وقتی از دموکراسی حرف می‌زنیم، از دونالد ترامپ حرف می‌زنیم؟

دموکراسی قرار بود راهی برای نجات بشر از کابوس سیاستمداران ناکارآمد باشد، اما این‌بار در آخرین ساعات سه‌شنبه هفته گذشته بدل به کابوسی درنیمه شب شد. صندوق‌های اخذ رای در سراسر آمریکا شمرده شدند و این‌بار دموکراسی بود که دونالد ترامپ را به ارمغان آورد، نتیجه‌ای که بخش اعظمی از جامعه تحصیلکرده، نخبه و شهرنشین ایالات‌متحده را شوکه کرده است. روزنامه‌های اصلی کشور و تحلیلگران در چند روز گذشته شروع به تحلیل کرده‌اند، آنها در جست‌وجوی پاسخی هستند برای اینکه ببینند در مسیر دموکراسی کجای کار را اشتباه رفته‌اند و حالا که رای مردمان شهرها و ایالت‌های دورافتاده تکلیف زندگی برای سیاستمداران، جامعه نخبه و پایبند به برابری نژادی را حداقل در چهار سال آینده روشن کرده است آیا همچنان باید تنها راه نجات را دموکراسی دانست. روزنامه نیویورک تایمز از روز چهارشنبه با انتشار مقاله‌هایی پی‌درپی تلاش می‌کند امید جامعه مدنی به مفهوم دموکراسی را بازگرداند. ایده‌ای که باراک اوباما و دیگر سیاستمداران دموکرات آمریکایی هم در چند روز اخیر روی آن تاکید و تلاش دارند سرخوردگان و مغمومان جامعه آمریکا را دوباره به مفهوم دموکراسی امیدوار کنند.

لودویک فون میزس اقتصاددان اوایل قرن بیستم در مبحث مشهورش «نظریه و تاریخ» درباره دموکراسی می‌نویسد: «مزیت و ارزش آنچه را که نهادهای قانونی، دموکراسی و حکومت مردم نامیده می‌شود در این واقعیت باید جست‌وجو کنیم که آنها امکان تغییرات صلح‌آمیز در روش‌ها و کارکنان حکومت را فراهم می‌آورند. در جایی که حکومت وکالتی وجود دارد، برای حذف حکمران غیر‌مردمی و نظام وابسته به او نیازی به انقلاب یا جنگ داخلی نیست. اگر مقامات امور عمومی، دیگر رضایت اکثر ملت را جلب نمی‌کنند، آنها انسان‌های دیگر و متعلق به نظام دیگری هستند.»

کتاب دموکراسی نوشته جان پاتریک گانینگ با عنوان فرعی مقدمه‌ای بر انتخاب عمومی شرحی است دقیق که آینه تمام‌نمایی از مفهوم دموکراسی پیش‌روی خواننده می‌گذارد و بیش از همه به نظر برای خوانندگانی نوشته شده است که در سرزمین‌هایی با تجربه کمتر در این زمینه می‌زیند.گانینگ در این کتاب به خوانندگانش کمک می‌کند تا یاد بگیرند چه انتظاری باید از دموکراسی و نهادهای مردم‌سالار داشت تا بتوانند نهادهایی را که با آنها روبه‌رو می‌شوند بهتر ارزیابی کنند و حتی تغییراتی را پیشنهاد کنند. این کتاب به این سوال می‌پردازد: اعضای اجتماعی را درنظر بگیرید که می‌دانند نیروی بالقوه ایجاد ثروت در اقتصاد بازار مستلزم همکاری گروهی برای ایجاد نظامی مردم‌سالار به منظور عرضه خدماتی با خصوصیات کالای عمومی است. آنها باید چه ساختاری را ایجاد کنند و باید تا چه حد انتظار تحقق اهداف خود را داشته باشند؟

اعتقاد گسترده‌ای وجود دارد که دولت مردم‌سالار می‌تواند آنچه را اقتصاددانان شکست بازار می‌نامند تصحیح کند. یکی از این توانایی‌ها عرضه کارآمد کالاهای عمومی است. امیدوارم خوانندگان با مطالعه این کتاب بتوانند به درک بهتر محدودیت‌های دولت در رسیدن به این اهداف نائل شوند. استدلال دقیق باید خواننده را متقاعد کند که مشاهدات مربوط به آنچه ما آن را شکست دولت می‌نامیم آن‌قدر زیاد است که می‌تواند تردیدهای جدی را در مورد توانایی دولت مردم‌سالار در تصحیح موارد عملی شکست بازار در سطح ملی یک دموکراسی بزرگ ایجاد کند. در سطوح محلی شواهد روشن‌ترند.

