بازگشت به خاورمیانه - ۱۱ آبان ۹۵

جیمز اف. جفری/دیپلمات آمریکایی
مایکل آیزنشتات/ محقق نظامی
ترجمه: محمدحسین باقی

در بخش قبل به برنامه آمریکا برای «آموزش و تجهیز» مخالفان سوری پرداخته شد. پس از تشدید بحران در سوریه، اوباما بر اثر فشار داخلی و خارجی دو طرح را برای آموزش و تجهیز شورشیان به‌کار گرفت: یک طرح از سوی سیا و طرح دیگر از سوی ارتش. در نهایت این کشور مجبور شد با صرف ۵۰۰ میلیون دلار شکست این طرح را اعلام کند. دولت اوباما با درس گرفتن از شکست‌های قبلی فاز جدیدی را در حمایت از اپوزیسیون سوری گشود. بر این مبنا، به گروه‌های قدیمی‌تر، جا افتاده‌تر و موفق‌تر اپوزیسیون مانند نیروهای دموکراتیک سوریه و شبه‌نظامیان عرب مرتبط با آن کمک تسلیحاتی ارائه می‌شود. در این بخش همین رویکرد در قبال عراق توضیح داده می‌شود.

کمک نیروهای امنیتی در عراق (SFA)

به دنبال حمله سال ۲۰۰۳ آمریکا به عراق و انحلال ارتش و نیروهای امنیتی این کشور به‌دستور «حکومت ائتلاف موقت عراق» (CPA)، بازسازی نیروهای امنیتی عراق (ISF) به رسالت اصلی آمریکا و کلیدی برای استراتژی خروج آمریکا از این کشور تبدیل شد. در ۸ سال بعد، ایالات‌متحده حدود ۲۵ میلیون دلار برای بازسازی نیروهای امنیتی عراق اختصاص داد. تلاش اولیه حکومت ائتلاف موقت با برنامه ریزی‌های ضعیف، منابع ناکافی و سوءمدیریت‌های سیاسی که شورش تازه شکل گرفته در عراق را تسریع کرد، با وقفه مواجه شد. وقفه یا مانع دیگر همانا تصمیم سریع و اولیه برای واگذاری تامین امنیت عراق برای دوران گذار به ISF بود زیرا حاکم موقت آمریکا در عراق و ستاد فرماندهی مرکزی آمریکا معتقد بودند که حضور آمریکا مقاومت در برابر این کشور را تسریع خواهد کرد. نیروهای آمریکایی، پیش از آنکه نیروهای امنیتی عراق آماده پذیرش مسوولیت برای امنیت کشور باشند، بیرون کشیدند و باعث ایجاد خلأیی شدند که شورشیان آن را پر کردند.

