رشد شتابان پارچه‌بافان اصفهانی

نمایی از اصفهان و زاینده‌رود

عبدالمهدی رجایی دانشجوی دکترای تاریخ یکی از پژوهشگرانی است که نتایج تحقیقات خود درباره زاد و رشد صنعت در اصفهان را در اختیار اتاق بازرگانی و صنایع و معادن ایران گذاشته است که در کتاب «ریشه‌های رشد و شاخه‌های شکوفایی» به مناسبت تولد ۱۲۷سالگی این نهاد منتشر شده است. در این بخش از نوشته وی رشد شتابان احداث کارخانه‌ پارچه‌بافی به وسیله بخش خصوصی توضیح داده شده است.

چند روز پس از آنکه رضاشاه از تجار اصفهان خواست شرکت تاسیس کرده و به کار تولیدی بپردازند و به آنها دستور داد پس از بازگشتش از شیراز باید چنین کاری کرده باشند، رضا افشار، (استاندار اصفهان) با عجله، عده زیادی از اعیان و ثروتمندان شهر را در دفتر خود گرد آورد. در آن جلسه تصمیم گرفته شد شرکتی با سرمایه چهارصد هزار تومان به منظور تاسیس یک کارخانه نخ‌ریسی و چیت‌بافی برپا شود. بزرگان شهر در همان جلسه میزان سهمی را که تقبل نموده بودند، معین کردند. روزنامه پس از ذکر اسامی آنها و میزان سهمی که تقبل کرده بودند، می‌آورد: «از تجار و آقایان دیگر هم دعوت شده است که چنانچه مایل باشند، با شرکت فوق سهیم شوند». به این ترتیب سرمایه کافی جمع شد و به تاریخ ششم دی ۱۳۱۱ نخستین مجمع عمومی شرکت برپا گردید. گزارش روزنامه: «روز سه‌شنبه گذشته، ۴۴ نفر از صاحبان سهام شرکت نساجی اصفهان که دارای ۳۰۸۰ سهم (هر سهم صد تومان) بوده‌اند، در اتاق تجارت حضور یافته و اولین مجمع عمومی شرکت را با حضور حکمران و سایر روسای دوایر دولتی و روسای بانک‌های ملی و پهلوی تشکیل دادند. پس از ارائه نطق افتتاحیه، شروع به انتخاب هیات‌مدیره شد. این افراد نیز به عنوان هیات‌مدیره شرکت انتخاب شدند: آقای اعتمادالتجار، آقای سلطانی، آقای میرزا محمدجعفر کازرونی...» در آن جلسه سیدجواد کسایی نیز به عنوان مدیرعامل شرکت برگزیده شد. روزنامه اخگر پس از روز افتتاح کارخانه وطن، این روز پرشکوه را «دومین روز تاریخی و سعید عالم اقتصاد اصفهان» نامید.

