به نوشته روزنامه شرق؛ سوت می‌زند و با تابلوی ایستی که در دست دارد، به وسط خیابان می‌رود تا جلوی ماشین‌های شمال به جنوب را بگیرد، با توقف ماشین‌ها سیلی از ماشین‌ها از شرق به غرب روانه می‌شوند. «اینجا نسبت به خیلی جاها آلودگی هواش کمتره، میدان آزادی نزدیک جاده مخصوص آلودگیش خیلی زیاده؛ از دود اتوبوس و ماشین‌های دیگه مگه میشه نفس کشید. اگه سربازا کار اشتباهی انجام بدن یا دیر برن سر پستشون، برای تنبیه اونارو می‌فرستن اونجا. الان شما برو اونجا، متوجه می‌شی هواش با اینجا چقدر تفاوت داره؛ چند دقیقه اونجا باشی سردرد و حالت تهوع می‌گیری. یک بار منو تنبیهی فرستادن آزادی، خیلی حالم بد شد».

سوت می‌زند و با دست به ماشین‌ها اشاره می‌کند حرکت کنند. «همش تو خیابون هستیم، هر هفته به صورت چرخشی سر یک چهارراه یا خیابون می‌ایستیم. برای اینکه دچار بیماری تنفسی نشیم به ما ماسک معمولی می‌دن و می‌گن ماسک بزنید اما مشکل آلودگی با این ماسک حل نمیشه، خیلی کم پیش میاد بهمون ماسک فیلتردار بدن ولی من تا حالا نگرفتم». راننده تاکسی‌ها ماشین‌‌هایشان را کنار خیابان پارک کرده‌اند و دنبال مسافر می‌گردند.

یکی از آنها فریاد می‌زند آزادی دو نفر؛ آن یکی با حالتی ریتم‌دار می‌گوید آزادی؛ استاد معین، آزادی؛ استاد معین. صدای راننده‌ تاکسی‌هایی که با یکدیگر برای گرفتن مسافر مسابقه گذاشته‌‌‌اند، در صدای موتوری که از کنارشان عبور می‌کند، گم می‌شود.

کمی آن‌ سو‌تر سرباز جوانی با دست به راننده ماشین‌‌ها اشاره می‌کند حرکت کنند. «٢٠ماهه تو پلیس راهور خدمت می‌کنم و تو خیابون‌ها می‌ایستم از بروجرد اومدم؛ اونجا هواش مثل تهران نیست. بعد از دوره آزمایشی بهم گفتن باید بیام پلیس راهور خدمت کنم. یکی از بزرگ‌ترین مشکلاتمون آلودگی هواست. چند تا از سربازا به‌خاطر آلودگی در محلی که خدمت می‌کنیم صداشون تغییر کرده و دچار مشکلات ریوی شدن. پزشک بهشون گفته نباید در مناطق آلوده بایستن و از ماسک استفاده کنن اما ماسک هم فایده نداره. امروز از ساعت ٦ صبح تو خیابون بودم فقط ساعت ١:٣٠ تا پنج برای ناهار و استراحت رفتم تا ساعت ٩ شب هم باید سرپا تو خیابون باشم».

سرفه اجازه نمی‌دهد حرفش را ادامه دهد؛ بعد از اینکه گلویش را صاف کرد می‌گوید: «اوایل خدمت تو راهور خیلی برام سخت بود اما الان عادت کردم؛ دیگه چیزی نمونده سربازیم داره تموم میشه. کارکردن تو راهور خیلی سخته؛ ما بعد از دو سال دیگه مجبور نیستیم تو خیابونا باشیم و هوای آلوده تنفس کنیم اما کسایی که در راهور کار می‌کنن دچار بیماری‌های زیادی می‌شن. من هرگز حاضر نیستم در چنین شرایطی کار کنم. یکی از سرگردها که امروز نیومده سر کار و رفته مرخصی، به سختی حرف می‌زنه، به‌خاطر اینکه تو مناطق جنوبی خدمت کرده. آلودگی تو اون مناطق خیلی بیشتره، برای همین حنجرش آسیب‌ دیده».