نویسنده در مقدمه این کتاب می‌نویسد:«ما زمانی می‌توانیم به شناخت دموکراسی نائل شویم که نقاط قوت و ضعف آن را شناخته باشیم. بزرگ‌ترین نقطه قوت آن، کنترل رهبران است. دموکراسی می‌تواند جلو رهبرانی را که قصد حذف اقتصاد بازار یا در بدترین حالت، سلب مالکیت اموال مردم، به بردگی کشاندن انسان‌ها و تحمیل یک جنگ را دارند بگیرد. رهبران انواع دولت‌ها می‌توانند یک نظام اقتصادی بازار ایجاد کنند. این کار فقط نیاز به ایجاد نظام مالکیت خصوصی دارد تا به افراد امکان دهد برای ایجاد هرآنچه ثروت تلقی می‌شود به یکدیگر انگیزه بدهند. با این حال، بدون دموکراسی «کامل» مبتنی بر قانون اساسی، ثروت مردم در خطر مصادره یا استهلاک حاصل از تغییرات هوس‌بازانه در سیاست‌های دولت خواهد بود. در حالت افراطی، در دولت استبدادی، حاکم مستبدی که بر یک اقتصاد بازار موفق حکمرانی می‌کند می‌تواند نیروهای مسلحی برای مصادره ثروت و کشتن معترضان سازماندهی کند. به احتمال زیاد، مستبدی که قدرت درک نیروهای مولد بازار و محدودیت برنامه‌ریزی مرکزی را ندارد، در نهایت قدرت را از دست می‌دهد. او از طریق قوانین نسنجیده، گسترش فساد یا ماجرا‌جویی‌های نظامی و اقتصادی بی‌پروا، حقوق مالکیت را مسدود می‌کند؛ در نتیجه، انگیزه‌های تولید را که در نهایت به نفع دیگران است، از بین خواهد برد. »

او در فصل‌هایی از این کتاب به این نکته می‌پردازد که ضعف دموکراسی این است که رابطه بین درآمد یک فرد و فعالیتی را که به نفع دیگران انجام داده، تضعیف می‌کند. برای رای دادن شهروند معمولی، انتخاب سیاست توسط سیاستمدار معمولی یا اجرای یک سیاست توسط دیوان‌سالار معمولی انگیزه‌های منفعت‌طلبانه کمی وجود دارد. این ضعف انگیزه موجب می‌شود که شکست دولت در سطحی وسیع و برای دوره‌ای طولانی باقی بماند. با این حال این حقیقت که دموکراسی واقعی برای مردم ابزاری فراهم می‌کند تا به‌صورت گروهی از دست سیاست‌ها و صاحب منصبان ناکار‌آمد خلاص شوند، موجبی برای خوش‌بینی است. انتظار منطقی ما این است که در دموکراسی بالغ مصادیق بارز شکست دولت آشکار شده، در نهایت رفع شود. خواننده در کتاب دموکراسی با مهم‌ترین فرازهای این مفهوم آشنا می‌شود: بخش اول این فصل به بررسی رابطه‌ انتخاب عمومی و دیگر زمینه‌های مربوط می‌پردازد. بخش دوم با بررسی مساله اخلاق در سیاست روش تحلیلی‌تر مطالعه دموکراسی را روشن می‌کند. بخش سوم در مورد تعریف دموکراسی و مختصری از تاریخ آن است. بخش چهارم به‌صورت خلاصه به شکل‌گیری انواع ناکارآمدی‌های دولت که در این کتاب به شرح آنها پرداخته شده می‌پردازد. بخش پنجم هم چارچوب بقیه کتاب را تبیین خواهد کرد.

دوره های مالی و سرمایه گذاری دوره های مدیریت و اقتصاد دوره های ارتباطات و روزنامه نگاری
کتاب های اقتصادی کتاب های مدیریت و بازرگانی کتاب های سیاسی
کتاب های اندیشه و فرهنگ کتاب های کودک و نوجوان کتاب های ادبیات و هنر