فروردین سال بعد «شرکت ریسندگی و بافندگی اصفهان» پس از مناقصه و برنده شدن کمپانی انگلیسی «پلات برادر» ماشین‌های کارخانه را خریداری و قسط اول قیمت کارخانه را پرداخت نمود. دو ماه بعد شرکت، زمین کارخانه را در جنوب رودخانه خریداری کرد و ساختمان‌های کارخانه بر طبق نقشه «شونمان» پی‌ریزی شد. چیزی نگذشت که ساختمان، تکمیل و ماشین‌آلات نیز به سرعت وارد و نصب شدند. پس از آنکه همه چیز در آذرماه ۱۳۱۳ آماده شد، جشن افتتاحیه کارخانه برپا گردید. در روز مذکور سیدجواد کسایی، گزارش داد: «موسسین این شرکت در فاصله یک ماه، شرکتی با سرمایه سه میلیون و یکصد و چهل هزار ریال تشکیل داده و در بهمن‌ماه ۱۳۱۱ شرکت را به ثبت رسانیده و شروع به کار نمودند. ماشین‌آلات ریسندگی دارای ۴۲۲۴ دوک- که آخرین سیستم است- از کمپانی پلات و اخوان که مهم‌ترین فروشنده ماشین‌های ریسندگی است و قوای محرکه و برقی آن از کارخانجات مهم آلمان خریداری گردیده و بلافاصله محل کارخانه ابتیاع و شروع به ساختمان شد و تا اواسط ۱۳۱۳ احداث ساختمان به اتمام رسید و تحت نظر متخصصین، ماشین‌آلات نصب و بالاخره در تیرماه هذه‌السنه شروع به کار گردید و در مدت گذشته کارگران مشغول امتحانات و آموزگاری بوده‌اند. روزانه بالغ بر ۳۰۰ بقچه ریسمان، محصول می‌دهد. اقدام به ازدیاد سه میلیون ریال سرمایه نموده و یک دستگاه کامل جدید ریسندگی و بافندگی پشم به ضمیمه رفوگری و تکمیل به انضمام دو موتور هریک ۳۵۰ اسب قوه از کمپانی «یونیون ماتکس» آلمانی خریداری نموده‌اند که در ظرف مدت قلیلی حمل خواهد شد.»

روزنامه پس از ذکر خبر جشن افتتاحیه در توصیف کارخانه نوشت: «کارخانه شرکت ریسندگی و بافندگی با اینکه یک سال بیش نیست از تاریخ تاسیسش نگذشته و چند ماهی بیش نیست که مشغول کار شده است، بر اثر همت هیات‌مدیره آن، ظرف همین مدت قلیل، روز به روز بر تعداد ماشین‌آلات و دستگاه‌های خود افزوده و قریبا علاوه بر وارد شدن ماشین‌های پارچه‌بافی آن، دارای کارخانه مهم ریسندگی دیگری خواهد شد که ۴۰ الی ۶۰ درجه ریسمان خواهد داد».

آنچه باعث شد شرکت ریسباف اعتبار روزافزونی کسب کند، مدیریت صحیح و سرعت کار این شرکت بود. برای مردمی که به کندی و بطئی بودن کارها عادت کرده بودند، باور کردنی نبود که این کارخانه معظم در عرض یک سال در زمینی بایر ساخته شده و پس از یک سال، سود بیست‌وپنج درصدی به صاحبان سهام خود بدهد. به هر حال در خرداد ۱۳۱۴ شرکت ریسباف اولین نوبت سود خود را به سهامداران داد. «احدی در بدایت امر تصور نمی‌کرد که این شرکت بتواند به این سرعت به امور خود جریان داده و در عرض یک سالی که ماشین‌آلاتش کار می‌کند، صدی بیست‌وپنج و صدی بیست‌ویک‌ونیم فایده به دارندگان سهام ممتازه و عادی خود برساند».

در جلسه اعطای سود سهام، هیات‌مدیره گزارش داد: «ماشین‌آلاتی که در وهله اول خریداری شده و از نیمه دوم سال ۱۳۱۳ به کار افتاده، عبارت از ۴۸۰۰ دوک ریسندگی می‌باشد که تا آخر سال مذکور جمعا پنجاه‌وچهار هزار و دویست و هفتاد و نه بقچه ریسمان بیرون داده است. ماشین‌آلاتی که بعدا در نیمه دوم سال ۱۳۱۳ از کمپانی پلات خریداری گردید، دارای ۴۲۲۴ دوک می‌باشد که اخیرا به تدریج وارد شده و قریب دو هفته است عملیات نصب شروع و به واسطه تجربه و مهارت کارگران به سرعت تمام پیشرفت دارد. قوای محرکه: دو موتور از کمپانی بنز خریداری و وارد شده یک دستگاه دیگر از کمپانی ام. آ. ان ابتیاع شده که به زودی به اصفهان خواهد رسید.

