برشی از کتاب «چین چگونه سرمایهداری شد»
تغییر و مقاومت دربرابر تغییر
مدت کوتاهی بعد از مرگ مائو، سیاست در چین شاهد تغییراتی قابل توجه و سریع در کارگزاران دولتی و ایدئولوژی بود. بدون این تغییرات، اصلاحات بازار ممکن نبود. در متون دانشگاهی اتفاق نظر وجود دارد که روند اصلاحات اقتصادی در چین همراه با اصلاحات سیاسی نبوده و نیز با گذار کشورهای بلوک اتحاد جماهیر شوروی به سرمایهداری تفاوتهای اساسی داشته است. درحالی که چین به یقین نسخه دموکراتیزه کردن را دنبال نکرد، اصلاحات سیاسی به شیوه های دیگری بعد از مرگ مائو رخ داد. اواخر دهه ۱۹۷۰ و اوایل دهه ۱۹۸۰ که دنگ به کرات از دموکراسی سیاسی بهعنوان عنصری از اصلاحات سیاسی چینی نام میبرد، اشارهاش به امکان وجود دیدگاههای متفاوت درون حزب بود نه رقابتهایی که ناشی از تعدد احزاب است.
مدت کوتاهی بعد از مرگ مائو، سیاست در چین شاهد تغییراتی قابل توجه و سریع در کارگزاران دولتی و ایدئولوژی بود. بدون این تغییرات، اصلاحات بازار ممکن نبود. در متون دانشگاهی اتفاق نظر وجود دارد که روند اصلاحات اقتصادی در چین همراه با اصلاحات سیاسی نبوده و نیز با گذار کشورهای بلوک اتحاد جماهیر شوروی به سرمایهداری تفاوتهای اساسی داشته است. درحالی که چین به یقین نسخه دموکراتیزه کردن را دنبال نکرد، اصلاحات سیاسی به شیوه های دیگری بعد از مرگ مائو رخ داد. اواخر دهه ۱۹۷۰ و اوایل دهه ۱۹۸۰ که دنگ به کرات از دموکراسی سیاسی بهعنوان عنصری از اصلاحات سیاسی چینی نام میبرد، اشارهاش به امکان وجود دیدگاههای متفاوت درون حزب بود نه رقابتهایی که ناشی از تعدد احزاب است. در طول تاریخ طولانی چین بهندرت نمونهای برای دموکراسی به مفهوم رقابت چند حزبی برای قدرت سیاسی وجود داشته است. با وجود این اصلاحات اقتصادی چین با تغییرات عمده در کارگزاران دولتی و ایدئولوژی سیاسی آغاز شد که در نتیجه مقام های دولتی را با افراد روشن فکر و مشتاق اصلاحات یا حداقل موافق با آن جایگزین کرد.
به همراه گذار سیاسی، گذار اقتصادی سریعی نیز رخ داد. هواکوفنگ هرچند از نظر سیاسی به مائو وفادار بود اما رویکرد مائو به سیاست را به طور کلی و نزاع طبقاتی را به طور خاص از اولویت دولت خود خارج کرد. وی برخلاف دنگ و بقیه پیشکسوتان که دارای اعتبار انقلابی خدشهناپذیر، دانش نظامی و شبکه های شخصی قوی بودند که در طول دهههای انقلاب توسعه پیدا کرده بود، تقریبا یک تازهکار و با سیاستهای پکن بیگانه بود. تعجب ندارد که هواکوفنگ بعد از به قدرت رسیدن در پایان سال ۱۹۷۶ زمان را برای کسب تجربه سیاستگذاری اقتصادی از دست نداد و طرح «چهار نوسازی» را احیا کرد. برنامه«چهار نوسازی»- نوسازی کشاورزی، صنعت، دفاع و علم و فناوری- نخستین بار توسط چوئن لای در دسامبر ۱۹۶۴ در سومین کنگره ملی خلق قبل از پیش نویس برنامه اقتصادی پنج ساله سوم (۱۹۶۶-۱۹۷۰) پیشنهاد شد.
این برنامه به مثابه ابزار و هدف بلندمدت توسعه اقتصادی تصور میشد که باید در انتهای قرن بیستم محقق میشد، اما چون میزان نوسازی هرگز به روشنی مشخص نشد، «چهار نوسازی» بیشتر به اعلان جنگ شبیه بود تا برنامه اقتصادی. به علاوه پیشنهاد چوئن لای آشکارا قبل از آنکه مائو چین را وارد آشفتگی «انقلاب فرهنگی» کند، از دستور کار خارج شده بود. برنامه «چهار نوسازی» بعدها اهمیت سیاسی متمایزی یافت و در مقابله با ایدئولوژی افراطی مائو و نزاع طبقاتی و انقلاب مداوم تحت سایه دیکتاتوری پرولتاریا موازنه برقرار کرد. در سال ۱۹۷۶ تلاش مشابهی از طرف دنگ شیائوپنگ برای احیای برنامه «چهار نوسازی» صورت گرفت. در ژانویه ۱۹۷۵ همزمان با ادامه انقلاب فرهنگی، دنگ برنامه «چهار نوسازی» را در چهارمین کنگره ملی خلق دوباره طرح کرد.
ارسال نظر