فروپاشی نظم جهانی - ۳ مرداد ۹۵

کیمبرلی کیگن، فردریک کیگن، جنیفر کافرلا، هارلین گامبیر، کاترین زیمرمان
ترجمه: محمدحسین باقی

در بخش قبل نویسندگان اشاره کردند که سازمان‌های نظامی سلفی- جهادی، عمدتا القاعده و داعش، قریب‌الوقوع‌ترین تهدید برای امنیت و ارزش‌های آمریکا و اروپا هستند. اقدامات آنها باعث شده مردم غرب در برابر یکدیگر قرار بگیرند، بترسند و نسبت به همسایگانشان سوء ظن پیدا کرده تا به این وسیله آزادی‌های خود را محدود و زندگی روزمره‌شان مختل شود. نویسندگان بر این باورند که این نیروها در حال تخریب نظم بین‌المللی در خاورمیانه و آفریقا بوده و در جست و جوی گسترش تخریب و ویرانی به اروپا و آسیا هستند. القاعده و داعش سازمان‌های نظامی سلفی- جهادی هستند که به دنبال تحمیل نگاه رادیکال، خشن، غیرمتساهل و سختگیرانه از اسلام به کل دنیا آن هم با زور هستند. این گروه‌ها همچنین باعث توسعه جنگ در قلب خاورمیانه شده که سه دولت (عراق، سوریه و یمن) را تضعیف کرده، میلیون‌ها آواره بر جای گذاشته و موجب بحران بی‌سابقه بشردوستانه شده است. جریان آوارگان در حال تضعیف کارکرد و توانایی اروپا به‌عنوان نهادی منسجم است و این یعنی تضعیف و از هم گسستن مهم‌ترین متحد آمریکا.

جنگ القاعده و داعش علیه نظم جهانی هم ابعاد فرقه گرایانه دارد و هم ژئوپلیتیک. برخی گروه‌های داعشی و القاعده‌ای از شکاف‌های فرقه‌ای برای بسیج توده‌های سنی استفاده کرده و به جنایت‌های فرقه‌گرایانه می‌پردازند. جنگی که این گروه‌ها در خاورمیانه به راه انداخته‌اند باعث جذب «نیروهای نیابتی تروریستی» و موجب شده برخی نیروهای خارجی وارد عملیات‌هایی در سراسر جهان عرب شوند. این جنگ باعث رادیکال شدن توده‌های سنی در خاورمیانه و فراتر از آن شده و حتی باعث شده نیروهای بیشتری جذب سازمان‌های نظامی سلفی- جهادی شوند که با ما در جنگ هستند.

برقراری خلافت داعش و ارتش‌های چندگانه سلفی- جهادی در عراق، سوریه و یمن باعث دسترسی القاعده و داعش به منابع و ظرفیت‌هایی شده که پیش‌تر فاقد آن بودند. آنها می‌توانند از این منابع برای تحکیم و توسعه جایگاه خود در منطقه استفاده کرده و «میزان» و «پیچیدگی» حملات خود به غرب را افزایش دهند.

بسیاری از قابلیت‌های مورد نیاز برای حفظ و تداوم ارتش‌ها در میادین عراق و سوریه قابل انتقال به عملیات‌های تروریستی طولانی در آمریکا و اروپا هستند. این قابلیت‌ها به القاعده و داعش اجازه می‌دهد تا از عملیات‌های تروریستی قابلیت جابه‌جایی به عملیات چریکی در سطوح پایین در غرب داشته باشند البته اگر شرایط در خاورمیانه و غرب به شکل فعلی ادامه یافته و میل به بدتر شدن داشته باشد. کشتن رهبران القاعده و داعش و تلاش برای از میان بردن هسته‌های خاصی که فعالانه به دنبال برنامه‌ریزی برای حمله به غرب هستند دیگر یک استراتژی کافی برای حمایت از آمریکایی‌ها در داخل کشور نیست (البته اگر تاکنون استراتژی مناسبی بوده باشد).