ماشین‌آلات پشم‌ریسی و بافندگی پشم که توسط تجارت خانه شاهرخ خان از کمپانی اونیون ماتکس ابتیاع شده بود... یک قسمت از آنها از آلمان حمل شده و قسمت دیگر در ظرف یک ماه حمل خواهد شد. یک قطعه زمین در حدود سی‌ودو هزار ذرع برای احتیاجات آینده شرکت و توسعه خریداری شده است.»

شرکت ریسباف به سرعت مراحل ترقی را طی می‌کرد، به طوری که در آبان ۱۳۱۴ گزارش شد ماشین‌آلات پشم‌ریسی آن وارد شده و در حال نصب می‌باشد. همچنین «علاوه بر سالن بزرگ سابق، در سال جاری نیز دو سالن دیگر که دارای ۱۰۰ گز طول و ۲۶ گز عرض است و چهار سالن کوچک دیگر، (۳۰ گز طول و ۱۸ گز عرض) با پنج هزار گز بنا که برای انبار تهیه شده، در این موسسه ساخته و حاضر شده است.»

تاسیس شرکت زاینده‌رود

هنوز یک سالی از برپایی کارخانه ریسباف نگذشته بود که خاندان کازرونی به فکر افتادند کارخانه دیگری راه‌اندازی کنند. به قول روزنامه اخگر مساعدت‌های دولت در امر کارخانجات «مدیر لایق کارخانه مزبور [وطن] را به فکر تاسیس شرکت بزرگ و وارد کردن کارخانه مهم دیگری انداخته». بنابراین «پس از شش ماه مذاکره و مکاتبه با اداره محترم کل صناعت و هیات محترم دولت، بالاخره اجازه وارد کردن ماشین‌آلات یک باب کارخانه ریسندگی و نساجی جدید را اخذ و برای اینکه عامه نیز بتوانند از وجود این موسسه استفاده نمایند، اخیرا درصدد تشکیل شرکت سهامی برآمده و در فاصله بیست‌وچهار ساعت سرمایه لازم به علاوه صدی سی اضافه یعنی هفت میلیون ریال تعهد گردید. به‌طوری که مجبور شده‌اند به نسبت میزان تعهداتی که شده از تعهد هرکس صدی سی کسر بگذارند.» پس از درج این خبر خوشحال‌کننده بود که سردبیر روزنامه اخگر برای نخستین‌بار پیش‌بینی کرد «در آتیه نزدیکی شهر اصفهان «منچستر ایران» خواهد شد.»

از آنجا که «شرکت سهامی ریسندگی و بافندگی زاینده‌رود» از نزدیکان خاندان کازرونی تشکیل شده بود، بلافاصله نخستین مجمع عمومی شرکت برگزار گردید و این افراد به عنوان هیات‌مدیره انتخاب شدند: «آقایان محمودیه، میرزا محمد کازرونی، میرزا محمدجعفر کازرونی...» شرکت مزبور به سرعت ماشین‌آلات را سفارش داده و همزمان به ساخت عمارت کارخانه در جنوب رودخانه مبادرت کرد. در فروردین سال ۱۳۱۵ قسمت ریسندگی کارخانه زاینده‌رود شروع به کار کرده و ماشین‌آلات قسمت بافندگی آن هم نصب شده بود که آن قسمت هم تکمیل و پارچه آن کارخانه در مرداد آن سال وارد بازار شد.

تاسیس شرکت‌های دیگر

وقتی در خرداد ۱۳۱۴ شرکت ریسباف سود سهام خود را به سهامداران داد، اشتیاق مردم اصفهان برای سرمایه‌گذاری در شرکت‌های بافندگی و نساجی دوچندان گردید. در این شرایط خبر تاسیس دو شرکت دیگر در شهر پیچید. شرکت شهرضا و شرکت نختاب.