تلاش‌های بعدی آمریکا برای بازسازی ISF به‌طور مداوم با شورش‌ها به تعویق می‌افتاد؛ شورش‌هایی که سرعت شکل‌گیری‌شان سریع تر از شکل‌گیری نیروهای امنیتی عراق بود. با این حال، تلاش‌ها برای تاسیس ISF در نهایت به اوج خود رسید و با فاز بعدی اشغال آمریکا، تعداد قابل‌توجهی از واحدهای عراقی توانستند با تکیه بر مهارت‌های خود عملکرد قابل قبولی در برابر گروه‌های شورشی و شبه‌نظامیانی که تهدید اصلی بودند داشته باشند، هرچند تقریبا تمام واحدها به حمایت‌های لجستیک، اطلاعاتی و توپخانه‌ای آمریکا متکی بودند. با این حال، وقتی آمریکا با تلاش فراوان واحدهای کارآمد و حرفه‌ای ‌ISF را ایجاد کرد، نیروهای مخالف به تضعیف این تلاش پرداختند. از آنجا که نیروهای امنیتی بزرگ و توانمند ابزاری بالقوه قوی برای کنترل بر رهبری غیرنظامی عراق به‌دست می‌داد اما سیاستمداران و احزاب عراقی با تزریق اعضای شبه‌نظامی به درون این نیروها و گماردن دوستان و نزدیکان سیاسی در پست‌های ارشد ISF، برای نفوذ بیشتر در این نیرو تلاش می‌کردند. در نتیجه، آرایش و ترکیب نیروهای ISF بازتاب ویژگی به شدت فرقه‌گرایانه دولت عراق بود. از این‌رو، در سال ۲۰۰۷، نوری المالکی (نخست‌وزیر وقت عراق) تلاش کرد با گماردن دوستان و نزدیکان سیاسی خود در پست‌های ارشد و ایجاد یک زنجیره موازی فرماندهی بر ISF اعمال کنترل کند. افزون بر این، فساد، بی‌پایان شد؛ فرماندهان از پست‌های خود برای سود بیشتر بهره‌برداری می‌کردند مثلا یک درصد از حقوق سربازان خود را بر می‌داشتند، درخواست رشوه برای تایید مرخصی می‌کردند و «سربازان روح» [آن دسته از سربازانی که هیچ نام و نشانی در ارتش نداشتند. آنها یا کشته یا اخراج شده بودند اما حقوق‌شان همچنان برقرار بود و به جیب این و آن می‌رفت] را به پرسنل اضافه می‌کردند تا فرماندهان بتوانند جیب خود را بیشتر پر کنند. پس از خروج آمریکا، آموزش کم و بیش متوقف شد. در زمانی که داعش موصل و بیشتر شمال عراق را در ژوئن ۲۰۱۴ تصرف کرد، نیروهای امنیتی عراق به نیرویی پوشالی تبدیل شده بودند. اختلال سازمانی آمریکا به این نتیجه کمک کرد. اگرچه SFA یا ماموریت کمک به نیروهای امنیتی ظاهرا بالاترین اولویت برای نیروهای آمریکایی در عراق بود اما هرگز از اولویت دسترسی به نیروی انسانی و منابع برخوردار نبود. در عین حال، دفتر فرماندهی مرکزی آمریکا (نیروی چندملیتی- عراق یا MNFI) «فرماندهی تولید نیرو» (یا فرماندهی گذار امنیتی چندملیتی- عراق/MNSTC-I) را به همکاری با فرماندهی عملیاتی اش (نیروی چندملیتی- عراق/MNC-I) مجبور نکرد؛ در نتیجه، این دو اغلب اهدافی در هم تنیده داشتند یا لااقل تا نیمه سال ۲۰۰۷ چنین بود. برای مثال، اولویت MNSTC-I برای آموزش و تجهیز واحدهای عراقی بازتاب اولویت‌های جغرافیایی عملیات ضد شورش MNC-I نبود. ایالات متحده بر ایجاد نیرویی براساس تصویر خود متمرکز بود تا نیرویی که بازتاب سنت‌ها بوده یا برای شرایط محلی بهینه‌سازی شده بود.

سقوط موصل در ژوئن ۲۰۱۴ فصل دیگری در تلاش‌های SFA (کمک به نیروهای امنیتی) در عراق گشود. «صندوق آموزش و تجهیز» عراق (ITEF) در نوامبر ۲۰۱۴ و با مجوز کنگره ۶/۱ میلیون دلار برای بازسازی ظرفیت‌های ISF جهت انجام عملیات‌های تهاجمی برای بازپس‌گیری سرزمین‌های تحت کنترل داعش تخصیص داد. این صندوق منابعی برای ۹ تیپ عراقی، سه تیپ کردی و یک نیروی قبایلی تعیین کرد که مبنایی برای گارد ملی عراق را تشکیل می‌دادند. تجهیزات تامین شده از این برنامه تا ژوئن ۲۰۱۵ به‌دست آنها نرسید. آمریکا همچنین یک نیروی ۳۵۵۰ نفره برای آموزش، مشاوره و کمک به واحدهای جدید عراقی اعزام کرد که زیر نظر این صندوق بودند هرچند تعداد دقیق نیروهای آمریکایی به ۵ هزار نفر افزایش یافت. ۷ هزار نیروی استخدام شده از سوی دولت عراق نتوانست به هدف/تعداد برنامه‌ریزی شده (۲۴ هزار نفر تا پاییز ۲۰۱۵) دست یابد. در حالی که نیروی کوچکی از ISF - که با تعداد زیادی از شبه‌نظامیان شیعی تقویت شد- در آوریل ۲۰۱۴ موفق به بازپس‌گیری تکریت از داعش شدند اما ضدحمله داعش باعث شد در می‌۲۰۱۵ الرمادی از دست ISF خارج شود. بیشتر الرمادی در دسامبر ۲۰۱۵ از ISF بازپس گرفته شد. اگرچه آمریکا می‌تواند به برخی موفقیت‌های SFA در عراق اشاره کند- به‌ویژه آموزش نیروهای عملیات ویژه عراق (ISOF) و برخی واحدهای دیگر- اما شکست‌های فراوانش باید سوالاتی در مورد رویکرد آمریکا در قبال SFA در عراق مطرح سازد. بسیاری از چالش‌هایی که نیروهای ISF با آن مواجهند سیاسی است و تنها به‌دست عراقی‌ها می‌تواند حل شود. اگر سیاست‌های عراق، رهبری ضعیف (سیاسی و نظامی) و نفوذ بیمارگونه برخی همسایگان مانع ایجاد یک نیروی حرفه‌ای نظامی عاری از فساد و فرقه گرایی شود، واشنگتن کار زیادی نمی‌تواند انجام دهد.