باراک اوباما این واقعیت را پذیرفته - لااقل به شکلی محدود- و اکنون رویکرد خود را چنین توصیف کرده است: ادغام حملات هدفمند، نابود کردن عملیات‌های داعش و مشارکت در تلاش‌های دیپلماتیک برای یافتن «راه‌حلی سیاسی برای جنگ سوریه» با حمایت از نیروهای محلی که «بهشت امن جهاد را از میان خواهند برد.»

اما تلاش‌های آمریکا عمدتا تمرکز بر داعش در عراق و سوریه و نادیده گرفتن زیرشاخه القاعده در سوریه یعنی جبهه النصره بوده است. این تمرکز توجه را از زیرشاخه‌های القاعده و داعش به خارج از بین‌‌النهرین و شام معطوف کرده است. استراتژی فعلی بر این باور است که صبر در بازپس‌گیری یک سرزمین خاص بی‌پاداش نخواهد بود: اینکه آمریکا می‌تواند هر زمان که وقت لازم است برای ساختن یک ائتلاف موثر از شرکای محلی برای نابودی بهشت امن داعش در عراق و سوریه داشته باشد که احتمالا به مرور زمان برای پرداختن به زیرشاخه‌ها در جاهای دیگر تغییر می‌یابد. فرض این استراتژی این است که یک راه‌حل مناسب مذاکراتی برای بحران سوریه وجود دارد که به هدف اساسی آمریکا یعنی محروم کردن داعش و القاعده از پایگاه‌ها و مواضعش در سوریه دست خواهد یافت. این فرضیات نامعتبر هستند.

النصره توانسته اپوزیسیون میانه رو را تضعیف و به سایر گروه‌های اپوزیسیون در سوریه چنان رسوخ کند که از نابودی داعش و سقوط یا گذار دولت در سوریه بیشترین نفع را ببرد. محتمل‌ترین پیامد استراتژی فعلی در سوریه - اگر موفق شود- همانا برقراری دوفاکتو و اعلام نهایی «امارت النصره» در سوریه است که پشتیبانی طیف گسترده‌ای از نیروهای مبارز غیر القاعده و گروه‌های جمعیتی را دارد. این امارت، حتی قبل از اینکه اعلام شود، به‌عنوان یک «گره مرکزی» در شبکه جهانی القاعده عمل خواهد کرد که از سایر زیرشاخه‌های دیگر القاعده با منابع و مبارزان بسیار آموزش دیده و تکنسین‌ها حمایت کرده و خشونت را به قلب جهان غرب صادر می‌کند. اعلام رسمی این امارت به مشروعیت روش القاعده در اجتماع بزرگ‌تر جهادی کمک خواهد کرد و آن را قادر می‌سازد تا اجزای پایگاه حمایتی داعش را در زمانی که این گروه سرزمین‌هایش را از دست می‌دهد به ارث ببرد.

محتمل است که حتی اگر برنامه‌های نظامی فعلی موفق باشد، داعش بهشت امنی را در شرق صحرای سوریه برای خود حفظ کند. عملیات‌های نظامی ضدداعش در امتداد دره فرات عمدتا بر بهشت امن داعش در رقه (و در گذشته الرمادی) متمرکز شده است. با این حال، داعش آزادی عمل و مانور داشته و در بخش‌هایی از سوریه و عراق کنترل دارد؛ بخش‌هایی که هنوز نیروهای امنیتی عراقی و سوری نتوانسته‌اند به آنجا وارد شوند. این منطقه (که فرات نامیده می‌شود اما با توجه به وارد آمدن تلفاتی به داعش اکنون می‌رود که موضوعیت خود را از دست بدهد) راهرو یا دالانی است که بهشت امن داعش بوده و از طریق آن می‌تواند ظرفیت‌های خود را حفظ و دوباره افزایش دهد حتی اگر شهرهایی را از دست بدهد که تمرکز عملیات‌ها اکنون در آنها است.