«شرکت سهامی ریسندگی و بافندگی شهرضا» با سرمایه چهار میلیون ریال کار خود را شروع کرد. نیز در همین روز «شرکت سهامی نختاب اصفهان» اولین آگهی خود را اعلام کرد. این شرکت قصد داشت فقط به کار تولید نخ خیاطی در اندازه‌های مختلف بپردازد.

در آذرماه ۱۳۱۴ مجمع عمومی شرکت شهرضا برپا و افراد زیر به عنوان هیات‌مدیره انتخاب شدند: «حاج سیدمصطفی بنکدار، حاج محمدحسین نیلفروشان، حاج حسن علی همدانی...» اعضای هیات‌مدیره که عده‌ای از تجار و سرمایه‌داران اصفهان و شهرضا بودند، ابتدا قصد داشتند کارخانه مذکور را در شهرضا برپا کنند، اما پس از مطالعات زیاد و به دلیل کمبود آب در آن شهرستان و با کسب اجازه از دولت، مقرر شد این کارخانه در همان اصفهان ساخته شود. پس در اسفند همان سال ساخت عمارت کارخانه در جنوب زاینده‌رود آغاز گردید. دستگاه‌ها به سرعت خریداری و نصب شد و در مهر ۱۳۱۶ قسمت‌های حلاجی و ریسندگی آن به کار افتاد و نخستین بقچه‌های نخ آن وارد بازار شد. در بهمن ماه آن سال نیز پارچه‌های کارخانه آماده فروش شد.

کارخانه نختاب نیز از سال ۱۳۱۴ پایه‌گذاری گردید، اما مشکلاتی مانع راه‌اندازی آن شده بود، تا اینکه سرانجام مشکلات کارخانه به وسیله «اداره صناعت اصفهان» که زیر نظر وزارت صنایع کار می‌کرد، برطرف گردید و این کارخانه که در شمال زاینده‌رود و نزدیک پل خواجو ساخته شده بود، شروع به کار کرد. «آقای سیاح رییس جدی و دلسوز اداره صناعت (مثل اینکه خود صاحب کارخانه است)، هر روزه با جدیت خستگی‌ناپذیر به امور این کارخانه رسیدگی نمود اختلاف و نواقص را یکی یکی از بین برد تا روز چهارشنبه گذشته که منجر به افتتاح رسمی آن گردید.» راجع به محصولات این کارخانه و میزان آن در ادامه همین مطلب می‌خوانیم: «کارخانه نختاب چنانچه دو پست مشغول کار باشد، نزدیک به پنجاه هزار عدد قرقره و دوازده هزار سیکاره که برابر نصف احتیاج کلیه کشور می‌باشد، روزانه محصول بیرون می‌دهد.»

در همین زمان نیز عطاءالملک دهش، که پس از واگذاری کارخانه وطن در صدد وارد کردن کارخانه برق افتاده و ازآن تاریخ به بعد فقط به اداره و فروش برق از خانه‌اش پرداخته بود نیز به فکر افتاده یک واحد کارخانه ریسندگی برپا کند. به همین خاطر در سمت جنوب رودخانه قطعه‌زمینی خریداری و مشغول بنای کارخانه گردید. کارخانه ریسندگی دهش نیز به سرعت آماده شده و در خرداد ۱۳۱۵ قسمت ریسندگی کارخانه به راه افتاد و نخ آن روانه بازار شد.

شرکت سهامی صنایع پشم

سال ۱۳۱۴ به پایان نرسیده بود که شرکت بزرگ دیگری به نام «شرکت سهامی صنایع پشم» در اسفندماه تشکیل گردید. چند روز بعد در باغ همدانیان، ۴۵۰ نفر از سهامداران شرکت جمع شده و هیات مدیره شرکت را شامل این افراد انتخاب کردند: «حاج سید‌حسین دردشتی، آقای محمد هراتی، علی آقا همدانیان....»

