نفس فوتبال بند نیامد

علی عالی

وقتی مقابل علی کفاشیان نشستیم تا برای ویژه‌نامه عید یکی از روزنامه‌های سراسری مصاحبه‌ای ترتیب دهیم، پرسیدیم که وقتی خودش را جلوی‌ آینه می‌بیند تا چه میزان از فوتبال و عملکردش راضی است؟ کفاشیان چند لحظه‌ای در چشمانمان نگاه کرد و گفت: «اصلا از خودم راضی نیستم»! شاید ‌این اعتراف تنها برشی از همه اتفاقاتی است که در فوتبال ‌ایران می‌بینیم و تنها تاسف می‌خوریم. فوتبال‌ایران روزهای خوبی را پشت سر نمی‌گذارد، تنها دلخوشی شاید همین نتایج خوب هفته اول لیگ قهرمانان باشد که همه روزهای بد سال ۸۸ را به فراموشی می‌سپارد، هر چه باشد ذهن تاریخی مردمان‌ایران آنقدر فراموشکار است که با موج جدید، همه اتفاق‌های بد گذشته را از خاطر بزداید.

نرفتیم جام جهانی

همه چیز با «دایی» شروع و با «قطبی» تمام شد، علی دایی همان مردی است که در برنامه ۹۰ اعتراف کرد: «هرکس لابی قوی تری داشته باشد، سرمربی تیم ملی می‌شود» و دو روز بعد سرمربی تیم ملی شد. تیم ملی به جام جهانی نرفت؛ چون تیم ملی فدای خودخواهی‌ها و یکدندگی‌های دایی شد، همان مردی که هرگاه لجاجت داشت، به ضررش شد و هر گاه توانست تعادل را برقرار سازد به موفقیت رسید. بازی‌های تیم ملی هر روز افت می‌کرد و از تعداد هواداران نیز کاسته می‌شد تا بالاخره در بازی با عربستان و شکست در تهران و مقابل چشمان محمود احمدی نژاد، جلسه‌ای تشکیل شود و دایی برکنار شود. دایی و انتخابات دو مقوله متصل بود، دولت نهم می‌خواست با انتخاب دایی و رسیدن به موفقیت، نگاه مردم را به خودش جلب کند، اما ‌این موضوع در آستانه انتخابات محقق نشد تا از بالا دستور برکناری بیاید. تیم ملی دوران قطبی تبدیل به سخت ترین دوران شد، ماجراهای انتخابات و بازی‌های تیم ملی به هم گره خورد تا نمودش در مچ بند سبز برخی از بازیکنان در بازی با کره نشان داده شود، در بین دو نیمه تاج با عصبانیت به رختکن رفت و همه انگیزه‌ها از بین رفت. تیم ملی نرفت جام جهانی، به همین راحتی...

افتضاح لیگ قهرمانان

ظرفیت و پتانسیل فوتبال‌ایران در حرف بسیار است، اما وقتی پای مسابقات بین‌المللی باز می‌شود، همه متوجه ضعف‌های فوتبال‌ایران می‌شوند. چگونه امکان دارد بازیکنان ‌ایرانی در لیگ برتر حدود ۱۶ کیلومتر بدوند، اما در لیگ قهرمانان آسیا حداکثر ۸ کیلومتر باشد، این محرک معجزه آسا چیست؟ استقلال به عنوان قهرمان لیگ ‌ایران در همان دور اول حذف می‌شود و تنها پرسپولیس به مرحله دوم راه می‌یابد. افتضاح لیگ قهرمانان آسیا برای همه گران تمام می‌شود، اما هیچ‌کس به روی خودش نمی‌آورد. کشوری که ۴ نماینده برای آسیا معرفی می‌کند، نمی‌تواند جزو ۴ تیم پایانی باشد تا پس از حذف پرسپولیس در تهران، هواداران با شعارهایشان از علی آبادی بخواهند که از فوتبال برود، صندلی‌ها و کیوسک‌های بلیت فروشی را خرد کنند و تصویری زشت از فوتبال ‌ایران بر جای بگذارند. فوتبال باشگاهی در سال ۸۸ چیزی نداشت.

