محسن ایلچی

بنگاه‌های ایرانی در شرایطی سال جدید را آغاز می‌کنند که در دوره مالی پیش‌رو، شاید بیش از هر دوره زمانی دیگری، تدبیر مدیران، متاثر از پارامترها و عوامل خارجی باشد. اگرسال گذشته را سال سیاستمداران بدانیم، امسال را باید «سال مدیران» توصیف کرد. مدیرانی که قرار است برون‌داد و تصمیمات اقتصادی سال ۸۸ سیاستمداران را پیاده کنند.

آنچه امسال را از سال‌های گذشته ممتاز و جدا می‌کند، تصمیم دولت برای واقعی کردن تدریجی قیمت حامل‌های انرژی است. سالیان سال بنگاه‌های ایرانی بر اساس مزیت قیمت پایین انرژی تاسیس شده و فعالیت‌های شان را توسعه دادند.

بالا بودن سهم انرژی در قیمت تمام شده محصولات داخلی باعث شد هزینه عملیاتی، قیمت تمام شده، درآمدزایی و سودآوری بنگاه‌های وطنی تا اندازه زیادی تحت تاثیر قیمت پایین حامل‌ها استوار باشد.

حال با هر کیفیت، هر میزان هزینه و نتیجه، سیاستگذار تصمیم دارد با تغییر قیمت حامل‌های انرژی در قیمت‌های تمام شده کالا و خدمات، مداخله کند. طبیعی است که اجرای این طرح، محیط بنگاه‌ها را تحت تاثیر قرارمی‌دهد.

با وجود اینکه هر یک از صنایع، دارای مزیت‌های نسبی هستند، اما فرصت‌ها و تهدید‌هایی که از اجرای «طرح» تراوش می‌کند، برای اکثر صنایع و محیط کسب و کار به طور تقریبی یکسان است. امسال متغیرهایی که از ناحیه سیاست‌های کلان به بنگاه‌ها (اقتصاد خرد) تحمیل می‌شود، امکان پیگیری و اجرای بهنگام برنامه راهبردی بنگاه‌ها را دشوار می‌سازد.

در این وضعیت پرنوسان، نقش محوری مدیران در بنگاه‌های ایرانی، بیش از پیش افزایش می‌یابد. آنها باید سرنشینان کشتی (مالکان، سهامداران، کارکنان و مشتریان) را از دریای مواج اقتصاد عبور دهند. دوراندیشی، درایت، خلاقیت و تدبیر مدیران، سرمایه‌ای است که امسال باید به کمک بنگاه ایرانی بیاید.

به همین منظور، از هم اینک می‌توان امسال را «سال معیار» برای ارزیابی عملکرد و توانمندی مدیران دانست. این گفتار به این معنی هم نیست که صرفا عملکرد مدیر را باید در ارقام ترازنامه و صورت سود و زیان سنجید. مدیرانی هستند که به عنوان سرمایه انسانی در سال پر تلاطم مثل ۸۹ برای بنگاه‌ها ارزش خلق می‌کنند که در ستون‌های صورت مالی عیان نیست.

انتظار کسب سود با کیفیت و پایدار (عملیاتی) خواسته منطقی و طبیعی از مدیر است، اما ذی‌نفعان بنگاه‌ها (به ویژه مالکان و سهامداران) باید انتظارات و خواسته خود را از مدیران با توجه به وقایع غیر قابل پیش‌بینی که در محیط تجاری و اقتصادی رخ می‌دهد، تعدیل کنند.

مدیری در روزهای پایان سال گذشته می‌گفت: «من برای اجرای برنامه‌ام در بنگاه حداقل به دو و سه سال زمان نیاز دارم.» حالا شما بگویید شرکتی که طی سه سال، سه مدیر را به خود دیده، چطوری برنامه‌پذیر است؟ ظاهرا به میزانی که ذائقه سرمایه‌گذاران به کسب سود‌های کوتاه مدت در بازار تغییر کرده است، مالکان بنگاهای ایرانی هم به تغییر پی در پی مدیران روی آورده‌اند تا شاید سودآوری بنگاه افزایش یابد.

جدا از اصل مهم شایسته سالاری و کارآمدی که در انتخاب مدیر باید مدنظر قرار گیرد، به نظر می‌رسد که تغییر و جابه‌جایی مکرر مدیران که متاسفانه از سطح کلان تا خرد، به صورت یک هنجار در آمده است، صرفا باعث تضعیف بنگاه می‌شود.

اگرچه امسال را باید سال مدیران دانست، اما در سال ببر، همه اهرم‌های مدیریت در اختیار مدیر نیست. امسال باید از بسیاری از جنبه‌ها عملکرد مدیران را نسبی دید. مطلق‌انگاری سنگ محک خوبی برای ارزیابی و ارزشیابی عملکرد مدیر نیست.