دو جامعهشناس معنای انتخابات ۸تیر را بررسی کردند
دو جامعهای شدن ایران
پرویز امینی: بعید است آرا تغییری کند
پرویز امینی، استاد دانشگاه و جامعهشناس در پاسخ به این سوال که پیشبینی شما درباره میزان مشارکت دور دوم انتخابات ریاستجمهوری چیست، میگوید: «بعید است هر دو نامزد تغییری در سبد آرای خود بدهند. کار برای پزشکیان به جهاتی سختتر است؛ چراکه حفظ همین سطح از آرا برای او آسان نیست.» این وضعیت درحالی است که میزان مشارکت در دور اول هم قابل پیشبینی نبود. امینی معتقد است: «اساس پیشبینی مشارکت متکی به نظرسنجیهای شناختهشده بود و برای فهم مشارکت در سطح ملی هیچ راه معتبر دیگری وجود ندارد. درحالیکه فرآیند تبلیغات و حتی مناظرهها نتوانسته بود، تغییری در فضای اجتماعی ایجاد کند، راهی جز استناد به داده نظرسنجیها نبود.» در واقع نظرسنجیها مشارکت بالایی را نشان میداد که همین امر بسیاری از محاسبات تحلیلگران را بههم زد و برخلاف آن مشارکت کمتر بود.
امینی در اینباره میگوید: «کاهش مشارکت علل متفاوتی دارد؛ برخی زیرساختی است و مربوط به روند سیاستزدایی در جامعه ایران است که به دلایل مختلف سیاست و به تبع مشارکت از اولویت بخشهایی از جامعه خارج شده است. برخی دلایل هم روساختی است مثل اینکه نامزدها نتوانستند چهره توانایی از خود برای حل مسائل مردم خصوصا اقتصادی نشان بدهند و جز شعار و وعدههای کلی از آنها صادر نشد یا فضای رقابتی جدی و انتخاباتی شکل نگرفت.» در واقع تحلیل و بررسی گروههایی که کمترین مشارکت را در دور اول داشتند، یکی از بحثبرانگیزین موضوعات در این چند روز اخیر است. این تحلیلگر سیاسی اعتقاد دارد: «هسته اصلی مشارکت کنندگان، بدنه ایدئولوژیک و سیاسی طرفین است و نامزدها نتوانستند به آرای اجتماعی دست پیدا کنند.
به نظر جوانان جزو کممشارکتکنندهترین اقشار اجتماعی در انتخابات اخیر بودند. این مساله از دو جهت بود. اولا سیاست برخلاف نسلهای قبل، از اولویت آنها در یک روند سیاستزدایی خارج شده است و ثانیا نامزدها فاقد تقریبا هیچ المان یا گفتاری برای دیالوگ و ارتباط با آنها بودند.» از سوی دیگر آرای پایین قالیباف یکی از سوالبرانگیزترین اتفاقات این انتخابات بود. امینی درباره این مساله توضیح میدهد: «گفته شد که اکثر شرکتکنندگان در انتخابات بدنه ایدئولوژیک و سیاسی داشتند. در این فضا کاهش رای قالیباف قابل پیشبینی بود؛ چراکه توان برداشت جلیلی از این بدنه با توجه به نوع تربیت سیاسی آنها بیشتر است؛ همچنانکه توان برداشت آقای رئیسی از جلیلی بیشتر بود.
بهطور کلی قالیباف در حضور یک چهره ایدئولوژیک دیگر در انتخابات، توان رایگیری بالا از این بدنه ایدئولوژیک را از دست میدهد و به همین لحاظ امکان موفقیت در انتخابات را از دست میدهد. انتخابات۸۴ احمدینژاد، در ۹۲ جلیلی و در ۹۶ رئیسی، قالیباف را از بهرهمندی از رای این طبقه دور کردند.» نه تنها قالیباف، آرای پزشکیان هم با توجه به پایین بودن مشارکت قابل توجه بود. این تحلیلگر دلیل بالا بودن آرای پزشکیان را به این دلیل میداند که «اکثر آرای پزشکیان نیز از همین جنس ایدئولوژیک و سیاسی بود. این بدنه رای تثبیتشده دارد و علاوه بر رای، سازنده فضای انتخاباتی است. این بدنه قطع نظر از تواناییهای نامزد مورد نظر به او رای میدهند و درحالیکه پزشکیان تقریبا هیچ فعالیت موثر سیاسی نداشت این آرا به او تعلق گرفت.»
