صبر و گاه سکوت در دورانی فرسایشی

علیرضا مجمع- با اتفاقاتی که در این چند روز افتاده، یکی از گزینه‌هایی که احتمال تغییر آن قطعی است، وزیر ارشاد و پیرو آن تغییر حساس‌ترین پست موجود در وزارت ارشاد یعنی معاونت سینمایی به بیش از حد معمول رسیده است. این روزها مسوول این معاونت یعنی مهندس محمدرضا جعفری جلوه سیبل بسیاری از انتقادات است و نوک پیکان منتقدان سینمای ایران در این چهار ساله مستقیما به سوی اوست. او در گفت‌وگویی که با خبرگزاری فارس داشته است سعی کرده از عملکرد چهار ساله‌اش دفاع کند و به سیاق قبل با کلی گویی و دادن آمارهایی که تنها می‌تواند خروجی کار اداری تلقی شود با مساله سینمای ایران برخورد کرده و از پاسخ به پرسش‌هایی مبنی بر مساله بهمن قبادی و توقیف سنتوری و ماجرای گلشیفته فراهانی طفره رفته است، البته جعفری جلوه را در این چهار سال بدون رییس اداره نظارت و ارزشیابی‌اش؛ محمود اربابی نمی‌شود به چالش کشید؛ که اربابی در بسیاری از جنجال‌های سینمای این چهار سال سهم اساسی داشته است. با این همه به دلیل حجم بالای این گفت‌وگو بخش‌هایی از حرف‌های مهندس جعفری جلوه که کمتر تکراری بود را در اینجا می‌آوریم.

باید مخاطب را با سالن‌های سینما آشتی می‌دادیم

می‌دانستیم که باید مخاطب را با سالن‌های سینما آشتی بدهیم. مخاطبی که به دلایل مختلف از سالن‌های سینما فاصله گرفته بود و طی دو دهه گذشته وقتی آمار مخاطبان را مرور می‌کنیم، می‌بینیم که یک سیر نزولی شدید داشته است. البته همین هم متاسفانه خوب مورد مطالعه قرار نمی‌گیرد و با بررسی‌های سطحی بخشی از وجوه را می‌بینند و بخشی دیگر را نمی‌بینند و نسخه‌های غلط می‌پیچند غافل از این که مجموعه‌ای از عوامل باعث این ریزش مخاطب شده بود. از جمله به صحنه آمدن رقبای سهل و ساده نظیر ویدئو یا سینمای خانگی، ماهواره‌ها و انواع فرصت‌های سمعی و بصری درون خانه و محیط های بی‌ارتباط با سینما. از یک طرف اینها بخش عمده مخاطبان سینما را به خود جذب کرد و از طرف دیگر نازل شدن تدریجی کیفیت سالن‌های سینما.

تیراژ ۲۰۰، ۳۰۰ و ۴۰۰ هزار نسخه ای، رایت۵۰۰، ۶۰۰ و یک میلیارد تومانی

ما امروز در وضعیتی قرار داریم که دو شاخص تیراژ و قیمت محصولات عرضه شده به بازار ثابت می‌کند که از چه وضعیت مطلوبی برخوردار هستیم. تیراژ ۵ تا ده هزار نسخه‌ای سال ۸۴ امروز به ۲۰۰، ۳۰۰ و ۴۰۰هزار نسخه و در مواقعی فراتر از نیم میلیون و تا یک میلیون نسخه و گاه حتی بالاتر رسیده است. امروز بازار آنقدر امن شده است که شرکت تکثیر کننده محصول مجاز می‌تواند با یک میلیون نسخه محصول مورد نظر خود را عرضه کند و نگران ناامنی بازار نباشد. قیمت رایت ویدئویی آثار هم که اگر در سال ۸۴حداکثر تا ۲۰میلیون تومان بود امروز حداقل بین ۱۵۰ تا ۲۵۰میلیون تومان است و گاه تا ۵۰۰، ۶۰۰ و حتی به یک میلیارد تومان هم می‌رسد.

رقم‌های گاه نجومی!

امروز رقم‌های بسیار جدی و گاه نجومی از اکران یک فیلم در شهرستان‌ها حاصل می‌شود و نمونه‌اش سهم ۶۰درصدی فروش بیش از ۸میلیاردی فیلم «اخراجی‌ها۲» است که بیش از تهران، در شهرستان‌ها فروش کرده است. البته طرح جامع اکران فقط همین یک طرح نبود که در غالب طرح اکران همزمان اتفاق افتاد، بلکه طرح حمایتی تبلیغات تلویزیونی برای پخش همزمان در شهرستان‌ها هم لازمه آن بود و البته، می‌دانیم که به طور کلی تبلیغات تلویزیونی برای سینما، اتفاق سهل و آسانی نیست و هنوز تلویزیون وظایف بسیاری را برای ایفای نقش همراهی و مددرسانی به سینما بر عهده دارد که به انجام نرسانده است.