آنها محمد هراتی را به عنوان رییس هیات مدیره و مدیرعامل برگزیدند. روزنامه اخگر با تعجب نوشت: «انصاف باید داد که تاکنون در شهر اصفهان هیچ شرکتی به این سرعت تشکیل و به این زودی به جمع‌آوری یک سرمایه مهم شش میلیون ریالی موفق نگردیده بود.»

شرکت مذکور باغ تاریخی «زرشک» را خریداری و ساختمان عمارت کارخانه را در آنجا بنا نهاد. تا سال ۱۳۱۷ ساختمان بنا آماده و ماشین‌آلات سفارش شده، وارد و نصب شدند، به طوری که در تیر آن سال در مجمع عمومی گزارش شد: «کارخانه مزبور از هر جهت تکمیل و برای کار آماده و مهیاست و فقط منتظر ورود هفت نفر متخصصین بافندگی است که اخیرا از آلمان و چک اسلواکی و سوئیس استخدام شده‌اند.»

از اول مهر آن سال نخ‌های کارخانه تولید شده و وارد بازار شد. در زمستان آن سال نیز پس از آمدن متخصصین خارجی، قسمت ریسندگی پشم و دستگاه‌های پشم‌بافی آن شروع به کار کرده و پتو و پارچه‌های پالتویی اعلا و دیگر منسوجات پشمی آن تولید گردید. با این حال چون کارخانه مبلغی مقروض بود، هیات مدیره تصمیم گرفت مقدار زیادی سهام فروخته و شرکای تازه‌ای وارد میدان کند. در این مورد پس از مذاکره با محمد کازرونی و محمدجعفر کازرونی، آنها مبلغ زیادی از سهام شرکت را خریداری کرده و به واسطه این شراکت عظیم، هیات مدیره تصمیم گرفت اخوان کازرونی را در هیات مدیره کارخانه پذیرفته و حتی در مجمع عمومی ترکیب مدیریت کارخانه چنین شد: «آقای محمدجعفر کازرونی به ریاست هیات مدیره و محمد هراتی به سمت نایب رییس و مدیرعامل و همدانیان به سمت نایب رییس دوم.»

مروری بر آنچه گذشت

همزمان تاسیس شرکت‌های بزرگی که هر یک صاحب کارخانه‌های عظیمی شدند، در این زمان در اصفهان شرکت‌های کوچک‌تر فراوانی نیز به راه افتادند یا در شرف تاسیس بودند. روزنامه اخگر در مهر ۱۳۱۵ با خوشحالی به توصیف و احصای آنها پرداخته است:

«تشکیل شرکت‌های پیاپی و تاسیس موسسات بسیار مفید اقتصادی که علی‌التوالی در شهر زیبای اصفهان به عمل می‌آید، راستی نه تنها کلیه اهالی کشور را دستخوش بهت و حیرت ساخته است، بلکه خود ما که زاده این شهر هستیم و از تمامی امور و جریانات مادی و معنوی آن خود را آگاه می‌دانستیم، صراحتا اقرار می‌کنیم این همه موفقیتی که در تشکیل شرکت‌ها و تاسیس کارخانجات نصیب اصفهان شده است، ما و بلکه تمامی اهالی اصفهان و حتی گاهی خود موسسین شرکت‌ها را دستخوش بهت و حیرت ساخته است.»

«کارخانجاتی که به وسیله اشخاص و چه به وسیله شرکت‌ها قبل از تاسیس شرکت چیت در شهر اصفهان تاسیس گردید یا مشغول کار می‌باشند یا مشغول و در کار نصب آنها هستند و تا سال آینده (به استثنای کارخانه کاغذ که آن هم تا دو سال دیگر نصب خواهد شد) عموما به کار خواهند افتاد، کارخانجات ذیل‌الذکر می‌باشند: کارخانه وطن، ریسباف، زاینده‌رود، رحیم‌زاده، دهش، پا افزار، نختاب (قرقره)، نخباف، ریسندگی و بافندگی پشم، صنایع پشم، چرم‌سازی و کاغذ.

