آیینه تمام نمای ذهن فیلسوف
معمای هابرماس
نوشته لاسه توماسن
ترجمه محمد غلامی
یورگن هابرماس اندیشمند معاصر آلمانی است که آثار و اندیشهاش در مرز مشترک فلسفه و جامعهشناسی قرار دارد. هابرماس عمدتا در سنت مارکسیستی کارکرده است و بهطور مشخص، همانند همفکران خود در موسسه مطالعات اجتماعی فرانکفورت، کسانی چون مارکوزه و آدرنو توجه خود را بیشتر صرف روبنای فرهنگی کرده است. کلیت نظریه هابرماس از دو منبع اصلی ریشه میگیرد. اول تفکر انتقادی مارکس که از طریق آدورنو و هوکایمر به ارث میبرد و دوم تفکر ایدهآلیستی هگل و کانت که از طریق وبر، هوسرل و شوتز پی میگیرد.
معمای هابرماس
نوشته لاسه توماسن
ترجمه محمد غلامی
یورگن هابرماس اندیشمند معاصر آلمانی است که آثار و اندیشهاش در مرز مشترک فلسفه و جامعهشناسی قرار دارد. هابرماس عمدتا در سنت مارکسیستی کارکرده است و بهطور مشخص، همانند همفکران خود در موسسه مطالعات اجتماعی فرانکفورت، کسانی چون مارکوزه و آدرنو توجه خود را بیشتر صرف روبنای فرهنگی کرده است. کلیت نظریه هابرماس از دو منبع اصلی ریشه میگیرد. اول تفکر انتقادی مارکس که از طریق آدورنو و هوکایمر به ارث میبرد و دوم تفکر ایدهآلیستی هگل و کانت که از طریق وبر، هوسرل و شوتز پی میگیرد.
موضوع اصلی پژوهشهای هابرماس شناختشناسی، مدرنیته و تجزیه و تحلیل تحولات اجتماعی جوامع پیشرفته صنعتی سرمایهداری و سیاست روز آلمان به ویژه با توجه به نقش رسانههای همگانی است. از این رو، وی توجه خود را معطوف به حوزه عمومی میکند. منظور هابرماس از حوزه عمومی فضایی فکری و اجتماعی است که در آن، فعالیتهای آگاهیبخش رسانهای به ایجاد زمینه برای بحثهای اجتماعی و انتقادی و ظهور چیزی که او آن را برای دموکراسی بنیادی میداند، میانجامد. به نظر وی اطلاعات در این گستره فرآوری میشود و هرچه فرآیندها و روندهای این تولید، آزادتر و خردورزانهتر و با مشارکت حداکثری همه نیروهای اجتماعی باشد، مزایای دموکراسی واقعیتر و تاثیرگذارتر میشود. حوزه عمومی همان فضای اجتماعیای است که مردم در آن آزادانه شرایط اجتماعی خود را نقد کرده و مشکلات را برشمرده و بر جریان تصمیمگیری سیاسی تاثیر میگذارند. به نظر هابرماس حوزه عمومی خاستگاه افکارعمومی است. این گستره میانجی فضای خصوصی و فضای عمومی است و هرچه آزادتر و فکورانهتر باشد مناسبات اجتماعی خردورزانهتر و انسانیتر خواهد بود. هابرماس بر این اعتقاد است که از اواخر سده نوزدهم حوزه عمومی بر اثر افزایش فعالیتهای تجاری و بازرگانی و منفعتطلبی مالکان این رسانهها و نیز فروکش کردن تمایلات انقلابی پیشین سرمایهداری رو به انحطاط گذاشته است.
یکی از عمدهترین کارهای هابرماس، بازسازی نظریه ماتریالیسم تاریخی است. به عقیده او تاکید مارکس بر وجهه اقتصادی جامعه به سرمایهداری متقدم مرتبط است، حال آنکه در سرمایهداری متاخر باید بر وجهه سیاسی جامعه یا همان حکومت تاکید گذاشت. در حقیقت، در سرمایهداری متاخر، حکومتهای بورژوا برای دفاع از این نظام و مقاومت در برابر تهاجم اندیشههای مارکسیستی، ناچار به تن دادن به مداخله هرچه بیشتر در فعالیتهای اقتصادی بخش خصوصی شدهاند و در واقع آسیبپذیریهای این بخش را با توسل به سیاستها ترمیم کردهاند. خواندن آثار یورگن هابرماس به چند دلیل عمده دشوار است. هابرماس فیلسوفی است که در بهترین سنت آلمانی تعلیم دیده و آثارش را با تکیه بر این سنت فلسفی مینویسد و از مخاطبانش نیز انتظار دارد که از سنت مذکور آگاه باشند. علاوه بر فلسفه، هابرماس از جامعهشناسی، نظریه سیاسی، روانشناسی و سایر رشتهها نیز سررشته دارد. واژگان و مفروضات این رشتهها در آثار هابرماس وارد شده و خواندن آنها را دشوارتر ساخته است.
همچنین وی در قالب سبکی انتزاعی و مفهومی مینویسد؛ سبکی که میتوان آن را فلسفی نیز نامید. از طرف دیگر، درگیری هابرماس با نوعی نظریهپردازی کلان به این دشواری دامن میزند. او از استدلالهای انتزاعی و مفهومی استفاده میکند و نظریاتش به جای اینکه درباره فلان پدیده یا معضل خاص اجتماعی باشد، به مباحث کلیتری چون جامعه، زبان، قانون و دموکراسی میپردازد. نهایتا اینکه، دشواری آثار هابرماس به زبان نوشتاری وی برمیگردد. او با جملات طولانی و مملو از مفاهیم نظری مینویسد، بنابراین سبکش به گونهای است که درک آثارش را در اولین مرتبه خواندن دشوار میسازد. لاسه توماسن در کتاب «معمای هابرماس» میکوشد تا آثار هابرماس را مفهوم سازد. هدف این کتاب یافتن تناقضات و اشتباهات موجود در آثار هابرماس نیست، بلکه به نوعی بازسازی همدلانه آثار اوست. به این منظور، توماسن نوشتههای وی را در تقابل با مباحث فلسفی و بسترهای سیاسیای قرار میدهد که هابرماس با آنها درگیر بوده است.
ارسال نظر