علی سرزعیم

با نشست امروز مجلس، مهم‌ترین مساله سیاست‌گذاری در هفته پیش رو، بحث هدفمند کردن یارانه‌ها خواهد بود. شاید ضرورتی نباشد که بیش از‌ این در مورد ضرورت انجام ‌این کار توضیح داد و شاید نزد فعالان اقتصادی اهمیت آن پوشیده نباشد. نکته مهمی‌که موجب تردید و تعلل در تصویب و اجرای آن می‌شود، چگونگی اجرای آن است. حجم یارانه‌ها آنقدر در‌ایران وسیع است که واقعا نمی‌توان به درستی حدس زد که پیامد حذف و هدفمند کردن آن چقدر خواهد بود. یارانه‌های موجود نه تنها بر مصرف، بلکه در تولید به وسعت نفوذ کرده و نه تنها الگوی مصرفی بلکه الگوی تولید را دستخوش اعوجاج کرده است. بنابراین می‌توان مطمئن بود که عدم اطمینان در مورد تبعات آن امری است که سیاستگذاران را به تردید در تصویب و اجرا می‌کشاند.

به یک معنا می‌توان‌ این حالت را شبیه به وضعیت خصوصی‌سازی در کشورهای بلوک‌شرق توصیف کرد. در آنجا نیز چون پیش از فروپاشی، بخش خصوصی وجود نداشت، تقریبا تصوری نبود که اگر بنگاه‌ها خصوصی شود، عملکرد و نتیجه آن واقعا چه چیزی خواهد بود؛ لذا یک عدم اطمینان شدید در‌این رابطه وجود داشت.‌این ملاحظه و ‌این دغدغه تبعات اجرایی خاصی به دنبال دارد که یکی از آنها، سرعت اجرای‌ این سیاست است. در مواردی که عدم اطمینان شدیدی در مورد تبعات اجرای یک سیاست وجود دارد، اجرای تدریجی بر اجرای یکباره ارجحیت پیدا می‌کند. دلیل آن‌ این است که حین اجرای تدریجی، اطلاعاتی در اختیار سیاستگذار قرار می‌گیرد که بر اساس آن بهتر می‌تواند گام بعدی را تنظیم کند و سیاستگذار ریسک بالای شکست کل پروژه را متحمل نمی‌گردد.

در واقع وقتی که پای تغییر ساختار اقتصادی در میان باشد، ابزارهای متعارف اقتصادی نمی‌توانند پیش‌بینی قابل قبولی نسبت به وضعیت آینده در اختیار بگذارند.

صرفا تئوری‌های اقتصادی هستند که به ما‌ این الهام را می‌دهند که هدفمند شدن و حذف یارانه‌ها بهتر از توزیع فراگیر و گسترده آن است؛ اما ‌اینکه در عمل واقعا چه خواهد شد، امری است که باید در درون داده‌ها جست‌وجو کرد و منتظر ماند و دید واقعیت به چه شکلی در می‌آید.

در‌این حالت کسب اطلاعات برای سیاستگذار از اهمیت بسزایی برخوردار است. در مورد خاص هدفمند کردن یارانه‌ها، ‌این مساله اهمیت دو چندان می‌یابد زیرا یارانه‌ها در حوزه‌های مختلف داده می‌شود؛ بنابراین دولت می‌تواند با اعمال سیاست تدریجی و سعی و خطا، گام به گام یارانه یک بخش را قطع کند و مشاهده کند که تبعات آن چه خواهد بود و با یک کار کارشناسی قوی، به سرعت تحلیل‌های به دست آمده را برای گام بعدی؛ یعنی حذف یارانه در یک بخش دیگر به کار گیرد.

لازم به ذکر است که در‌ایران به دلیل نبود بصیرت نسبت به تحلیل‌های اقتصادی، همواره یک ترس و هراس نسبت به اجرای سیاست‌های اصلاح ساختار وجود داشته و‌این ترس و هراس نیز موجب شده تا دائما‌ این سیاست‌ها به تاخیر افتد. نمونه آشکار آن‌این است، کشورهای بلوک شرق که وضعیت دولتی تری نسبت به ما داشتند دیرتر از ما گذار خود را شروع کردند و زودتر از ما آن را به پایان رساندند و برخی از آنها نظیر چک، عمده مشکلات خود را در جهت اصلاح ساختار اقتصادی حل کردند؛ در حالی‌که اصلاح ساختار اقتصادی در‌ایران حدیث خیلی خیلی مکرر و خسته کننده عشق شده که از فرط بی‌عملی رغبتی برنمی‌انگیزد! حال‌ این عدم بصیرت موجب شده که همواره تدریجی‌گرایی بر اجرای یکباره ترجیح داده شود و شاید برخی خوانندگان تصور کنند‌این برتری همیشگی است و همیشه بهتر است که سیاست‌ها به شکل تدریجی اجرا شوند و شوک درمانی به تعبیر استیگلیتزگرایان‌ایرانی همیشه بد است.

پاسخ اجمالی نگارنده‌این است که اتفاقا قضیه به عکس است. اصولا اجرای یکباره سیاست‌ها بهتر است؛ مگر آنکه دلیل بهتری برای اجرای تدریجی داشته باشیم که به اعتقاد نگارنده در مورد هدفمند کردن یارانه‌ها با نمونه‌ای از آن سروکار داریم. در نوشته‌های دیگر به‌این مساله خواهیم پرداخت که جمع‌آوری اطلاعات، یگانه دغدغه برای اجرای طرح هدفمند کردن یارانه‌ها نیست، بلکه دغدغه‌های دیگری هم هست که می‌تواند الزامات دیگری را دیکته کند.