پیام هشداردهنده رایندادهها از نگاه جوادییگانه
جامعهشناسان برخلاف تحلیلگران سیاسی نگاه متفاوتی به انتخابات ریاستجمهوری داشتند و بیش از نتیجه انتخابات و چالشهای مربوط به نامزدها، به میزان مشارکت مردم توجه کردند و کاهش آن را بسیار هشداردهنده خواندند. محمدرضا جوادییگانه، جامعهشناس و عضو هیات علمی دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران در همین زمینه، بحث «دوجامعهای» شدن یا «دوکوهانه» شدن جامعه را مطرح کرده است. در همین زمینه گفتوگویی با او داشتیم و از او پرسیدیم «شما چه نشانههایی در جامعه ایران مشاهده کردید که آن را «دو جامعهای» قلمداد میکنید؟
جوادییگانه در پاسخ به این سوال میگوید: «در هر جامعهای آدمها با هم متفاوت هستند، ولی میانگین هر صفتی در جامعه تقریبا یک منحنی نرمال، منحنی قوس یا منحنی زنگولهداری را پیدا میکند. گاهی اوقات در بعضی موضوعات جامعه دو قطبی میشود یعنی منحنی نرمال تبدیل میشود به منحنی Uشکل یا منحنی زنگولهای و برعکس. یعنی یک عدهای موافق یک موضوع هستند و یک عدهای دیگر مخالف آن موضوع هستند و عدهای که نظر ممتنع دارند. مثلا در آمریکا عدهای موافق سقط جنین هستند و عدهای مخالف هستند. اگر در جامعه ایران بخواهید ببینید مثلا دیدگاه ما نسبت به مهاجران افغان به این شکل است که به نوعی در مناظرهها هم مطرح شد. عدهای میگویند دیوار بکشیم و عدهای نظری کاملا متفاوت دارند.» این جامعهشناس میگوید: «اگر جامعهای درباره بیشتر ارزشهای اساسیاش دو قطبی بشود، از حالت دو قطبی معمول خارج و آنگاه میشود دو جامعه متفاوت. پیمایش ارزشها و نگرشهای ایرانیان در سال۱۴۰۲ نشان میدهد که در بیشتر موضوعات اساسی جامعه ایران به دو دسته تقسیم شده است. یک طرف مواضع خاصی دارند و طرف دیگر مواضع خاص دیگر. مهمترین بخش دو طرف شدن جامعه ایران درباره مساله سیاست است و نقطه بروز آن هم بعد از سال۱۴۰۱ بود.»
این استاد دانشگاه معتقد است: «بعد از سال۱۴۰۱، تقریبا این دو قطبی شدن جامعه حالت روشنی به خود گرفت و بخشی از جامعه تصمیم گرفت که عامدانه و به میل خود حوزه سیاسی را رها کند؛ یعنی دیگر کاری به انتخابات نداشته باشد. ما این را درباره انتخابات مجلس دیدیم که در تهران حدود ۲ماه پیش برگزار شد و در این انتخابات فقط حدود ۸درصد مردم شرکت کردند و البته شهرهای دیگر ایران هم وضعیت بهتری نداشت.» جوادییگانه شرکتنکردن مردم در انتخابات را نشانه دو جامعهای شدن میداند و میگوید: «در واقع بعد از ۱۴۰۱ مردم احساس کردند، تغییر ممکن نیست و البته براندازی هم ممکن نیست و اگر باشد، مطلوب نیست و از آنجا که راه چارهای نداشتند کاملا نسبت به سیاست بیتوجه شدند.» از او پرسیدیم آیا این بیتوجهی همان قهر کردنی است که بسیار این روزها میشنویم؟ این جامعهشناس دراینباره میگوید: «این قهر کردن نیست، نادیدهگرفتن است.
