آخربازی
محمود صدری
ورود سوخت اتمی نیروگاه بوشهر، بر پرونده هستهای ایران و روابط تهران- واشنگتن چه تاثیری خواهد گذاشت؟
حاشیهای بر ورود سوخت اتمی به ایران
محمود صدری
ورود سوخت اتمی نیروگاه بوشهر، بر پرونده هستهای ایران و روابط تهران- واشنگتن چه تاثیری خواهد گذاشت؟ از پریروز که خبر ارسال سوخت نیروگاه بوشهر توسط روسها منتشر شد تا دیروز، به این پرسش دو پاسخ داده شد: منتقدان داخلی دولت محمود احمدینژاد و برخی تحلیلگران غربی این رخداد را موجب افزایش فشار بر ایران ارزیابی کردند و حامیان دولت، آن را کامیابی ایران در برابر آمریکا خواندند.
این دو دسته تحلیل بر این فرض استوار شده است که ایران و آمریکا در چارچوب بازی برد- باخت عمل میکنند و هر تحولی لاجرم یکی را بر میکشد و دیگری را فرو میکشد. اما واقعیت روابط دو کشور اکنون چیز دیگری است و طرفین به تلویح نشان دادهاند که انتظار تحقق همه خواستههای خود را به بهای تحقیر یا خشمگین کردن دیگری ندارند.
مذاکرات ماههای اخیر ایران و آمریکا درباره عراق، از سرگیری مذاکرات فلسطینیها و اسرائیل به ابتکار آمریکا و عبور آرام ایران از کنار آن و واکنش منعطف آمریکا در برابر تحویل سوخت هستهای روسیه به ایران
سه رخدادی است که نشان میدهد ایران و آمریکا در پی بستن همه درها و سوق دادن روابط به سوی وضعیت وخیم و احیانا برخورد نظامی نیستند.
در واقع آنچه تاکنون در تهران و واشنگتن بروز کرده است، همه توانایی طرفین برای تقویت اراده مصالحه و پرهیز از شکلگیری اراده جنگ بوده است و توقع چرخش ناگهانی در مواضع ایران و آمریکا، توقعی نابهنگام و خوشباورانه است. انتظارات دو سویه ایران و آمریکا از یکدیگر دشوار به نظر میرسد، اما تحقق آن ناممکن نیست.
به همین علت، این روزها میتوان هر گفته و حرکتی را که کمتر خصلت تهاجمی دارد، نشانهای مثبت ارزیابی کرد و برای تقویت آن کوشید.
آن اجبار و مصلحت بزرگی که ایران و آمریکا را در یک قدمی برخورد، متوقف کرده و به آنها اجازه پیشروی بیشتر نمیدهد و در عین حال، راه بازگشت به وضع عادی را روی آنان بسته است، چیست؟ اگر ایران و آمریکا بتوانند برای این پرسش، پاسخی واقعبینانه بیابند، به کمهزینهترین راهحل برای خروج از بنبست ۳۰ساله دست خواهند یافت.
۱ - ایران و آمریکا در سالهای پس از انقلاب بارها تا یک قدمی جنگ پیش رفتهاند، اما هرگز برخورد نظامی جدی و موثری بین آنها رخ نداده است. علت بنیادی این خویشتنداری در این است که طرفین واقعا تعارض منافع استراتژیک، پایدار و درونزا ندارند. اختلافات ایران و آمریکا عمدتا مبتنیبر تفسیرهای مطلقگرایانه از رفتار یکدیگر و به تبع آن انتظارات حداکثری از یکدیگر است. در نخستین ماههای پس از پیروزی انقلاب اسلامی، اهمال آمریکاییها در به رسمیت شناختن تحول بزرگی که در ایران رخ داده بود و خلاصه کردن همه مصائب ایرانیان در مداخله آمریکا توسط برخی انقلابیون، موجب گسست کامل در جریان پیامرسانی بین دو کشور شد. در واقع بخشی از روحیه آمریکاستیزی در ایران واکنشی به تهدید آمریکا بود که چپگرایان خارج از نظام اسلامی (کمونیستها و برخی جریانهای مذهبی) بر آتش آن نفت ریختند و نظام را در برابر کار انجام شده قرار دادند. گلایههای رسمی نظام از تبهکاری آمریکاییها در عصر پهلوی، موضوعی جداگانه است که تاثیر آن بر تخریب روابط ناچیز بود و آمریکاییها چارهای نداشتند مگر اینکه به زبان دیپلماتیک پاسخ آن را بدهند. کمااینکه در سال ۱۳۷۸، مادلین آلبرایت وزیر خارجه وقت آمریکا از نقش تخریبی کشورش در کودتای ۲۸مرداد ۱۳۳۲، پوزش خواست. آمریکاییها در جریان انقلاب ۵۷ همان اشتباه سال ۱۳۳۲ را تکرار کردند و گمان بردند که ایران به سوی کمونیسم پیش میرود و بنای ناسازگاری با جمهوری اسلامی را گذاشتند. حال آنکه انقلاب اسلامی و رژیم برآمده از آن، ماهیتا برای نظام سیاسی - اقتصادی غرب هیچ تهدیدی نبود و جمهوری اسلامی میتوانست شریک قابلاعتماد همه کشورهای غربی از جمله آمریکا باشد. خلاصه اینکه چون رویارویی ۳۰ساله ایران و آمریکا محمل استواری که مبتنیبر تهدید منافع ملی طرفین توسط یکدیگر باشد، نداشته است، هر گاه روابط رو به وخامت گذاشته، اراده دو طرف بیشتر گرایش به مصالحه یا دستکم سکوت و انتظار داشته است تا ناشکیبایی و ستیزه.
