یادداشت وارده
روند و مبانی تدوین طرح جامع فولاد
مطالعات و بررسیهای انجامشده در قالب طرح جامع فولاد که قبل از شروع برنامه چهارم توسعه صورت گرفته است، نشاندهنده نیاز کشور به حدود ۲۹میلیون تن فولاد با توجه به روند صنعتی شدن کشور، رشد اقتصادی پیشبینی شده، سیاستهای صادراتی و ... است. از طرف دیگر وجود منابع عظیم سنگآهن، ذخایر غنی گاز طبیعی، نیروی انسانی ماهر، بومی شدن بخشهایی از فرآیند تولید فولاد، شکلگیری پیمانکاران و مشاوران دارای پتانسیل قابلقبول و ضرورت افزایش ظرفیت فولاد از طریق اجرای طرحهای توسعه فولادی را به طور واضح آشکار میسازد.
در این راستا انتخاب تکنولوژی مناسب، چگونگی استفاده از منابع مالی و پتانسیل بخش خصوصی جذب سرمایههای خارجی، نوع محصولات فولادی، نحوه تامین منابع مالی لازم و از همه مهمتر انتخاب مکانهای مناسب جهت اجرای طرحها از مهمترین پارامترهای موردنظر جهت تنظیم و تدوین طرح جامع فولاد بوده است.
پس از استقرار دولت نهم و تاکیدات مشخص بر توسعه متوازن و غیرمتمرکز و از جمله توسعه غیرمتمرکز طرحهای فولادی بهمنظور محرومیتزدایی و ایجاد فرصتهای مناسب برای مناطق کمتر برخوردار جهت توسعه اقتصادی - اجتماعی، لزوم بازنگری طرح تدوین شده بر اساس سیاستهای جدید ضروری بهنظر میرسید و لذا پس از بررسیهای مفصل کارشناسی و جلسات و مذاکرات متعدد نهایتا شورای محترم اقتصاد در جلسه مورخ ۳/۴/۸۵ با افزایش ۱۰میلیون تن فولاد خام شامل ۵/۳میلیون تن در واحدهای دولتی در حال بهرهبرداری (۲میلیون تن فولاد مبارکه، ۷۰۰هزار تن فولاد سبا و ۸۰۰هزار تن فولاد خوزستان) و نیز احداث ۸واحد فولادسازی در ۸استان کشور به ظرفیت در واحد ۸۰۰هزار تن موافقت کرد. مبانی و دلایل اصلی انتخاب دو محور مذکور جهت افزایش ظرفیت فولاد به شرح ذیل است.
۱ - دور واحدهای دولتی در حال بهرهبرداری
بررسیها نشان میدهد که زیرساختها و امکانات موجود در این واحدها از جمله نیروی انسانی آموزش دیده، دانش فنی، ساختارهای مناسب جهت اجرای طرح، امکانات و توانمندیهای مناسب مالی و ... سبب کاهش حداقل ۳۰درصد در میزان سرمایهگذاری موردنیاز جهت اجرای طرحها در قیاس با سرمایهگذاری در زمینهای مسطح و بکر (Green field) خواهد شد که البته این رقم با توجه به حجم بالای سرمایهگذاری موردنیاز برای طرحهای فولادی میتواند قابلملاحظه باشد.
۲ - طرحهای استانی
همانگونه که قبلا نیز گفته شد اساس گرایش به اجرای طرحهای استانی در راستای توسعه متوازن و غیرمتمرکز و توزیع امکانات ملی در سطح کشور است. با این حال براساس مطالعات انجامشده تلاش شد تا ضمن حرکت در این راستا حدالمقدور در انتخاب تکنولوژی، ظرفیت واحدها، مکانیابی اجرای طرح و... توجیهپذیر بودن اقتصادی و فنی این طرحها دچار خدشه نشود.
توضیحات زیر برخی از ابعاد این مساله را روشنتر میسازد.
۱ - انتخاب ظرفیت مدولها (۸۰۰هزار تن در سال) براساس مطالعات گستردهای است که قبلا انجام گرفته بود و مطالعات اخیر نیز موید این نکته است که در حال حاضر با توجه به وجود تجربه و دانش مربوطه در کشور، ظرفیت مذکور به عنوان یک ظرفیت بهینه محسوب میشود.
۲ - پیشنهاد تکنولوژی احیای مستقیم براساس وجود منابع غنی گاز طبیعی، آنالیز و مشخصات سنگآهن معادن کشور و نیز عدم وجود قراضه کافی بهدلیل عدم گسترش صنعت به میزان قابل است.
۳ - ۸ استان کشور براساس بررسیهای انجام گرفته و با ملاحظه پارامترهایی نظیر میزان توسعه اقتصادی، صنعتی، شبکه حملونقل، وضعیت آب، برق و گاز، فاصله از منابع عمده سنگآهن و امکانات ریلی و نیز میزان مصرف محصولات فولادی در استانها و فاصله از مراکز عمده مصرف انتخاب شدهاند.
۴ - امکانات زیربنایی از جمله آب، برق و گاز علیالقاعده با توجه به وضعیت عمومی موجود با سهولت بیشتری برای ظرفیتهای در نظر گرفته شده در قیاس با ظرفیتهای بالاتر قابل تامین میباشد.
۵ - امکان واگذاری واحدهای انتخابشده به بخشهای غیردولتی پس از بهرهبرداری با توجه به حجم مناسب سرمایهگذاری با سهولت بیشتری انجام خواهد شد.
علاوه بر موارد مذکور برای کلیه واحدهای منتخب استانی گزارش فنی، اقتصادی از طرف مشاور تهیه شده است که ملاحظه شاخصهای کلیدی این گزارش بیانگر توجیهپذیر بودن اجرای طرحهای فوق است .
در پایان ذکر این نکته ضروری است که حتی با فرض حذف عامل اصلی انتخاب طرحهای استانی یعنی توسعه غیرمتمرکز، گرایش به سمت انتخاب ظرفیتهای بالاتر منوط به وجود بسترهای مناسبتر در ارتباط با امکانات زیربنایی، بخش خصوصی توانمندتر و.... است.
ارسال نظر