چهار ویژگی کتاب خوب در علوم انسانی
محمود صدری
۱- طرح پرسش: کتابی که در آن دستکم یک پرسش دقیق و با حدود مشخص مطرح نشده باشد، فایدهای بیش از اطلاعات عمومی نخواهد داشت. بنیاد دانش بر پاسخ دادن به پرسشهایی است که انسانها از سر کنجکاوی یا برای حل مشکلات خود با آن مواجهاند. محقق و مولف خوب، ابتدا پرسشی را مطرح میکند، آنگاه در منابع موجود بهدنبال پاسخ آن میگردد، و اگر پیشینیان به آن پاسخی دادهاند که پذیرش عمومی یافته است، دیگر وقت خود را صرف تکرار آن نمیکند؛ بلکه اگر در آن پاسخ کاستی یافت، ابتدا آن کاستی را توضیح میدهد، سپس همان کاستی را به پرسشی جدید تبدیل میکند و به آن میپردازد.
محمود صدری
1- طرح پرسش: کتابی که در آن دستکم یک پرسش دقیق و با حدود مشخص مطرح نشده باشد، فایدهای بیش از اطلاعات عمومی نخواهد داشت. بنیاد دانش بر پاسخ دادن به پرسشهایی است که انسانها از سر کنجکاوی یا برای حل مشکلات خود با آن مواجهاند. محقق و مولف خوب، ابتدا پرسشی را مطرح میکند، آنگاه در منابع موجود بهدنبال پاسخ آن میگردد، و اگر پیشینیان به آن پاسخی دادهاند که پذیرش عمومی یافته است، دیگر وقت خود را صرف تکرار آن نمیکند؛ بلکه اگر در آن پاسخ کاستی یافت، ابتدا آن کاستی را توضیح میدهد، سپس همان کاستی را به پرسشی جدید تبدیل میکند و به آن میپردازد.
2-روش پژوهش: کتابی که ملتزم به روش پژوهش مشخصی نباشد، چیزی عاید خوانندهاش نخواهد کرد. مولف باید دقیقا روشن کند که مباحث کتابش تعقلی- قیاسی است، نقلی-تاریخی است، استقرایی- استنتاجی است یا احیانا ترکیبی از اینها. یعنی مولف حق ندارد میان یک بحث عقلی هر جا پای استدلالش لنگید، بگوید تجربه تاریخی چنین میگوید. یا بگوید نمونهگیریهای من این موضوع را تایید میکند. اگر ادعای علمی کسی از همه پشتوانههای عقلی و نقلی و استنتاجی برخوردار باشد وضع ایدهآل خواهد داشت. اما بعید است در عالم دانش انسانی چنین چیزی یافت شود.
3- ترمینولوژی خاص: کتابهای معتبر جهان، حاوی مفاهیم و اصطلاحاتی جدید هستند که ابداع مولف آنهاست. این مفاهیم و اصطلاحات بعدها دستمایه کار محققان دیگر میشود و از نقد همین مفاهیم پایهای است که پرسشها و پژوهشهای جدید بیرون میآید. طبیعی است که نمیتوان از همه پژوهشگران و مولفان انتظار داشت، آثاری گرانسنگ با ترمینولوژی بدیع و پرقدرت، خلق کنند. اما این انتظاری طبیعی است که دست کم واژگان و اصطلاحات مولفان بزرگ پیشین را درست نقل کنند.
4- نتیجهگیری: کتاب، اگر پس از خواندنش، دو چیز نصیب خواننده دقیق و کوشا نکند، حتما باید در خوب بودن آن یا خوب خوانده شدنش تردید کرد. اول اینکه وقتی خواننده کتاب را کنار گذاشت، باید بتواند دقیقا بگوید پرسش محوری کتاب چه بوده است، پاسخی که مولف داده چه بوده است، به چه پرسشهایی پاسخ نداده است و خود مولف چه پرسش یا پرسشهایی جدید طرح کرده است. چنین کتابی راه مطالعه و کتاب بعدی را خودش پیش پای خواننده میگذارد.
برگرفته از کانال تلگرام انتشارات دنیای اقتصاد https:/ / telegram.me/ eco_philo_book
ارسال نظر