۷۰درصد مردم مناظرهها را ندیده بودند. نظرسنجیها نشان میداد؛ بین ۴۰ تا ۶۰ درصد مردم حاضر به همکاری با پرسشگران برای پاسخ به نظرسنجیها نمیشدند. اینها نشانههای دو جامعهای شدن است. از یکسو، جامعهای داریم که همراه نظام سیاسی است. در تظاهرات شرکت میکند و در بیشتر صحنهها حاضر است و از سوی دیگر جامعهای را داریم که همه چیز را رها کرده است. بخش زیادی از مردم هم وسط هستند و ممکن است با گذر زمان به یکی از این طرف میل کنند. در واقع ما با دو جامعهای روبهرو هستیم که هر کدام برای خودشان اسطورههایی دارند، تاریخی دارند، گروه مرجعی دارند.»
جوادییگانه در پاسخ به این سوال که آیا ممکن است این جامعه بیتوجه دوباره برگردد، توضیح میدهد: «ممکن است بگویید، اصلاحطلبان قهر کردند و ناراضی هستند اما کسی که قهر کرده است، با یک چراغ سبز برمیگردد اما آن کسی که رها کرده و مسیر خود را جدا کرده هرگز برنمیگردد یا حداقل به این آسانی برنمیگردد. در واقع این جامعه بیتوجه در ایران مانند زن و شوهری است که طلاق عاطفی گرفتهاند. آنها هیچ نقطه مشترکی با هم ندارند؛ ولی به خاطر مصالحی همچون بچهها مجبورند که با هم زندگی کنند. چیزی شبیه این کتاب «یک بستر و دو رویا» اگر قرار بود که این گروه برگردند در همین انتخابات برمیگشتند و امید داشتند یکی از نامزدها تغییر در وضعیت موجود به وجود آورد؛ اما دیدیم که ۶۰ درصد رای ندادند.»
او اعتقاد دارد: «این وضعیت هشداردهنده است، من بهعنوان یک شاهد این شرایط را نگرانکننده میدانم چراکه این فرآیندی است که باعث انسانیتزدایی میشود. در واقع دو طرف جامعه نسبت به هم انسانیتزدایی میکنند و به چشم دشمن به هم نگاه میکنند و این وضعیت خطرناک است.» جوادییگانه تنها راه چاره را گفتوگو و بهرهمند کردن افراد در بهره از منافع میداند: «اگر بخواهیم از دوقطبیسازی در جامعه جلوگیری کنیم، باید حتما به مردم اطمینان بدهیم که به سمت عمومی شدن میرویم. همه مساله جوانان حجاب نیست. فیلترینگ و سرعت اینترنت هم از تقاضاهای آنهاست. جامعه با موارد متعدد دو قطبی روبهرو است. بنابراین ما دچار نفاق شدهایم و نیاز به وفاق داریم. مثلا ایران متعلق به همه است.
شما نمیتوانید تاریخ ایران را به نفع خودتان تمام کنید. نباید سرنوشت هر کسی منوط به موضعگیری سیاسیاش باشد. باید سیاست را از مسائل اداری و بوروکراتیک جدا کنیم. ایران جامعه متکثری است و همبستگیاش را با زبان فارسی، با دیدن با اعتقاد به مرزها حفظ کرده است. ما باید بهعنوان مثال آیین دینی عزاداری را از منازعات سیاسی جدا کنیم. این مثال کوچکی است که میتوان آن را بسط داد.» او تاکید میکند: «من تلاش دارم بگویم و این هشدار را بدهم که اگر به صدای جامعه بیتوجه و کسانی که در این انتخابات مشارکت نکردند، گوش داده نشود و پیام آنها شنیده نشود ما با وضعیت خطرناکی روبهرو می شویم.»
چه کسی باید در مناظرهها ریسک بیشتری کند؟