کم کاری صداوسیما

من ناسپاس نیستم و از اقدامات انجام گرفته شاکرم، اما با صراحت و به عنوان کسی که بیشترین دوران خدمت خود را در رادیو و تلویزیون سپری کرده است، عرض می‌کنم که صداوسیما به مراتب باید بیشتر از این برای سینما تلاش کند و بدون یاری رسانه ملی، سینمای ملی در زمان متناسب حاصل نخواهد شد و هرچه این نسبت کند باشد یا به تعبیری این تعامل کم باشد در سرنوشت سینمای ملی تاثیر گذار خواهد بود. البته سینمای ملی همچنان که من عرض کردم راه خود را خواهد رفت؛ چرا که وقتی رایت تلویزیونی نتوانست همراه سینما باشد، رایت ویدئویی به مدد سینما آمد، اما آیا این کافی ا‌ست؟ در هر حال تبلیغات تلویزیونی باید به طور جدی‌تری اتفاق می‌افتاد.

واژگان جذاب، «سینمای ملی» و «سینمای نجیب ایران»

اگر به سینمای روز دنیا نگاه کنیم میزان نجابت سینمای ایران را به خوبی درک خواهیم کرد. اما اگر در دایره محدود و بسته‌ این سرزمین، به قضاوت بنشینیم، ممکن است توقعات و مطالبات بسیار جدی‌تری داشته باشیم یا به هیچ وجه راضی نشویم. باز هم تاکید می‌کنم در قیاس با سینمای جهان، سینمای ایران سینمای بسیار نجیبی است. در بیرون از مرزها نماینده عفاف، حجاب و نجابت این سرزمین نامیده می‌شود. در یک نگاه قیاسی، سینمای ایران، سینمای نجیبی است و باید در مقابل هجمه‌های تند و مطالبات افراطی نابجا از آن دفاع کرد که این موضوع، یکی از دلایلی بوده که بنده وظیفه داشته‌ام از این واژگان استفاده کنم. من بهترین شیوه نقد را نقد ایجابی می‌دانم و نه نقد سلبی.

سیاه‌نمایی علیه سینمای ایران

من بسیار متاسف و متاثرم که در چهار سال سپری شده گاه دوستان با انگیزه‌های اصول‌گرایانه، دین‌خواهانه و ارزشمدارانه - که گاه در اصل آنها نباید تردید داشته باشیم - زبان‌شان‏، زبان تخطئه و تحقیر بوده و مدام به سینماگر ایرانی عیب‌های‌شان را گوشزد ‌کرده‌اند. من یک جایی ناگزیر شدم که بگویم در قبال سینما و سینماگران ایرانی سیاه‌نمایی نکنید تا آنها هم در قبال کشور و دستاوردهای کشور سیاه‌نمایی نکنند. اگر از سیاه نمایی و تلخ نگاری در سینمای ایران ناراحت هستیم علیه سینما و سینماگر ایرانی تندی و تلخی نکنیم.

وضع موجود، نهایتا وضع مقدور است

وقتی ما از نگاه واقع‌گرا صحبت می‌کنیم، از طرح شتابزده پرهیز می‌کنیم و به انتظار می‌نشینیم و می‌گوییم برای تحولات فرهنگی، باید ابتدا اقتصاد سینما را جان بخشید و بعد قدم‌های دیگر را برداشت. طبیعی است که وضع موجود، نهایتا وضع مقدور است و وضع مطلوب نیست. من همواره درباره شرایط موجود، شرایط مقدور و شرایط مطلوب تعریف‌هایی را داشته‌ام. در وضع موجود باید به قدر مقدور حرکت کرد و به حداکثر مقدور دست یافت. اما آیا حداکثر مقدور، همان شرایط مطلوب است؟ قطعا خیر!

مسیر درباره الی...

شاید پدیده فیلم «درباره الی...» جالب باشد که با طی مسیری که داشت به نمایش در آمد. در دو سوی جریان اصولگرا، عده‌ای گفتند؛ «این فیلم در معاونت سینمایی و در اقدامی خودسرانه به محاق توقیف در آمد تا اصولگرایی را بدنام کنند»! و عده‌ای دیگر نیز اظهار داشتند که؛ «در معاونت سینمایی سبک‌سرانه این فیلم را اکران کرده‌اند تا اصولگرایی را بدنام کنند». ببینید تا چه اندازه مساله و نگاه مشترک حتی در بین سیاستمداران متفاوت است. به همین دلیل تولید فیلم، تقاضای فیلمساز برای تولید، نگاه ناظر و حمایتی که می‌بایست فیلمساز را به سمتی حرکت دهد و همین طور مطالبات مخاطبان، برآیندشان شرایطی می‌شود که ما امروز در عرصه اکران آثاری را داریم که گاه همه طیف ناظر را راضی نمی‌کند و اساسا سینما، چنین پدیده‌ای است که قرار نیست یک فیلم همه را راضی کند. باید ببینیم تعداد فیلم‌هایی که هم از جاذبه‌های بصری یعنی مخاطب بیشتر برخوردارند و هم از جاذبه‌های مفهومی که مدیران، منتقدان و کارشناسان را راضی کرده‌اند، افزایش یافته یا رو به افول بوده است؟