آسیب‌دیدن کسانی مانند این پلیس راهور که فعالیت روزمره آنها در جاهایی مثل چهارراه‌های شلوغ و آلوده است را متخصصان هم تأیید می‌کنند. در همین رابطه دکتر حسن‌الله صادقی، فوق‌تخصص بیماری‌های ریوی می‌گوید: «کسانی که به دلیل شرایط شغلی مجبور هستند در چهارراه‌ها و مناطقی که در آن آلودگی هوا زیاد است کار کنند مانند پلیس راهنمایی و رانندگی، راننده تاکسی‌ها، دست‌فروشان، افرادی که در چهارراه‌ها تکدی‌گری می‌کنند یا کسانی که خانه‌شان در مجاورت خیابان و اتوبان است و به‌طورکلی افرادی که در معرض دود هستند، بیشتر از همه در معرض بیماری‌های تنفسی هستند.

برخی مطالعات در لندن نشان داده است کسانی که خانه‌‌هایشان در مجاورت اتوبان است بیشتر به آسم مبتلا می‌شوند و علائم بیماری‌شان تشدید می‌شود. به طور میانگین ٧٥ درصد آلودگی شهر‌های بزرگی مانند تهران، مشهد و تبریز از اگزوز ماشین‌هاست و ٢٥ درصد آن ناشی از سوخت‌های فسیلی برای گرم‌کردن خانه‌ها و... است که البته در فصل زمستان درصد آلودگی به واسطه سوخت‌های فسیلی بیشتر می‌شود. در چهارراه‌‌ها ذرات معلقی که از دود اگزوز ماشین‌ها و چرخش لاستیک‌ها ایجاد می‌شود مانند ذرات Co، SO٢، NO٢، PM١٠ در محیط فراوان است و ایجاد آلودگی می‌کند. این ذرات به دلیل پدیده وارونگی هوا در فصل زمستان تأثیر مخرب بیشتری دارد و کسانی که در طولانی‌مدت در معرض این ذرات قرار می‌گیرند بیشتر در معرض بروز بیماری‌های انسداد ریه، سرطان، آسم و دیگر بیماری‌های تنفسی که ناشی از تنفس هوای آلوده است، هستند».

چراغ برای عابران پیاده‌ قرمز است و خیل جمعیت برای عبور از خیابان ایستاده‌اند؛ کمی آن سو‌تر ماشین پلیس درحالی‌که چراغ‌ آبی‌ بالای سقفش روشن است کنار خیابان در ضلع جنوب غربی میدان صادقیه پارک کرده است. یکی از درجه‌داران که از ماشین پیاده شده، جلوی ٢٠٦ سفیدرنگی که مرتکب تخلف شده است را می‌گیرد و با پسر جوانی که راننده آن است حرف می‌زند، بعد از چند دقیقه راننده جوان سوار خودرویش می‌شود و حرکت می‌کند. ٤٤ سال دارد اما خطوط صورتش او را پیرتر می‌نمایاند. «٢٠ ساله که تو راهور خدمت می‌کنم. بیش از ٩٠ درصد از همکارام تو راهور علاوه بر دیسک کمر و مشکلات ستون فقرات به دلیل ایستادنای طولانی‌مدت دچار بیماری‌‌های تنفسی و ریوی‌ان. منم مثل خیلی از همکارام به دلیل کار تو مناطق آلوده به آسم، آپنه (وقفه تنفسی در خواب یا قطع تنفس در خواب) و آلرژی مبتلا شدم. بیماری تنفسی بین همکارای ما یه امر طبیعیه».

