ممیزی، ریشه فرهنگ را می‌خشکاند

گروه موسیقی دوستی از تاریخ ۵ تا۸ مرداد ماه با حضور حسین علیزاده و شهرام ناظری به صحنه رفت. علیزاده و ناظری گویی با تشکیل این گروه به‌دنبال آن هستند تا باب دوستی دوباره‌ای میان هنرمندان طراز اول این حوزه فراهم آورند. تشکیل گروه موسیقی دوستی از نگاه علیزاده و ناظری به تازه کردن رفاقت‌های قدیمی خبر می‌دهد. علیزاده می‌گوید؛ نباید منتظر بود تا دولت ما را به‌هم پیوند بزند، بلکه خودمان باید دست به کار شویم. او همچون گذشته ممیزی را نقد می‌کند که نتیجه‌ای جز خشکاندن ریشه‌ها ندارد.

وی همچنین می‌گوید: کسانی که در رشته موسیقی شاخص بودند باید درعین حال که باهم دوست هستند؛ اما راه خودشان را بروند نباید دست و پای هم را ببندند.

ایلنا به بهانه برگزاری این کنسرت با استاد به گفت‌وگو نشسته است:

هدف شما از راه‌اندازی گروه موسیقی دوستی چه بوده است؟

شرایط جامعه ما از خشونتی برخوردار است که با واژه عشق و دوستی غریبه شده است و هرکسی در هر کار و رشته‌ای چه هنری و چه غیرهنری؛ نباید منتقد جامعه باشد و بگوید که جامعه این‌گونه شده است. اما ما نباید یادمان برود که جزئی از این جامعه هستیم. زمانی که دیدم دوستم آقای مشکاتیان خیلی زود از میان ما رفت، فهمیدم که سال‌ها زود می‌گذرد و باید قدر دوستان و روزهایمان را بدانیم و به خاطر همین دست به کار شدیم.

ما ایرانی‌ها نمی‌توانیم و یاد نگرفته‌ایم به‌هم ابراز علاقه کنیم. به نظر من اگر بتوانیم به هم عشق بورزیم ناخودآگاه نیرویی در درون ما رشد می‌کند که جنبه مقدسی دارد.

یکی از مشکلات گروه‌های ایرانی به این مربوط می‌شود که عمر آنها زیاد نیست. آیا در آینده هم گروه دوستی کنارهم خواهد بود و آیا از برنامه‌های دیگر اساتید نیز استفاده می‌کنید؟

باتوجه به استقبالی که از کنسرت گروه موسیقی دوستی شد، قرار است در پاییز نیز همین برنامه را تکرار کنیم. من و اعضای گروه دوستی تمایل داریم که افراد دیگر هم که شاخص هستند به گروه اضافه شوند و ما در سال دیگر با تعداد بیشتری این کنسرت را برگزار کنیم.

شما به تازگی با محسن نامجو اجرایی در آمریکا داشته‌اید.

زمانی که در آمریکا بودم به یاد یک دوست خیرخواهی که پزشک بود برای برگزاری یک کنسرت برنامه‌ریزی کردم. در این کنسرت من و پژمان حدادی بداهه‌نوازی کردیم. در آن کنسرت وقتی خواستم به روی صحنه بروم دیدم که محسن نامجو روبه‌روی من ایستاده است که حس خوبی برای هر دوی ما بود. زمانی که قسمت اول را برگزار کردم به ذهنم رسید که نامجو به‌عنوان یک هنرمند شاخص است و درست نیست که یادی از ایشان در این کنسرت نکنیم. به شنونده‌ها گفتم که خبری دیگری هم دارم و آن خبر این است که محسن نامجو هم در سالن است و من می‌خواهم از ایشان دعوت کنم روی صحنه بیاید و یک قطعه اجرا کند. ایشان خیلی متاثر شد و گریه کرد. من قطعه «ترکمن» را اجرا کردم و ایشان به شیوه آوازهای ترکمن آن را خواند که با این اجرا شور و حال عجیبی ایجاد شد.

خیلی‌ها انتقاد کردند که حسین علیزاده نباید با آقای نامجو ساز می‌زد. نظرتان در این باره چیست؟

هیچ‌کس نمی‌تواند به من بگوید که چه کاری انجام دهم. من کار خودم را انجام می‌دهم. من می‌خواستم این را ثابت کنم که امثال ما که موسیقی ایرانی کار می‌کنیم، عبوس و گرفته نیستیم. خیلی‌ها منتقد موسیقی نامجو هستند و خیلی‌ها هم کار ایشان را می‌پسندند؛ چیزی که مشخص است این است که آقای نامجو آدم خلاقی است بنابراین چنین انتقادی نه‌تنها چیزی از من کم نمی‌کند، بلکه به نظر من خودم شیوه جدیدی را امتحان کردم.

یک نظریه وجود دارد که گفته شده موسیقی سنتی ما همپای حوادث اجتماعی و جریانات اجتماعی پیش نرفته است. مثلا زمانی شما «سواران دشت امید» و «ژاله خون شد» را ساختید، ولی الان به این شکل نیست؛ چرا به این سمت کشیده شدیم؟

در آن زمان نیازی به مجوز نداشتیم ولی الان اگر این کارها رابسازیم باید آن را داخل کشو بگذاریم؛ چون به راحتی نمی‌توانیم برای آن مجوز بگیریم. درحال حاضر ممیزی یک داستان واقعی و جدی است که ریشه‌ها را می‌خشکاند. به طور کلی باید ببینیم که چرا ممیزی به وجود آمده است و مساله اقتصادی در این زمینه بسیار مهم است مثلا اگر شما بخواهید کاری را منتشر کنید، اگر کاری بدون کلام باشد تیراژ بسیار پایینی خواهد داشت و اگر با آواز کاری منتشر کنید، مشکلات در زمینه شعر به وجود می‌آید و بسیاری از اشعار ممیزی می‌شوند. اگر برای شعرهای معاصر بخواهیم مجوز بگیریم فقط ۱۰ درصد از آنها مجوز می‌گیرند. برای من خیلی جالب است چون هم در داخل و هم در خارج این سوال از من پرسیده می‌شود و ما باید به دنبال علت آن باشیم. باید به دنبال این باشیم که چرا ذهن‌های خلاق وجود ندارد؟ به‌عنوان مثال اگر من بخواهم براساس عقیده‌ام آهنگی بسازم ممکن است نه تنها به آن مجوز ندهند بلکه تا آن جا هم پیش روند که آن را بسوزانند.