بنابراین تعداد کل کارخانجات سابق و کارخانجاتی که مشغول نصب آنها می‌باشند یا قریبا نصب خواهند شد و کارخانجاتی که شرکت‌های آنها در حال تشکیل می‌باشند و تا یک ماه دیگر عموما تشکیل خواهند شد، تاکنون بالغ بر هجده کارخانه می‌شود که به استثنای کارخانه وطن، تمامی آنها در ظرف مدت سه سال تشکیل و تاسیس یافته‌اند و اگر کارخانه ریسباف را هم که سه سال قبل شرکتش تشکیل شده است مستثنی کنیم، در ظرف دو ساله ۱۳۱۴ و ۱۳۱۵ در شهر اصفهان ۱۶ شرکت و در نتیجه ۱۶ کارخانه تاسیس شده است و این البته به شرطی است که در عرض این شش ماهه آخر سال جاری شرکت جدیدی برای تاسیس کارخانه دیگری تشکیل نشود.»

صنایع جانبی

وقتی به واسطه برپا شدن کارخانجات مختلف بازار مواد اولیه داغ شد، ناچار شرکت‌هایی هم برای تامین این مواد (پنبه و پشم) و فروش آنها به کارخانجات تاسیس گردیدند. «شرکت پنبه اصفهان» با حضور و حمایت مسیو «آکر» مدیر کل بانک فلاحتی به تاریخ اردیبهشت ۱۳۱۴ برپا گردید. این شرکت قصد داشت به «تشویق رعایا به کشت تخم پنبه فیلستانی» اقدام کند.

از سوی دیگر اداره صناعت اصفهان متوجه شد که یکی از معایب منسوجات پشمی کارخانجات آن است که از پشم مرغوبی استفاده نمی‌کنند. سیاح رییس این اداره با کمک صاحبان کارخانجات، شرکتی را پیشنهاد کرد تا با پرورش گوسفند مناسب، پشم کارخانه‌ها از نوع مرغوب تامین شود.

در سال ۱۳۱۹ اداره کشاورزی اصفهان برای تهیه پشم مرغوب اقدام به وارد کردن چند قوچ مرینوس کرده و به پرورش آنها پرداخت. همین اداره به رعایا توصیه کرد تا در قسمتی از مزرعه خود تخم پنبه‌های آمریکایی، هندی و دیگر تخم‌های پنبه را آزمایش کرده تا معلوم شود کدام نوع با آب و خاک ایران مناسب‌تر است. سال بعد فعالیت اداره مذکور جدی‌تر شد: مامورین کشاورزی در تمام بخش‌های شهر و حومه مشغول دادن دستورهای لازم به کشاورزان کشت پنبه هستند و در قرا و قصبات به سرکشی امور و دفع آفات این گیاه مفید اشتغال دارند.»

کارخانجات نساجی اصفهان و جنگ جهانی دوم

منچستر ایران به سرعت مراحل ترقی و شکوفایی خود را طی می‌کرد که به یکباره عفریت جنگ جهانی دوم، بدون نگاه به اثرات مستقیم آن یعنی حمله نظامی به کشورمان، توازن اقتصاد جهانی را به هم زد. مدتی پیش از جنگ به دلیل افزایش قیمت مواد خام کارخانه‌ها، قیمت محصولات تولید شده بالا رفته بود، به طوری که دولت در دی ۱۳۱۹ اعلام کرد قیمت محصولات کارخانجات هر شهرستان باید توسط کمیسیونی شامل نمایندگان وزارت پیشه وهنر، دادگستری،‌بازرگانی، اقتصاد و شهرداری آن محل تعیین شود. سال بعد صدور پارچه‌های پشمی به خارج از کشور ممنوع اعلام شد، اما موج اول اثرات جنگ در راه بود. عدم خریداری اجناس و پارچه‌های کارخانه‌های اصفهان به بیکاری عده زیادی از کارگران انجامید. به قول روزنامه اخگر درست پنجاه روز پس از آغاز جنگ جهانی دوم وضع کارخانجات اصفهان بدین شرح بود:

