بامداد جمعه اهالی فوتبال همایون بهزادی راهم از دست دادند
تیم بهشتیان یک سرطلایی کم داشت
گروه ورزش: فوتبالیها سال تلخی را پشت سر میگذارند. گویی فرشته مرگ به دنبال تکمیل تیم خود در آن دنیا باشد ستارههای جدید و قدیم فوتبال را یک به یک به سوی خود میخواند. شوک بزرگ با رفتن جوانی آغاز شد که بازوبند کاپیتانی یکی از بزرگترین تیمهای کشور را بر بازو داشت. هادی نوروزی جوان شب خوابید و صبح برنخاست تا کل کشور و نه فقط علاقهمندان فوتبال دربهت و حیرت از دست دادن این جوان رعنا فروروند. بعد از آن نوبت به تیم رقیب رسید.
رضا احدی هم سن وسال چندانی نداشت. چپ قدرتمند استقلال در دهه شصت با یک آنفلوآنزای ساده به بیمارستان رفت اما بهخاطر مشکل ریوی دیگر برنگشت.
گروه ورزش: فوتبالیها سال تلخی را پشت سر میگذارند. گویی فرشته مرگ به دنبال تکمیل تیم خود در آن دنیا باشد ستارههای جدید و قدیم فوتبال را یک به یک به سوی خود میخواند. شوک بزرگ با رفتن جوانی آغاز شد که بازوبند کاپیتانی یکی از بزرگترین تیمهای کشور را بر بازو داشت. هادی نوروزی جوان شب خوابید و صبح برنخاست تا کل کشور و نه فقط علاقهمندان فوتبال دربهت و حیرت از دست دادن این جوان رعنا فروروند. بعد از آن نوبت به تیم رقیب رسید.
رضا احدی هم سن وسال چندانی نداشت. چپ قدرتمند استقلال در دهه شصت با یک آنفلوآنزای ساده به بیمارستان رفت اما بهخاطر مشکل ریوی دیگر برنگشت. هنوز فوتبالدوستان جنازه او را از شانه خود پایین نگذاشته بودند که داغ تازهای روی داغشان آمد. تیم بهشتیان گویا این بار نیاز به یک سرزن قهار داشت. یک تمامکننده. همان که سرطلایی فوتبال لقب گرفته بود. همایون بهزادی را اگرچه نسل امروز بهخاطر ندارد اما با نگاهی به کارنامه بلند بالایش و خواندن توصیفات بزرگان فوتبال از کیفیت بازیاش، میتوان درک کرد که فوتبال ایران یکی از اعجوبههای خود را از دست داده است. کسی که امضایش پای بسیاری از مهمترین خاطرات فوتبال ایران قراردارد. خاطراتی که حتما پدرها بهتر از پسرها آن را به یاد دارند. همایون در بازی ۶ تاییها که حالا مایه مباهات پرسپولیسیها است هت تریک کرد و سه گل زد. در یک بازی ملی بسیار حساس با تیم رژیم صهیونیستی یک برصفر عقب بودیم. مسابقهای که نتیجه اش برای مردم خیلی اهمیت داشت و بهزادی در حالی که مینیسک زانویش پارگی داشت و مصدوم بود گل تساوی را زد و قلیچخانی هم گل دوم را تا ایران تا صبح غرق در رقص و پایکوبی شود. آن شب ایران تا صبح شادی کرد و دلیلش حضور فداکارانه همایون با زانوی خراب بود. اتفاقی که مشابه آن سالها بعد و در بازی ایران و استرالیا برای جامعه ایران تکرارشد. آن روزها سرطلایی بلند تر از همه میپرید. آن بالا ها. جایی که دست هیچ مدافعی به آن نمیرسید. لیسانس ادبیات داشت. خودش میگفت: «اگر به جنگ نمیخوردیم دوتا لیسانس دیگه هم میگرفتم. »آخرشاهینی بود و مثل اکثر هم تیمیهایش شعار «اخلاق، درس، ورزش» را سرلوحه کار خود قرار داده بود. درتمام طول این سالها مرام و منشاش علاوه برکیفیت فنی بالا ورد زبان فوتبالیها بود.
نگاهی به کارنامه
بهزادی در سال ۱۳۴۶ به تیم پیکان پیوست و پس از آن در بهار سال ۱۳۴۷ به پرسپولیس منتقل شد. در همان سال به خاطر مصدومیت شدیدی که از جام ملتهای آسیا ۱۳۴۷ به جا مانده بود بهصورت قرضی از پرسپولیس به پیکان بازگشت. در نهایت و قبل از اینکه دوباره به پرسپولیس برگردد، همراه با پیکان قهرمان جام تهران شد. پس از آن در پرسپولیس ماند و همراه این تیم قهرمان لیگ ۵۲ و ۵۴ شد. او پیش از سرمربیگری، به واسطه کاپیتانی تیم و قدرت رهبریاش در غیاب آلن راجرز، سرمربی آن زمان پرسپولیس، تیم را تمرین میداد و مربیگری میکرد. او در اواخر سال ۱۳۵۳ به سرمربیگری پرسپولیس رسید و دست به جوانگرایی زد.
یکی از مفاخر فوتبال را از دست دادیم
پس از درگذشت بهزادی پیشکسوتان و بازیکنان زیادی درخصوص خصوصیات اخلاقی مثبت وی صحبت کردند؛ اما در مهمترین آنها علی پروین که همدوره و دوست صمیمی بهزادی بوده در مورد آن مرحوم گفت: «وقتی خبر درگذشت همایون را شنیدم، بسیار متاثر شدم و از اینکه یکی از مفاخر فوتبال را از دست دادیم بسیار غمگینم. تمام تلاش خود را به کار میگیریم تا یک مراسم باشکوه را که خور نام و شأن این افتخار فوتبال ایران است، در برگزار کنیم. در این چند روز اخیر اخبار ناگواری شنیدیم و بسیار از این مساله ناراحت هستیم. امیدوارم بعد از این، اخبار خوب از پیشکسوتان بشنویم و همیشه آنها را سلامت و سرزنده ببینیم.»
آخرین وصیت
سرطلایی۷۴ سال و ۱۸ روزسن داشت که درگذشت. همین ۱۸ روز قبل در مراسم تولدش بود که دوستداران گردش آمده بودند. همایون بهزادی آشکارا کم توان بود اما از شوق محبت دوستانش سرپا ایستاد وحرف زد. همایون بهزادی در حالی فوت شد که اولین بار بستری شدنش در بیمارستان بهخاطر مشکلات ریوی ۱۴ سال قبل بود. او ۱۴ سال زجر کشید و بارها در طول این سالها کارش به بیمارستان کشید تا آنجا که خودش میگفت بستری شدن من و نگرانی اهالی فوتبال دیگر لوث شده است. او سرانجام بعد از یک نبرد طولانی و فرسایشی با این بیماری صبح دیروز از قفس تن آزاد شد و به رفقای فوتبالیاش پیوست. بهزادی ۱۸ روز قبل در جشن تولدش و درحالی که بسیاری از بزرگان فوتبال نادانسته به آخرین مراسم تولد او رفته بودند با خواندن بیتی گفت: «برایم بعد مرگم روی سنگم بنویس: گاهی از من به سخن یاد کنید، در دل خاک دلم شاد کنید.»
ارسال نظر