۲ - ایران و آمریکا برای فرسوده و یا زمینگیر کردن یکدیگر ابزارهای محدودی در اختیار دارند و هیچ یک نمیتواند دیگری را یکسره نادیده بگیرد. ایران میداند و هرگز انکار نکرده است که ایالاتمتحده قدرت سیاسی، اقتصادی و نظامی اول جهان است و بر پایه همین شناخت، همواره کوشیده است با ابزارهای حقوقی و دیپلماتیک خطر آمریکا را دفع کند. آمریکا نیز میداند و هرگز انکار نکرده است که نقش ایران را در پهنه وسیع خاورمیانه و شمال آفریقا و آسیای مرکزی نمیتوان نادیده گرفت. آنچه در این میان محل اختلاف است، توقع تهران و واشنگتن از میزان سهم در پهنه جهانی و منطقهای است. آمریکا از ایران انتظار دارد که با جریان عمومی جهان، پس از فروپاشی کمونیسم، یعنی بازارهای یکپارچه منطقهای و جهانی همراه شود و ایران میخواهد در چارچوب این نظم نوین که اجتنابناپذیر به نظر میرسد و در نظام سیاسی و فرهنگی آن به رسمیت شناخته شود و تغییر رفتار و روش ایران به ویژه در حوزه داخلی، از دستور کار آمریکاییها خارج شود. آمریکاییها در همه جای جهان از جمله خاورمیانه دوستانی دارند که روشهای حکومتی و الگوهای فرهنگی آنها هیچ تناسبی با آمریکا ندارد. از این جهت حتی نظام سیاسی ایران با نظامهای غربی مشابهت بیشتری دارد. زیرا دموکراسی انتخاباتی در ایران بیتردید ازهمه کشورهای منطقه (شاید به استثنای ترکیه) قویتر است.
۳ - کشاکش سیساله ایران و آمریکا در وهله نخست به اراده تصمیمگیران دو کشور مربوط میشود، اما اراده و رفتار دیگر بازیگران بینالمللی نیز بر این تحولات تاثیر تعیین کنندهای گذاشته است. اختلافات ایران و آمریکا در سه دهه اخیر محمل خوبی برای رفتار انحصاری اروپاییها و روسها و در سطحی نازلتر چینیها و ژاپنیها بوده است. به همین علت این کشورها (نه بر اثر خباثت، بلکه در چارچوب پیگیری منافع ملی خود) هرگز برای رفع سوءتفاهم در روابط تهران و واشنگتن گام موثری برنداشتهاند و شاید حتی در جهت تخریب این روابط کوشیده باشند.
نتیجه: ورود سوخت اتمی نیروگاه بوشهر به خودی خود یک برگ برنده در دست ایران است که طبعا خوشایند آمریکاییها نیست. اما براساس تصویری که از روابط ایران و آمریکا ارائه شد، تهران و واشنگتن آن را آخر بازی تلقی نمیکنند. بلکه میکوشند آن را به سکویی برای پرشهای بعدی تبدیل کنند. از نظر ایران آغاز به کار نیروگاه بوشهر به مثابه تایید بینالمللی فعالیتهای هستهای صلحآمیز است و این حق را برای آن ایجاد می کند که ظرفیت تولید برق اتمی خود را افزایش دهد. نظارت آژانس بینالمللی انرژی اتمی بر سوخت ارسالی روسیه محمل حقوقی نیرومندی است که جمهوری اسلامی با استناد به آن تولید داخلی خود را مشروع بداند و از جامعه جهانی بخواهد که در این راه یاریاش دهد. اما آمریکاییها با تفسیری دیگر که اساسا مبنای حقوقی ندارد، از ایران میخواهند حال که به سوخت مورد نیاز خود دست یافته است، غنیسازی اورانیوم را متوقف کند.
پاسخ ایران به این درخواست تکراری طبیعتا همان پاسخ تکراری همیشگی خواهد بود که ایران از حق قانونی خود صرفنظر نخواهد کرد. اما نتیجه این کشمکش به هر تقدیر راهی میانه خواهد بود. ویژگی راه میانه این خواهد بود که ایران با منطق حقوقی نیرومندتر و آمریکا با روش سیاسی موثرتر به مصاف یکدیگر خواهند رفت. ایران با منطق حقوقی خود بر داوری آژانس تاکید خواهد ورزید و آمریکا با روش سیاسی خود تلاش خواهد کرد کشورهای جهان را متقاعد کند که ایران اکنون به سوخت هستهای برای هدفهای صلحآمیز دست یافته و به ادامه غنیسازی نیاز ندارد. این کشاکش تازه ظاهر تسلسلی و تکرار حرفهای گذشته را دارد. اما یک واقعیت تازه به آن اضافه شده است که بسیار تعیین کننده خواهد بود: روسیه در جدال با آمریکا بر سر برنامه هستهای ایران اجرای یک قرارداد صنعتی را به دست آورده و به بهرهبرداری رسانده است و ما به ازای آن را به ایالات متحده نداده است. اگر این ما به ازا در حوزه امنیتی بالکان و اروپای شرقی نباشد، باید در شورای امنیت و بحث قطعنامه سوم علیه ایران منتظر آن بود. هنر دیپلماسی ایران این است که تا آن زمان راهی بیابد که وجهالمصالحه قرار نگیرد. آنچه که روسها به آمریکاییها پیشنهاد خواهند کرد، قطعا چیزی نیست که ایران در اختیار نداشته باشد و نتواند به بهای بیشتر عرضه کند. واسطهها در همه جا هزینه را افزایش میدهند و در سیاست و دیپلماسی بیشتر.
ارسال نظر