بخش بیست و یکم
بازگشت به خاورمیانه - ۲۹ مهر ۹۵
جیمز اف. جفری/ دیپلمات آمریکایی
مایکل آیزنشتات/ محقق نظامی
ترجمه: محمدحسین باقی
در بخش قبل به نقاط قوت و ضعف استراتژی نظامی آمریکا اشاره و گفته شد که جنگ ۱۹۹۱ خلیجفارس یک شاهکار استراتژیک و یک موفقیت بزرگ بود و حمله به افغانستان در سال ۲۰۰۱ و عراق در سال ۲۰۰۳ شروع خوبی داشت اما در هر دو آمریکا قربانی موفقیتهای خود شد. آمریکا برای حمله به یک کشور برنامه داشت اما برای پس از حمله هیچ برنامهای نداشت. مثال بارز آن عراق و افغانستان بود که اگرچه رژیمهایشان سرنگون شد اما ثباتی در آنها برقرار نشد.
جیمز اف. جفری/ دیپلمات آمریکایی
مایکل آیزنشتات/ محقق نظامی
ترجمه: محمدحسین باقی
در بخش قبل به نقاط قوت و ضعف استراتژی نظامی آمریکا اشاره و گفته شد که جنگ ۱۹۹۱ خلیجفارس یک شاهکار استراتژیک و یک موفقیت بزرگ بود و حمله به افغانستان در سال ۲۰۰۱ و عراق در سال ۲۰۰۳ شروع خوبی داشت اما در هر دو آمریکا قربانی موفقیتهای خود شد. آمریکا برای حمله به یک کشور برنامه داشت اما برای پس از حمله هیچ برنامهای نداشت. مثال بارز آن عراق و افغانستان بود که اگرچه رژیمهایشان سرنگون شد اما ثباتی در آنها برقرار نشد. فضای پس از جنگ تازه آغاز شورش و درگیریهای داخلی بود که آمریکا یک پای آن بود.
در عراق و افغانستان، تصمیمهای سیاسی کلیدی، تضعیفکننده تلاش نظامی بود در حالی که استراتژی نظامی اغلب از واقعیتهای سیاسی که هدایتکننده خط مشی آمریکا بود و زمان و منابع در دسترس را دیکته میکرد، منقطع شد. در هر دو کشور ایالاتمتحده اهداف بلندپروازانه و شاید غیرواقعی را دنبال میکرد که در تضاد با تجربه تاریخی این کشور بود: یعنی یک دولت مرکزی قدرتمند در افغانستان و دولتی فراگیر و جامع در عراق اگرچه پس از سرنگونی صدام، واشنگتن احتمالا نتوانست غیر از آن کار دیگری انجام دهد. به دنبال عقبنشینی سال ۲۰۱۱ آمریکا از عراق، ایالاتمتحده تا حد زیادی سیاست عدم مداخله در منطقه را برای اجتناب از گرفتار شدن در شورشها و جنگهایی که پس از قیامهای بهار عربی به وجود آمد در پیش گرفت. استثنایی که به قاعده تبدیل شد لیبی بود که در آن ایالاتمتحده (با «هدایت از پس پرده») زمینهساز مداخله ناتو شد هرچند در ابتدا هدفش جلوگیری از قتل عام و سپس سرنگونی رژیم بود.
با این حال، پیامد فاجعه بار مداخله در لیبی، تمایل دولت برای عدم مداخله در سوریه را تقویت کرد. با این حال، عدم مداخله در جنگ داخلی سوریه و صَرف منابع پیدا و پنهان برای برنامه «آموزش و تجهیز» اپوزیسیون سوری که در سال ۲۰۱۲ شروع شد، به ظهور «دولت اسلامی» در سوریه و متعاقب آن، ظهور این گروه در عراق انجامید. همانطور که مقامهای دولتی غرغرکنان خاطرنشان ساختند: «در عراق، ایالاتمتحده مداخله کرده و این کشور را اشغال کرده بود و وضعیت به جهنم تبدیل شده بود. در لیبی، ایالاتمتحده مداخله کرده بود اما اشغال نکرده بود و باز وضعیت به جهنم تبدیل شده بود. در سوریه، آمریکا نه مداخله کرد و نه اشغال اما باز هم وضعیت به جهنم تبدیل شده بود.» همچون تلاشهای قبلی در عراق و افغانستان، عملیات ضدداعش آمریکا در عراق و سوریه از اوت ۲۰۱۴ به اینسو در یکی کردن روشها، ابزارها و اهداف متحمل شکست شد:
* ایالاتمتحده منابع کافی برای هدفی غیرواقعی اختصاص داده تا داعش را «بیاعتبار و در نهایت تار و مار سازد.» جنگندههای ائتلاف ۱۰ تا ۲۰ سورتی پرواز در روز علیه داعش انجام میدادند در حالی که واشنگتن ۳۸۷۰ نیرو برای ماموریت «مشاوره و کمک» به عراق اعزام کرده و قواعد محدودکنندهای برای مشارکت وضع کرده که مانع استفاده موثر از نیروی هوایی و مشاوران زمینی شده است.