دوره فرسایشی

متاسفم این را عرض کنم که در چهار سالی که گذشت فرسایشی‌ترین دوران مدیریت سینمایی کشور را سپری کرده‌ایم، چرا که ذهن مدیریت سینمایی از مدیریت ارشد تا مدیران زیرمجموعه با مسائل حاشیه‌ای بسیار عجیب و غریبی درگیر بود که نسبت به دوره‌های پیشین بی‌سابقه است. اگر بگذاریم ذهن‌های مدیران‌مان برای اداره سینما از آرامش نسبی برخوردار باشد و اگر بدانیم به مراتب باید سرمایه‌گذاری بیشتری بکنیم، بسیاری از مشکلات موجود حل خواهد شد. در حالی که سه سال نخست، با بودجه‌ای سالانه قریب به ۱۵میلیارد تومان برای کل اقدامات زیرساختی، طرح‌ها، برنامه‌ها و انواع تولید‌ات سینمایی پشت سر گذاشته شد، این میزان بودجه‌ای نبود که می‌بایست این حجم گسترده از برنامه‌ها را اداره کند و با وجود استعداد موجود در بین هنرمندان، جوان بودن اکثر ایشان و حضور پیشکسوتان در کنار ایشان در صحنه فعالیت و نیز مخاطبان وسیع، سینما، کفایت کند.

به بخشی از تصمیمات اتخاذ شده نقد داشتم

بنده از همه اعمال و رفتار مدیریتی که در عرصه‌های نظارتی و حمایتی صورت گرفته یا همه کارهایی که اتفاق افتاده دفاع نمی‌کنم. ما تیمی بودیم به حد مقدور هماهنگ و نه در حد مطلوب و در مقابل این مجموعه مطالبات به شدت متناقض بیرونی گرد‌هم آمدیم تا به همه طیف‌ها پاسخگویی کنیم، حال ممکن است من از بخشی از این تیم راضی‌تر باشم و از بخشی نارضایتی‌هایی وجود داشته باشد یا رضایت نسبی باشد. نسبت به بخشی از تصمیمات اتخاذ شده حتی ممکن است بنده هم نقد داشته باشم. مثلا برخی از مصادیق تسامح در اعمال نظارت‌ها و در نقطه مقابل حذف حمایت کف و عام در فارابی و کلا نگاه سخت‌گیرانه و تند در حمایت‌ها. من اعتقاد دارم که در عرصه حمایت از تولید در سینمای ایران، می‌بایست نگاه حمایتی عام را دنبال می‌کردیم و نباید به صورت توقف و در واقع کات ناگهانی حمایت عام و تخصیص وام عام به سینمای ایران قطع می‌شد و بنده یکی از منتقدان جدی این موضوع بوده و هستم، اما برآیند مجموعه تصمیمات را وقتی که در نظر بگیریم، می‌بینیم که برای حمایت از سینمای ایران کارهای بسیار جدی صورت گرفته است.

ماجرای سنتوری و آتشکار، گلشیفته فراهانی و درباره الی...، و بهمن قبادی

ما کوشیدیم تا با در میانه ایستادن و به‌دور از افراط و تفریط، این راه را طی کنیم. در واقع گزینه سخت‌تر را انتخاب کردیم .صبر بزرگ‌ترین لازمه کار ما بود و گاه سکوت. به عنوان مثال در انتهای جشنواره بیست و پنجم قرار بود که در یک گفت‌وگوی ویژه ‌خبری با فضایی مثبت شرکت کنم تا نتایج عملکرد دو ساله معاونت سینمایی تشریح شود، اما در آخرین لحظات به من خبر دادند که عزیزی در آن نشست حاضر شده که با داعیه نمایندگی دولت تنها به قصد زیر سوال بردن، تحقیر و تخطئه مدیریت سینما و سینماگران آمده. بنده به هیچ عنوان حاضر نشدم تا در این نشست «باخت باخت» شرکت کنم و ترجیح دادم خودم تخریب شوم، اما سینما و دولت تخریب نشود، کما اینکه طی این برنامه صندلی من را پشت به دوربین گذاشتند و بارها نبود من را در این نشست عنوان کردند و جالب است که حاضران ظاهرا مخالف هم و متقابل در آن برنامه در یک هماهنگی شگفت یکی ما را متهم به لیبرالیزم کرد و خروج از اصولگرایی و دیگری ما را فاشیست خواند و سر ممیزی سرکوبگر!.

دخالت مستقیم شخص رییس‌جمهور

بنده معاون یک وزیر از دولت نهم بوده و تا اینجای کار هستم و باید دایره تصمیمات و اختیارات خود را می‌شناختم. شاید قدری هم فراتر از آن رفتم و پایداری و ایستایی بیشتری کردم، اما به هرحال برای این موضوع حدی وجود دارد و در چارچوب باید حرکت می‌کردم حتی در جاهایی که ممکن بود با نظر من متفاوت بوده باشد. طبیعی است که بزرگان مصالح را تشخیص می‌دهند و آنجایی که به صحنه وارد می‌شوند، ملاک ورود آنها است. ما در انتظار ورود همیشگی بزرگان به صحنه‌های مدیریتی فرهنگی کشور هستیم.