در پاسخ به این سؤال که هرچند وقت یک بار از طرف محل کارتان چکاپ می‌شوید پوزخندی می‌زند و می‌گوید. «خانم اینجا که سوئیس نیست. پلیس‌های کشور‌های پیشرفته حتی ناخن دستشون را هم آزمایش می‌کنن که ببینن در مدت خدمتشان چقدر دچار آسیب شدند، اما در ایران این‌طور نیست. فقط روزی یک لیوان بهمون شیر می‌دن. روز‌هایی‌ هم که آلودگی هوا شدت پیدا می‌کنه، بهمون ماسک می‌دن. در این مدت بار‌‌ها رفتم دکتر، بهم گفتن شغلم را عوض کنم، اما مگر به همین آسانی‌‌هاس که استعفا کنم و برم دنبال یک کار دیگه، اونم تو این شرایط بی‌کاری. با اینکه به دلیل شغلمان دچار بیماری‌های زیادی می‌شیم، کار در پلیس راهور جزء مشاغل سخت نیست و بعد از ٣٠ سال خدمت با کلی مریضی بازنشسته می‌شیم».

آیا خوردن شیر برای کاستن از اثرات مخرب آلودگی روی سلامت انسان تأثیری دارد؟ این سؤال را از دکتر صادقی می‌پرسم، او در پاسخ می‌گوید: «برخی از افراد تصور می‌کنند با خوردن شیر می‌توان از خطرات ناشی از آلودگی هوا جلوگیری کرد، اما این یک باور غلط است. در گذشته برای جلوگیری از آسیب‌های ناشی از وجود فلزات سنگین مانند سرب از شیر استفاده می‌کردند که از نظر علمی کاملا رد شده است. اما برای جلوگیری از گاز‌های PM١٠ می‌توان از ماسک‌‌های N٩٥ استفاده کرد اما این ماسک نمی‌تواند جلوی گاز‌ و ذرات دیگر را که برای بدن مضر است بگیرد. برای دیگر ذرات آلوده در هوا باید از فیلتر‌‌های خاصی استفاده کرد. افرادی که به هر دلیلی در معرض دود هستند، برای جلوگیری از آسیب‌‌های ناشی از تنفس هوای آلوده بهتر است میوه‌ها و مواد غذایی که حاوی آنتی‌اکسیدان هستند بخورند و از بینی نفس بکشند، چون بینی تا حدی هوا را تصفیه می‌کند. با نفس‌کشیدن از بینی، خوردن موادی که حاوی آنتی‌اکسیدان است، و استفاده از ماسک‌های فیلتردار می‌توان تا حدی جلوی این آسیب‌ها را گرفت».

٨٥، ٨٤، ٨٣ چراغ قرمز است و ماشین‌ها اجازه عبور ندارند. درست آن طرف خیابان در ضلع جنوب غربی میدان فروشنده‌ها داخل مغازه‌ای که لباس بچه‌ می‌فروشد، در حال پاسخ‌گویی به مشتری‌‌هایشان هستند. زن جوانی همراه دختر سه‌ساله‌اش داخل مغازه است و قیمت لباس‌ها را می‌پرسد. صاحب مغازه مرد ٤٠ساله‌ای است که با حوصله در حال نشان‌دادن لباس‌ها به مشتری‌هاست. او می‌گوید: «چند سال پیش وقتی ریه‌‌هایم دچار مشکل شد و به پزشک مراجعه کردم، او فکر کرد آزمایش پدرم را برایش برده‌ام وقتی به او گفتم بیمار خودم هستم تعجب کرد و گفت، اگر نمی‌دیدمت فکر می‌کردم پیرتر باشی، ریه‌ات ٢٠ سال از خودت پیرتر است، این درحالی است که من حتی سیگار هم نمی‌کشم. بعد از این‌که به پزشک گفتم سیگاری نیستم از من شغلم را پرسید و به او گفتم مغازه‌دار هستم.

همان لحظه از من آدرس مغازه‌ام را پرسید، از سؤالش تعجب کردم، اما وقتی به او گفتم بر یکی از خیابان‌های شلوغ‌ تهران، گفت علت بیماری‌ات هم همین است. کارکردن در این مناطق حکم این را دارد که روزی دو پاکت سیگار بکشی. تا قبل از آن فکرش را هم نمی‌کردم به‌دلیل اینکه مغازه‌ام بر خیابان است، دچار مشکلات تنفسی بشوم.