اشتباه دردسرساز

منصور عظیم زاده را باید «قربانی» دانست؛ مردی که‌ایمیل تبریکی را آماده کرد و آن را در قالب group برای دوستانش send to all کرد، بعدها با شیطنت اسرائیلی‌ها مشخص شد که او یکی از نامه‌ها را به مدیری اسرائیلی فرستاده که جنجال بزرگی را شکل داد تا کفاشیان در نهایت از عظیم‌زاده بخواهد استعفایش را بنویسد. شاید‌این موضوع را باید ضعف فدراسیون دانست، چراکه با فشارهای بیرونی مجبور شد عظیم زاده را برکنار کند وگرنه اتفاق نابخشودنی نیفتاده بود و خطایی سهوی به خاطر تکنولوژی رخ داده بود.

توفان حاجی مایلی

این هم از بالا و پایین‌های فوتبال ‌ایران است که محمد مایلی کهن را به عنوان سرمربی تیم ملی می‌بیند. مرد مکتبی فوتبال‌ایران که پس از جام ملت‌های ۹۶ هیچگاه درخشش ویژه‌ای نداشت، در همه روزها به خاطر اظهارنظرهایش معروف شد تا به قولی با لابی سردار محمدی به عنوان سرمربی تیم ملی معرفی شود، اما از فردای حکم، نشست و علیه قلعه نویی بیانیه‌های آتشین نوشت. آن روزها کلماتی مانند شعبان بی مخ، کوتوله، گنده باقالی، گروهبان قندلی، نوچه و... به ادبیات فوتبال‌ایران افزوده شد تا حساب کار دست همه بیاید. فوتبال در ابتذال ویران‌کننده‌ای قرار گرفت تا در نهایت رییس فدراسیون او را از سمتش برکنار کند. مایلی کهن بعد از آن سکوت اختیار کرد و دیگر جایی را به آتش نکشید.

مچ بندهای دردسرساز

انتخابات تمام شده بود، اما برخی سر نتیجه‌اش حرف داشتند. بازیکنان تیم ملی در مهم‌ترین بازی تیم ملی که تکلیف صعود به جام جهانی را مشخص می‌کرد، مچ بند سبز بستند و به میدان آمدند. مثل بمب ترکید. یک روزنامه دولتی ادعا کرد صفایی فراهانی به آنها پول داده تا‌این کار را بکنند، اما‌این موضوع هیچ‌گاه اثبات نشد، یکی از بازیکنان اعتراف کرد: «ما هشت نفر جیگر داشتیم، اما دیگران ترسیدند» سرپرست و مدیر تیم ملی هم واکنش جالبی نشان دادند: «بازیکنان تیم ملی برای رسیدن به پیروزی برابر کره جنوبی و صعود به جام جهانی مچ بندهای سبزی را با نیت نذر حضرت ابوالفضل(ع) بسته بودند که در بین دو نیمه با‌این تشخیص که ممکن است‌این سبزها مورد سوءاستفاده عده‌ای قرار گیرد آنها را باز کردند.» کار به جایی کشید که نبی مجبور شد نامه‌ای به فیفا بنویسد و خواستار محرومیت بازیکنان شود، اما فیفا آن را از حوزه اختیاراتش خارج دانست. عجب روزهایی بود!

درگیری واعظ و قلعه

«آقا ما رو حلال کن»‌این پایان ماجرای دعواهای واعظ آشتیانی و قلعه نویی است؛ دعوایی که واعظ آنرا به مناسبت «فوتبال پاک» آغاز کرد و خودش هم آن‌ را به انتهای بی نتیجه رساند. قلعه نویی برای همیشه به فوتبال ناپاکش معروف شد، واعظ از ماجرای آن داور خارجی پرده برداشت و با نثر ظریفی نوشت که امیرخان با خیلی‌ها دستش در حساب ناپاکی‌هاست. پاسخ قلعه‌نویی هم البته سکوت بود، انگار حرفی برای گفتن نداشت. بیانیه‌های استقلال البته تمام نداشت و حتی اعلام شد که نقل و انتقال تیم قلعه نویی توسط یک مرغدار انجام می‌شد و حتی «یک بچه» قلعه نویی را سرمربی تیم ملی کرد و واعظ را مدیرعامل استقلال. حالا در اوج داستان، طرفین stop کردند تا ماجراهای بیشتری بیخ پیدا نکند.‌ آیا دستی در کار است؟

