بهروز صمدبیگی

امروز

ای کاش فوتبال هم مثل سینما فلاش‌بک داشت. ای کاش کار فوتبال ما همیشه گیر «حماسه‌سازی» نبود و ای کاش میلیون‌ها چشم به یک توپ و ساق‌های بازیکنان تیم ملی نبود. آن وقت شاید حالا حداقل به اندازه تیم کوچک و بی‌ادعای بوسنی، در آستانه حضور در جام جهانی بودیم. آن هم با سرمربیگری میروسلاوبلاژویچ، معرف حضور که هست؟ همان پیرمرد دوست‌داشتی که از ایران فراری‌اش دادیم.

۱۴ ماه پیش

فدراسیون فوتبال ایران کاملا مستقل است و علی کفاشیان اختیار تام دارد. او لازم نیست تا به توصیه مقامات بالاتر گزینه مورد نظرش را برای سرمربیگری تیم ملی عوض کند و در عین مخالفت همه رسانه‌ها و کارشناسان دایی را به عنوان سرمربی انتخاب کند.

فدراسیون فوتبال از گزینه سرمربیگری تیم ملی فوتبال، برنامه مدونی دریافت کرده و برای بازی‌های مقدماتی جام جهانی برنامه‌ریزی می‌کند: بازی‌های تدارکاتی مناسب، جلسات هم‌اندیشی با مربیان لیگ برتر و...

۱۰ ماه پیش

علی دایی می‌داند که اسطوره فوتبال ایران است و این را هم می‌داند که اسطوره ماندن سخت است. او این را درک کرده که برای موفقیت به برانگیختن همدلی عمومی و جلب افکار عمومی و رسانه‌ها نیاز دارد. پس شمشیر را از رو نمی‌بندد و با نمایندگان رسانه‌ها درشتی نمی‌کند. می‌فهمد که هر بازیکن بزرگی لزوما مربی بزرگی نخواهد شد و انتقادات را می‌پذیرد.

۶ ماه پیش

فدراسیون فوتبال بعد از انتخاب سرمربی تیم ملی، همه چیز را به حال خودش رها نکرده‌است. مدیران فوتبال در قبال انتخاب اعضای کادر فنی حساسند و حساسیت‌های جامعه فوتبال را در نظر می‌گیرند. آنها با پذیرش حکم مقامات بالاتر خود را نزد سرمربی تیم‌ملی بی‌اعتبار نکرده‌اند و بر اجرای دقیق و مناسب برنامه‌های تیم ملی نظارت دارند. آنها چشم و گوش بسته تعطیلی لیگ و درخواست‌های غیرمنطقی سرمربی تیم ملی را نمی‌پذیرند.

سه ماه پیش

مربیان وطنی که همواره مربیان خارجی را طرد می‌کرده‌اند، برای موفقیت دایی تلاش می‌کنند و او را خار چشم خود نمی‌دانند. آنها اطلاعات دقیق و کاملی از وضعیت بازیکنان در اختیار سرمربی تیم ملی قرار می‌دهند و تجارب خود را در اختیار او می‌گذارند.

قلعه‌نویی از مخاطرات اولین تجربه حضور روی نیمکت داغ تیم ملی به او می‌گوید و افشین قطبی که می‌خواهد همه‌جوره به تیم ملی کمک کند، آنالیز تیم‌های آسیایی را در اختیار دایی می‌گذارد.

۸ فروردین ۸۸

مدیران ورزشی آن قدر شجاعت دارند که یک بار هم شده در هنگام شکست‌ها ظاهر شوند. آنها آسان‌ترین راه ممکن را انتخاب نمی‌کنند و به جای انقلاب، دنبال راه اصلاح می‌گردند. آنها سهم خود را در شکست می‌پذیرند و به توجیه رو نمی‌آورند. چون یادشان نرفته که با چه اصراری علی دایی را بر این منصب نشانده‌اند.

باز هم امروز

راستی آیا این ای کاش‌ها، روزی به واقعیت می‌پیوندد و خواب نظام‌مند شدن فوتبال و مدیریت کارشناسان خبره و آگاه بر آن تعبیر می‌شود؟ انتخاب سرمربی تیم ملی اولین نشانه برای پاسخ به این سوال است که امیدواریم بر سردردهای ما اضافه نکند.