحال، شیخ محمد چهرهای محبوب در کشورش و در میان برخی سران عرب در منطقه است. اگر او نبود شاید محمد بن سلمان، ولیعهد عربستان، هم نبود. نفوذ محمد بن زاید (MBZ) بود که باعث شد محمد بن سلمان (MBS) در نبرد جانشینی بر رقبا پیروز شود.