ما هر روز صبح دیوار‌‌های مغازه را دستمال می‌کشیم، اما شب وقتی انگشتمان را روی آن می‌کشیم، دستمان سیاه می‌شود. شما فکر کنید همه این گردوغبارهایی که ما تنفس می‌کنیم چه بلایی سر ریه‌‌های ما می‌آورد». لباس‌ها را داخل رگال می‌گذارد و ادامه می‌دهد: «نزدیک ٢٥ سال است که داخل این مغازه کار می‌‌کنم، هر روز از ساعت ١٠ صبح در مغازه را باز می‌کنم تا ساعت ١١ شب. چندبار به این فکر کردم که شغلم را عوض کنم، چون پزشکم بهم گفته بود نباید در معرض دود باشم، اما مگه تغییر شغل به همین آسانی‌هاست؟ تا بخوام تو یک شغل جا بیفتم و به سوددهی برسم چند سال طول می‌کشه، اما چون زن‌وبچه دارم، نمی‌تونم این کار را انجام بدم. این فقط مشکل من نیست. تقریبا مشکل همه کسانی هستش که در این منطقه کار می‌کنند. صاحب آتلیه عکاسی که چند متر پایین‌تر از مغازه من هستش چند وقت پیش ریه‌هاشو عمل کرد».

چند متر پایین‌تر درست کنار بانک، آتلیه عکاسی قرار دارد. صاحب مغازه که مرد ٦٣ساله‌ای است درست انتهای سالن نشسته و با کم‌حوصلگی و جملات کوتاه جواب مشتریان را می‌دهد. کمی آن سو‌تر، مرد جوانی درحال روتوش عکس‌‌ است. تمام درودیوار‌ها پر از عکس است. صاحب مغازه می‌گوید: «نزدیک ٤٠ سال است که این آتلیه عکاسی را دارم و خانه‌‌ام همین نزدیکی‌هاست، برای همین هرروز پیاده به آتلیه می‌آمدم تا ورزشی کرده باشم، اما سال‌ها پیش ریه‌ام دچار مشکل شد و پزشک گفت دیگر نباید پیاده به محل کارم بیایم، چون هوای مسیری که از آن عبور می‌کردم پر از گردوغبار و آلودگی است. مدتی پیش هم ریه‌ام آب آورد و مجبور شدم عمل کنم».

از آتلیه عکاسی که خارج می‌شویم صدای پای رهگذران توی فریاد دست‌فروشان کنار خیابان گم می‌شود. بدو بیا حراجه دونه‌ای ٢٠ هزار تومن! چند زن جوان دور بساط یکی از دست‌فروشان ایستاده‌‌اند و در حال خرید هستند. مرد دست‌فروش می‌گوید: «نزدیک ١٠، ١٢ ساله دست‌فروشی می‌کنم، هر بار کنار یک خیابان، الان مدتی هستش که اینجا بساط می‌کنم. گردوغبار کنار خیابان اذیتم می‌کند، اما چه کار کنم؟ شغلی ندارم و مجبورم دست‌فروشی کنم». در پاسخ به این سؤال که در این مدت دچار مشکلات تنفسی شده است یا نه می‌گوید: «گاهی سرفه می‌کنم و صدایم تغییر می‌کند، اما تابه‌حال آزمایش ندادم. نمی‌دانم ریه‌ام مشکل دارد یا نه.

من که بیمه نیستم، هزینه دکترم هم خیلی بالاست». ١٠ متر آن‌ سو‌تر، سه مرد جوان روی زمین نشسته‌اند و با ساز‌هایشان در حال نواختن موسیقی هستند. روی تابلوی کوچکی که جلویشان است، نوشته‌اند کمک به کودکان سرطانی. ماشین‌ها پشت چراغ قرمز ایستاده‌اند و چند بچه کوچک به طرف چهارراه روانه می‌شوند. دختر بچه کوچکی که شاید ١٠ سال داشته‌ باشد روی نوک پاهایش می‌ایستد تا بهتر بتواند شیشه مگان قرمزرنگی را که زن جوانی راننده آن است، پاک کند.

بخش سایت‌خوان، صرفا بازتاب‌دهنده اخبار رسانه‌های رسمی کشور است.