«این بحران عجیبی که امروز دامن‌گیر کارخانجات اصفهان شده و این بازار کسادی که نصیب هنروران و صنعتگران این شهر گردیده و محصول دسترنج آنها را به پشیزی نمی‌خرند، اگر به همین حال ادامه یابد و یک یا دو ماه دیگر بر مدت آن بیفزاید، بدون شک عده زیادی از بازرگانان ما را ورشکست می‌سازد و کارخانجات مهم ما را از کار انداخته و درهای کارگاه‌ها و دکان‌های هنروران ما را مسدود می‌سازد.

هنوز پنجاه روز از آغاز اوضاعی که منجر به این بحران شده بیش نگذشته و کابوس سهمگین آن فشار خود را روی سینه صنعت و تجارت ما وارد نیاورده، با این حال می‌بینیم که همه روزه یک عده از کارگران کارخانجات که بر اثر رکود کار بنگاه‌های ملی مزبور دستشان از کار کوتاه شده، به دامن این و آن چنگ می‌زنند و تقاضای توصیه برای مدیران آنها یا درخواست کسب‌وکاری در سایر بنگاه‌های ملی و اداره‌های دولتی می‌نمایند و خلاصه می‌بینیم که اهریمن مهیب بی‌کاری، که بانی هزاران بنای شر و تبهکاری است، بر هزاران خانواده آبرومند و زحمت‌کش این شهر چیره گردیده و آنها را به پرتگاه بدبختی و زوال می‌کشاند.» روزنامه، لبه تیغ انتقادات خود را متوجه مدیران کارخانجات کرده که چرا در روزهای خوش و فروش بالا، سرمایه‌ای نیندوختند که اکنون که بازار کساد شده است، از این سرمایه دستمزد کارگران را داده و نیاز به اخراج آنها نباشد.

باز شدن دروازه‌های گمرکی کشور

در مقابل گرانی سرسام‌آور اجناس و کالاها چیزی که به ذهن مدیران اقتصادی کشور رسید، آن بود که با واردات بیشتر، کنترل بازار را به دست بگیرند. چنین بود که در اردیبهشت ۱۳۲۱ دولت اصلاحاتی را در قانون انحصار تجارت خارجی به عمل آورده و دست تجار را در وارد کردن کالا بازتر کرد.

اقدام دیگری که دولت در کنترل بازار به عمل آورد، آن بود که کارخانجات داخلی را ملزم کرد که سالانه حداکثر دوازده درصد سود به صاحبان سهام خود بدهند. به این شکل که با پایین آوردن قیمت محصولات، سود خود را کاهش دهند. این مصوبه مجلس مورد اعتراض شدید کارخانه‌دارها و صاحبان سهام قرار گرفت. روزنامه اخگر استدلال می‌کرد که اگر کارخانه کالای خود را ارزان‌تر بفروشد، این کالا به دست واسطه‌ها به همان قیمت قبل برگشته و همچنان گران به دست مشتری می‌رسد و سرانجام نوشت:«از این قانونی که مجلس شورا وضع و دولت هم اجرای آن را تقبل کرده است، نتیجه دیگری غیر از این نخواهیم گرفت که یک عده از صاحبان سهام و کسانی که با هزاران زحمت و مرارت، موسس این شرکت‌ها و کارخانجات شده‌اند خسارت و زیان جبران‌ناپذیری می‌برند و شاید هم نتیجه این عمل منتهی به خرابی و تعطیل همین چند کارخانه- که امروز قسمتی از نیازمندی‌های کشور ما را مرتفع می‌سازند- بشود.