سقوط علی آبادی

محمد علی آبادی برای همیشه چهره «نامحبوبی» در فوتبال‌ایران شد، مردی که می‌خواست یک تنه رییس سازمان تربیت بدنی و فدراسیون فوتبال باشد، با ۲۰درصد توانش بر فوتبال مدیریت کند و ۲۴ساعته مربی بزرگ خارجی بیاورد، اما ستاره بختش افول کرد و نه رییس فدراسیون شد و نه رییس سازمان تربیت بدنی باقی ماند، نه با فوتبال به جام جهانی رفت و نه دخالت‌هایش جنبه خوبی پیدا کرد تا در نهایت از‌این چهره، حتی برای وزارت نیرو هم استفاده نشود و جز با حکم احمدی‌نژاد، نتواند در جایی مدیریت کند. علی آبادی با دخالت‌هایش در فوتبال سقوط کرد تا احمدی‌نژاد هم در برنامه تلویزیونی اعتراف کند: «عملکرد آقای علی آبادی در فوتبال خوب نبود.»

فضای تاریک فوتبال

فضای فوتبال‌ایران تاریک و دلگیرکننده است. در سطح مناسبات فوتبال هیچ تعاملی دیده نمی‌شود، همه می‌خواهند از روی علی کفاشیان با لودر رد شوند، از آجورلو تا حبیب کاشانی؛ همان عده البته لودرهایشان را از قطبی هم رد می‌کنند؛ در میان باشگاه‌ها و تیم ملی هیچ ارتباطی برقرار نیست. در میان فدراسیون و اتحادیه هم خبری از تعامل نیست. مربیان با هم درگیرند. تیتر رسانه‌ها در جهت منفی است و البته فوتبال به سمت منفی گرایی پیش می‌رود. هر روز خبری تازه از دعوا و بگومگوهای فوتبالی منتشر می‌شود تا ورزشگاه‌ها خالی و طراوت از فوتبال رخت بر بکند. دوران مدیریت عباس انصاری‌فرد در پرسپولیس را چگونه باید معنا کرد، دوران مصطفوی را چطور باید ارزیابی کرد، بی‌برنامگی و روزمرگی از سر و کول‌این فوتبال می‌بارد و گویی‌این پول‌های کلان که از جیب مردم هزینه می‌شود، چندان اهمیتی ندارد.

فوتبال ۸۸ در اغما

اگرچه از توجه فدراسیون فوتبال به تیم‌های ملی پایه نمی‌توان به سادگی گذشت و بحث قرارداد با شرکت «لگیا» و حق پخش بازی‌های تیم ملی را نباید فراموش کرد، اما فوتبال‌ایران در مجموع سال سقوط را پشت سر گذاشت. تیم ملی فوتبال به جام جهانی نرفت تا پول هنگفتی از کف فوتبال برود، سرمایه‌ای که می‌توانست فوتبال ‌ایران را چند ده پله به جلو هدایت کند. فوتبال ‌ایران اسیر تصمیمات لحظه‌ای است، تصمیماتی که از بالا ابلاغ می‌شود و البته تصمیم گیرندگانش پاسخگو نیستند. چه افرادی پشت‌این فوتبال پنهانند؟ علی کفاشیان، مهدی تاج،‌ آیت‌اللهی، گنجعلی خانی، شفق، فتح الله‌زاده چگونه انتخاب شدند؟ شاید اگر سیکل درستی بود، فوتبال هم به درستی چیده می‌شد. چه کسانی به دنبال ورود محمد دادکان بودند و چه شد که عده‌ای برای حضورش در فوتبال مقاومت کردند و البته موفق هم شدند؟ آیا سال ۸۹ هم برای فوتبال ‌ایران سقوط را در پی دارد؟ جام جهانی بدون ‌ایران شاید هیچ لذتی ندارد.