مهران دبیرسپهری

همانطور که می‌دانیم بحران مالی جهانی در سال‌های ۲۰۰۸ و ۲۰۰۹ در اثر مداخلات دولت آمریکا در بازار مسکن (البته پس از کاهش نرخ بهره از سوی فدرال رزرو و افزایش عرضه پول) ایجاد شد. در این بحران، آمریکا علاوه بر خودش کشورهای زیادی را متضرر کرد و اخلاقا مسوول این زیان‌ها است. در جریان این بحران، حدود پنجاه هزار میلیارد دلار دارایی مالی از صحنه روزگار محو شد که رقمی افسانه‌ای است و بخش قابل توجهی از این پول، متعلق به دیگر کشورها بود که مثال بارز آن هم کشور ایرلند است. بر اساس اطلاعات آماری موجود، عرضه پول در آمریکا طی چند دهه گذشته به طور نسبی و با توجه به شاخص رشد اقتصادی، بیشتر از عرضه پول در بسیاری از کشورهای پیشرفته دیگر بود که در نتیجه رفاه بیشتر و مصرف بیشتر را برای آمریکایی‌ها به ارمغان آورد و همین موضوع، ریشه اصلی افزایش قیمت طلا در حال حاضر است که در ادامه مورد بررسی قرار خواهد گرفت.

در گذشته هر بار که ارزش ین ژاپن نسبت به دلار آمریکا افزایش می‌یافت، ژاپنی‌ها فورا و با عجله شروع به خرید میلیاردها دلار آمریکا از بازار می‌کردند تا از کاهش ارزش دلار جلوگیری کنند. دلیل این کار، آن بود که نمی‌خواستند صادرات ژاپن به آمریکا دچار خدشه شده و کاهش یابد و همینطور نگران افزایش واردات از آمریکا بودند. به عبارت دیگر قصد داشتند از تغییر موازنه حساب جاری به ضرر ژاپن جلوگیری کنند؛ اما اگر ژاپنی‌ها اندکی صبور بودند و اجازه می‌دادند تا بازارها به تعادل برسد، نیازی به افزایش ذخایر دلاری خود نداشتند. اگر چه صبر ژاپنی‌ها نیاز به همراهی دیگر کشورهای شرق آسیا نیز داشت؛ یعنی اگر آنها اقدام به خرید این دلارهای منتشر شده نمی‌کردند با یک تاخیر زمانی، نرخ تورم در آمریکا افزایش می‌یافت.

افزایش عرضه دلار توسط فدرال رزرو آمریکا برای آنکه به تورم تبدیل شود بر اساس مطالعات فریدمن به ۹ ماه زمان نیاز دارد و تخلیه کامل اثر تورمی آن نیز به همین حدود زمان محتاج است؛ یعنی پس از حدود ۱۸ ماه، عمده اثر تورمی این پول‌ها تخلیه می‌شود که نتیجه آن، افزایش قیمت کالا و خدمات در آمریکا است. به عبارت دیگر، افزایش نرخ تورم موجب خواهد شد تا اثر منفی اولیه افزایش عرضه پول بر تراز تجاری این دو کشور از بین رفته و تراز تجاری مجددا به حالت اولیه بازگردد، با این تفاوت که درشرایط جدید، اقتصاد آمریکا به دلیل افزایش تورم، یک قدم به عقب حرکت کرده و متضرر شده است.

شاید این عجله اقتصاددانان ژاپنی به دلیل آن جمله معروف کینز بود که می‌گفت:«ما در بلند مدت همگی مرده‌ایم».

اگرچه عدم هماهنگی بین شرکای تجاری آمریکا (در عدم خرید اوراق قرضه این کشور) به این مساله دامن می‌زد؛ زیرا همان‌طور که ذکر شد در گذشته، کشورهای شرق آسیا به راحتی این دلار‌ها را خریداری کرده و بر ذخایر ارزی خود می‌افزودند و همین کار، قدرتی را به آمریکا می‌داد که به سیاست عرضه زیاد پول خود ادامه دهد؛ اما در سال‌های اخیر بسیاری از کشورها (به ویژه چین و هند) به دنبال تنوع بخشی ذخایر ارزی خود هستند و از آنجا که یورو نیز چشم‌انداز مطمئنی را نشان نمی‌دهد، تقاضا برای طلا در دنیا افزایش یافته است. به همین دلیل ایالات متحده آمریکا دیگر نمی‌تواند کسری بودجه خود را به راحتی و با اتکا به پس‌انداز دیگر کشورها پوشش دهد. به عبارت دیگر، آمریکایی‌ها اگر بخواهند منطقی عمل کنند، چاره‌ای جز کاهش هزینه‌های خود ندارند. در واقع، علت کاهش رتبه اعتباری آمریکا همین عدم توازن بین درآمد و هزینه در بودجه دولت آمریکا است که موجب کاهش اعتماد بین‌المللی به پول این کشور شده است. نتیجه آنکه اگر قرار باشد طلا در سطح بین‌المللی همچنان نقش ذخیره ارزش را بازی کند، این قابلیت را دارد که باز هم، افزایش قیمت را تجربه کند.