شوریدگی مولانا و طنازی حافظ از چشم معاصران ما
هفتههای دوم و سوم مهر متعلق به دو شاعر پر آوازه ایرانی است. ۸ مهر روز بزرگداشت مولوی بود و امروز بزرگداشت حافظ است. این دو شاعر و البته بزرگان دیگری مانند رودکی و فردوسی و سعدی و سنایی و عطار و نظامی و جامی و سخنوران بزرگی مانند عنصری همواره تکریم شدهاند و میشوند. دشوارترین کار در خوانش تاریخ ادبیات ایران، رتبهبندیِ این بزرگان ادب و شعر است، زیرا هریک در نوع ادبی (ژانر) خود یگانهاند. به همین علت هیچ یک از این مفاخر را نمیتوان با دیگری مقایسه کرد. اما با وجود اینکه همه بزرگان ادب و هنر ایران بر قلههای نوع ادبی خود قرار دارند، نام برخی بیشتر بر زبان مردم جاری است.
هفتههای دوم و سوم مهر متعلق به دو شاعر پر آوازه ایرانی است. 8 مهر روز بزرگداشت مولوی بود و امروز بزرگداشت حافظ است.
این دو شاعر و البته بزرگان دیگری مانند رودکی و فردوسی و سعدی و سنایی و عطار و نظامی و جامی و سخنوران بزرگی مانند عنصری همواره تکریم شدهاند و میشوند. دشوارترین کار در خوانش تاریخ ادبیات ایران، رتبهبندیِ این بزرگان ادب و شعر است، زیرا هریک در نوع ادبی (ژانر) خود یگانهاند. به همین علت هیچ یک از این مفاخر را نمیتوان با دیگری مقایسه کرد. اما با وجود اینکه همه بزرگان ادب و هنر ایران بر قلههای نوع ادبی خود قرار دارند، نام برخی بیشتر بر زبان مردم جاری است. مولانا و حافظ و سعدی از آن جملهاند. شاید حضور پر رنگ موسیقی در اشعار این شاعران و ایضا وارد شدن این اشعار به موسیقی با کلام در این شهرت تاثیر داشته است؛ علت هرچه باشد این سه شاعر و سپس فردوسی و سنایی و عطار با عواطف ایرانیان خویشاوندی نزدیکتری دارند. مصححان آثار مولوی و حافظ شرح هایی آموزنده بر این آثار و زندگی این دو شاعر بزرگ نگاشتهاند که امروز به مناسبت روز بزرگداشت حافظ، چکیده دو مورد آنها به شرح زیر عرضه میشود؛ یکی برگرفته از مقدمه محمدرضا شفیعی (سرشک) بر «گزیده غزلیات شمس» و دیگری برگرفته از مقدمه هوشنگ ابتهاج (سایه) بر «دیوان حافظ» است.
شوریدگی مولانا به روایت سرشک
تجلیات عاطفی شعر هر شاعری، سایهای از من اوست که خود نموداری است از سعه وجودی او و گسترشی که در عرصه فرهنگ و شناخت هستی دارد. عواطف برخی از شاعران مثلا شاعران درباری، از منِ محدود و حقیری سرچشمه میگیرد، و عواطف شاعران بزرگ از منِ متعالی.
اما آفاق عاطفی مولانا جلالالدین به گستردگی ازل تا ابد و اقالیم اندیشه او به فراخای هستی است و امور جزئی و میاندست در شعرش کمترین انعکاسی ندارد. جهان بینی او پوینده و نسبت به هستی و جلوههای آن روشن است. از این رو «تنوع در عین وحدت» را در سراسر جلوه های عاطفی شعر او میتوان دید.
مولانا در یک سوی وجود، جانِ جهان را میبیند و در سوی دیگر، جهان را. در فاصله میان جهان و جانِ جهان است که انسان حضور خود را در کاینات تجربه میکند... جهان و جانِ جهان از یکدیگر جدا نیستند، بلکه جانِ جهان در جهان سریان دارد[ جاری و ساری است] و بیرون از جهان نیست. این معنی که به وحدت وجود تعبیر میشود محور آثار صوفیان قرن هفتم به بعد شده است.
طنازی حافظ به روایت سایه
از صورت شعر حافظ سخنها میتوان گفت، و بسیار گفتهاند. اما همین که به معنی رو میکنی، آن شیرین کار به طنازی میگریزد و از گوشهای دیگر چشم و ابرو مینماید. گویی در پشت گوش تو زمزمه میکند و تا بر میگردی آوازش از عرش میآید. زبانش آنچنان ساده و آشناست که انگار ترانهاش را از عهد گهواره شنیدهای و آنچنان با رمز و معما میگوید که پنداری پیامی است که از کهکشانهای دور میرسد... ایهامی که صفت شاخص شعر حافظ است، تراویده از پریخانه پُر نقش هزار آینه ضمیر اوست که بر طیف اسرارآمیز زبانش عکس میاندازد. یگانگی تفکیکناپذیر صورت و معنی چون جان و تن زنده.
این ماییم که میخواهیم او را زمینی یا آسمانی ببینیم... اشارهاش به دورگاه آسمان است و چشم و دلش در زمین میگردد. هوشمندی است تشنه دانستن راز دهر و معمای وجود. نگران سرنوشت انسان و آزرده از رنج و ستمی که به ناروا بر فرزند آدم میرود.
