سند همکاری ۲۵ساله به کجا میانجامد؟
وقتی دو بازیگر برای همکاری بینالمللی (اعم از همکاری اقتصادی) در پشت میز مذاکره یا در موضع اجرای مفاد آن قرار میگیرند، قدرت چانهزنی نسبی بین دو بازیگر، اهمیت زیادی پیدا میکند. بهخصوص در موضع مذاکره، این قدرت چانهزنی نسبی، تعیینکنندگی بیشتری دارد و نوع اجرا در آینده را نیز به خود وابسته میسازد. ائتلافهای متعدد و وابستگی متقابل اقتصادی-فناورانه از مهمترین مولفههای تقویت قدرت چانهزنی در چنین مواردی است. فرآیند تدوین توافقنامه همکاری راهبردی میان ایران و چین در موضوعات اقتصادی، سیاسی، دفاعی، فرهنگی، قضایی و اینترنتی در سال ۱۳۹۴ آغاز شد و در سال ۱۳۹۹ رسمیت یافت؛ اما نزدیکی پکن و ریاض از یکسو و ربودن گوی سبقت آنکارا در پیوستن عملی به پروژه جاده ابریشم از دیگر سوی، سبب شد تا درباره اجراپذیربودن این توافق، تردیدهایی وجود داشته باشد.
در واقع، آغاز گفتوگوی بین ایران و چین برای سند در زمان دستیابی به توافق برجام بود و زمانی رسمیت یافت که احیای برجام، چشمانداز مثبتی داشت. به دیگر سخن، اینطور مینماید که در آن هنگام چین نسبت به برجام و احیای برجام، چشمانداز مثبتی داشت؛ اما با تبدیل این چشمانداز به چشمانداز منفی، احتمال آن کاهش یافت. اجرای سند ۲۵ساله، تحولی اساسی در اقتصاد ایران پدید نمیآورد؛ اما در صورت اجراییشدن، سرمایهگذاری چینیها در توسعه سواحل، صنایع نفت، گاز، پتروشیمی، ترابری (ریلی و هوایی) و کشاورزی در ارقامی تا سقف ۴۰۰میلیارد دلار انجام خواهد شد. پیوستن رسمی و عملی ایران به پروژه جاده ابریشم چین، میتواند از مهمترین نکات و بخشهای این سند باشد که تعامل سازنده ایران با کشورهای اروپایی، آفریقایی و آسیایی را میسر میسازد؛ اما کسب تمامی این فایدهها منوط به تحول اساسی در سیاست خارجی و داخلی ایران است. در چند سال گذشته، قدرت چانهزنی کشور (که حتی شکاف سیاسی-اجتماعی کنونی در آن موثر است)، رو به کاهش گذاشته و در نتیجه، ثمرات اقتصادی متناسب با منافع ملی را به امری کماحتمال تبدیل کرده است.
در حال حاضر، دولت ایران انتظار دارد که این سند به دور زدن تحریمهای بینالمللی نیز کمک کند؛ اما سابقه تعامل با چین نشان میدهد که این کشور تجارت متقابل و چشمگیر خود با آمریکا را قربانی تجارت بسیار کوچکتر با ایران نمیکند و از فرصت اختلافنظر عربستان با آمریکا نیز بهره گرفته و بر تنوع منابع تامین انرژی خود میافزاید.
در این سوی میز، چین که به یکی از بزرگترین کارخانههای تولیدی جهان تبدیل شده است، نمیتواند امنیت انرژی را نادیده بگیرد. اما تقابل کنونی بین اوکراین و روسیه که هنوز درباره فرجام آن، ابهام زیادی وجود دارد، هر سه عنصر امنیت انرژی در حوزه آسیای میانه و قفقاز را به چالش میکشد. سناریوهای مختلف ادامه این تقابل و فرجام نهایی آن، احتمالات یکسانی ندارند؛ اما سناریوهای کموزنی مانند کشیدهشدن دامنه حملات اوکراین به نقاطی در نزدیکی کشورهای آسیای میانه و قفقاز میتواند امنیت انرژی چین و مسیر جاده ابریشم نو را بهشدت دچار مخاطره کند و ریسکهای آن را بالا ببرد. راهبرد زلنسکی در متقاعدسازی رهبران اروپایی و آمریکا برای گسیل تسلیحات به اوکراین، موضوعی است که این سناریوی کموزن را بیاهمیت و دور از ذهن جلوه نمیدهد.
به نظر میرسد که راهبرد چین برای مقابله با این چالش و چیرگی بر آن، طراحی مدلی از مدار برای جاده ابریشم نو است که فقط یک مسیر منفرد ندارد، بلکه متشکل از مسیرهای متنوع است که در صورت نیاز، چین برای ادامه کار جاده ابریشم، بسته به شرایط منطقهای و بینالمللی، مسیرهایی را فعال و مسیرهایی را به صورت گذرا غیرفعال میکند. پیش از این نیز چین مسیری از سمت آسیای میانه-قفقاز-ترکیه را فعال کرده بود و از این رو، طرح سلطه تجاری خود را فقط وابسته به یک مسیر نمیکند؛ اقدام اخیر چین در نزدیکی به شورای همکاری کشورهای حاشیه خلیجفارس نیز بخشی از همین رویکرد مدار متشکل از مسیرهای ابریشم نوین است که این کشور برای مقابله با ریسکهای متوجه پروژه دنبال میکند؛ رویکردی که میتواند برای سیاست خارجی کشورهای دیگر نیز آموزنده باشد. این ملاحظات درباره همکاری بلندمدت ایران و چین نیز صادق است و سفر رئیسجمهور چین به عربستان نشان داد که رویکرد مدار در قبال ایران نیز فعال است.