* انفعال آمریکا در واکنش به جنگ داخلی سوریه و سیاستهای انحصارطلبانه دولت وقت عراق (نوری مالکی)، این تصور را به وجود آورد که واشنگتن بهطور ضمنی با تهران متحد شده و اولین حملات هوایی به عراق به نمایندگی از ایزدیها، ترکمنها و کردهای تحت محاصره - هر کسی غیر از اعراب سنی- یک مزیت استخدامی برای گروههای تندرو مانند داعش است.
* آمریکا کار زیادی برای کمک به اپوزیسیون سوری برای اجتناب از به خطر افکندن توافق هستهای با ایران (متحد مهم و منطقهای اسد) انجام نداد. با این حال، برداشتن بخشهایی از تحریم، به ایران توانایی مالی زیادی برای دنبال کردن سیاستهای منطقهای داد.
* ایالاتمتحده اصرار دارد که مخالفان به کار گرفته شده بهعنوان بخشی از برنامه آشکار «آموزش و تجهیز» پذیرفتهاند که فقط با داعش بجنگند. اپوزیسیون میانهرو، همچون شرکای آمریکایی در این برنامه مانند ترکیه، اردن، عربستان و قطر از اپوزیسیون میخواستند با رژیم اسد بجنگند. موضع آمریکا مانع تلاشها برای بهکارگیری مبارزان سوری اپوزیسیون شد و در نهایت به لغو برنامه «آموزش و تجهیز» منتج شد.
* تلاشهای آمریکا برای مهار داعش و زیرشاخههای القاعده اغلب گروگان سیاستهای شرکای منطقهای است. برخی از این شرکا حمایت مالی و نظامی از گروههایی به عمل آوردهاند که یا با النصره/ داعش متحد شدهاند یا با یکی از آنها بیعت کردهاند زیرا این گروههای جهادی موثرترین مخالفان رژیم اسد تلقی میشوند. در این صورت، حمایت از گروههای مخالف کمتر افراطی یا نسبتا افراطی، اغلب به نفع گروههای افراطیتر تمام شده است. برخی شرکای آمریکا بهطور مستقیم از النصره پشتیبانی کردهاند.
در نهایت، در حالی که حیدر العبادی، نخستوزیر، گامهای اولیه و اساسی برای ایجاد یک دولت جامعتر و فراگیرتر برداشته اما موفق نشده سیاست بازی با حاصل جمع صفر در عراق را تغییر دهد؛ بازی که منجر به ظهور داعش شده یا نتوانسته به نارضایتیهای اهل سنت رسیدگی کند. سیاستهای عراق و سیاست سایر شرکای منطقهای آمریکا مهمترین مانع برای شکست داعش بوده است.
ارزیابی
پیچیدگیهای خاورمیانه چالشهای سیاسی جدی در بر دارد. با این حال، سیاستسازان آمریکایی اغلب با شکست در مدیریت کارآمد یا اولویت دادن به خواستهای متفاوت و اهداف ناسازگار مسائل را پیچیده کردهاند و از این رو تلاشهای نظامی آمریکا در منطقه را تضعیف کردهاند. در برخی موارد، این یک انتخاب آگاهانه به نظر میرسید (مثلا، اولویت دادن به توافق هستهای با ایران بر سر حمایت از اپوزیسیون در سوریه). در موارد دیگر، روشن نیست که تصمیمسازان آمریکایی آیا فهمیدهاند که گزینههای سیاسی را در نظر گرفتهاند که تلاشهای نظامی آمریکا را فلج میسازد و در مواردی دیگر، ایالاتمتحده از اقداماتی اجتناب کرد که میتوانست به این کشور در مدیریت این تناقضات کمک کند.
ارسال نظر