آثار منظوم و منثور مولوی
مهمترین اثر منظوم مولوى مثنوى معنوی است که در شش دفتر سروده شده و حدود ۲۶۰۰۰ بیت دارد. مولوی در این منظومه، مسائل مهم عرفانى و دینى و اخلاقى را مطرح کرده و برای توضیح دادن این مضامین به امثال و حکم و قصص و در موارد پرشمار به قرآن و احادیث استناد کرده است. مشهورترین متن تنقیح شده مثنوی نسخه رینولد نیکلسون است. دومین اثر بزرگ مولوى دیوان کبیر یا دیوان غزلیات شمس تبریزى است. اقتباس این نام از آن جهت است که گفته می شود مواجهه مولوی با عارفی بزرگ به نام شمس تبریزی موجب تحول حال او شد و پس از آن دیدار، شمس آینه حقیقت یاب مولانا شد. غزلهاى مولوى غالبا و بلکه تماما راجع به دریافتهای عرفانی است و سرشار از شور و شعف و جذبه. سومین اثر منظوم مولوى رباعیات او است که غالب مولوی شناسان و از جمله بدیع الزمان فروزانفر عدد آنرا به ۱۹۸۳ رباعى (۳۹۶۶ بیت) برآورد کرده اند.
مولوی علاوه بر این آثار شعری و منظوم مقالات و درسگفتارهایی هم داشته است. سه اثر منثور مولوی عبارتند از مکتوبات (یا مکاتیب)، مجالس سبعه و فیه مافیه. از میان این سه اثر منثور، مکتوبات تنها اثری است که به قلم خود مولوی است. فیه مافیه و مجالس، گفتهها و آموزههایی است که مولانا بیان میکرده و پیروان آن را مینوشتهاند. این کتاب پس از وفات مولانا تدوین شده است.
سیزده تصحیح معروف دیوان حافظ
۱. دیوان حافظ، به تصحیح محمد قزوینی و دکتر قاسم غنی
۲. دیوان حافظ خواجه شمسالدین محمد، به تصحیح پرویز ناتل خانلری
۳. دیوان حافظ بر اساس نه نسخه کهن، به تصحیح و تدوین رشید عیوضی
۴. حافظ به سعی سایه، هوشنگ ابتهاج
۵. حافظ شیراز، احمد شاملو
۶. غزلیات حافظ (براساس نسخه مورخ ۸۱۳ هجری)، پرفسور نذیر احمد- سیدمحمدرضا جلالی نائینی
۷. دیوان حافظ، به کوشش حسین الهی قمشهای
۸. دیوان حافظ، براساس نسخه خلخالی و بادلیان و بنجاب، بهاءالدین خرمشاهی
۹. دیوان حافظ، به تصحیح سلیم نیساری
۱۰. دیوان حافظ، به تصحیح سیدابوالقاسم انجوی شیرازی
۱۱. دیوان حافظ به تصحیح ادیب برومند
۱۲. غزلیات حافظ به تصحیح بهروز ثروتیان
۱۳. دیوان حافظ به تصحیح پژمان بختیاری
حکایت
عبدالرحمن جامی
و اقتصاد دولتی
وزیر هرمز پسر شاپور به او نامه نوشت که بازرگانِ ساحل دریا، جواهر بسیار آوردهاند که آن را به صد هزار دینار برای پادشاه خریدهایم. شنیدهام که پادشاه آن جواهرات را نمیخواهد. اگر چنین است آنها را به بازرگانی که با صد هزار دینار سود میخرد بفروشیم.
هرمز در جواب نوشت که هزار دینار و صد هزار دینار پیش ما قدر و ارزشی ندارد. اگر ما بازرگانی و تجارت کنیم، پس چه کسی پادشاهی کند و بازرگانان چه کنند؟
نقل از بهارستان جامی/ به کوشش منوچهر دانش پژوه/ انتشارات موسسه فرهنگی اهل قلم
مناقشهای قدیمی
برسرحافظ
درباره اعتقادات حافظ دو نظر کاملا متفاوت مطرح شده است. مطابق نظر اول که نظر غالب و رایج است، حافظ مسلمانی معتقد بوده است و حتی نامش ماخوذ از حافظ قرآن بودن اوست. بیشتر مصححان حافظ یا با صراحت بر این نکته تاکید ورزیدهاند یا اینکه سکوتِ معطوف به این معنا کردهاند. نظر دیگر که پیروانش کمشمارند متعلق به کسانی است که حافظ را غیرمذهبی میدانند و معتقدند گفتههای دینی حافظ همه استعاره است و مضامین مورد نظرش همه زمینیاند. مشهورترین این افراد احمد شاملو است که در سال ۱۳۵۴ مقدمهاش بر تصحیح حافظ جنجالآفرین شد. واکنش نخست از سوی کسانی بود که حافظ را عارفی حافظ قرآن میدانستند. واکنش مخالف دیگر از سوی کسانی صورت گرفت که نسبت به روش شاملو در تصحیح دیوان حافظ اعتراض داشتند و این روش را ذوقی و غیرعلمی میدانستند. شهید مرتضی مطهری، بهاءالدین خرمشاهی و داریوش آشوری، هر یک از منظری، تصحیح شاملو را ناروا دانستند و نقدش کردند. مطهری، نسبت غیردینی دادن به حافظ را ناروا و عمل جاهلانه خواند و خرمشاهی و آشوری از این بابت و ایضا برداشتهای سلیقهای شاملو از ابیات حافظ، به وی خرده گرفتند. مفسر دیگری که خلافنظر
غالب سخن گفته علی حصوری است که او هم مانند شاملو، شعر و زندگی حافظ را عاری از باورهای دینی و عارفانه میداند و معتقد است حافظ نهتنها عارف و صوفی نبود بلکه شعرش عصیان علیه این مفاهیم بود.
ارسال نظر