توسعه انسانی و دگردیسی مفهوم کار
بیشک چشمانداز کشورهای در حال توسعه با یکدیگر تفاوت بسیار دارد. برای بسیاری افراد، کار ناخوشایند است. در طول تاریخ، روش ثروتمند شدن کشورها این بوده است که حجم زیادی از کارهای فیزیکی در آنها انجام میشده است و ثروتمند شدن همیشه به این بستگی داشته است که افراد چقدر شانس بهدست میآورند تا کارهای خوشایند بیشتری را انجام دهند.
بیشک چشمانداز کشورهای در حال توسعه با یکدیگر تفاوت بسیار دارد. برای بسیاری افراد، کار ناخوشایند است. در طول تاریخ، روش ثروتمند شدن کشورها این بوده است که حجم زیادی از کارهای فیزیکی در آنها انجام میشده است و ثروتمند شدن همیشه به این بستگی داشته است که افراد چقدر شانس بهدست میآورند تا کارهای خوشایند بیشتری را انجام دهند. به مدد انقلاب صنعتی، فناوریهای نو در نساجی و بافت الیاف پنبه، تولید آهن و فولاد و حملونقل، سطح تولید نیروی کار برای نخستین بار در تاریخ با نرخ ثابت افزایش یافت. مردان و زنان از حومه شهرها به سمت شهرها هجوم آوردند تا پاسخگوی تقاضای روزافزون کارخانهها برای نیروی کار باشند.برای دههها اما، سهم چندانی از منافع افزایش تولید به کارگران اختصاص نیافت. آنها ساعات طولانی در شرایط طاقتفرسا کار میکردند، در مناطق مسکونی بیش از حد شلوغ و بدون امکانات بهداشتی میزیستند و رشد ناچیز دستمزدها را تجربه میکردند. برخی از شاخصها همچون میانگین قد کارگران، حکایت از آن داشت که استانداردهای زندگی حتی برای مدتی رو به کاهش گذاشت.سرانجام کاپیتالیسم خود را تغییر شکل داد و منافع آن در سطحی گستردهتر توزیع شد.
در همین حین اما کارگران خود را سازماندهی کردند تا از منافع خود دفاع کنند. ترس از انقلاب موجب شد که قدرتهای صنعتی به این موضوع رضایت دهند. به این ترتیب بود که حقوق شهروندی و سیاسی شامل طبقه کارگر هم شد. شرایط اشتغال بهبود یافت و در پی مذاکرات با دولتها، ساعات کار کاهش یافت، ایمنی کارگران ارتقا یافت و منافع مربوط به خانوادهها، بهداشت و سایر مسائل دستخوش بهبود شد. سرمایهگذاری دولت در بخش آموزش و تعلیم موجب شد هم بهرهوری کارگران ارتقا یابد و هم گزینههای پیش روی آنان بیشتر شود. نتیجه همه این تلاشها این شد که سهم کارگران در مازاد درآمد بنگاههای اقتصادی افزایش یافت. در شرایطی که مشاغل کارخانهای هرگز مشاغل خوشایندی نبودند، مشاغل اداری جدید، بهرهمندی از استانداردهای خوب زندگی را برای طبقه متوسط ممکن ساخت. سرانجام پیشرفتهای تکنولوژیک موفق شد کاپیتالیسم صنعتی را تحت تاثیر قرار دهد و تولید نیروی کار در صنایع تولیدی بسیار سریعتر از سایر بخشهای اقتصاد افزایش یافت تا جایی که همان کیفیت یا حتی کیفیت بالاتر فولاد، خودرو و لوازم الکترونیک را میشد با تعداد کارگران کمتری بهدست آورد. بنابراین «مازاد» کارگران به
صنایع خدماتی همچون آموزش، بهداشت، مالی، سرگرمی و امور اجرایی دولت روی آوردند. چنین بود که اقتصاد پساصنعتی متولد شد. برای برخی کار خوشایندتر شد اما نه برای همه. برای آنهایی که دارای مهارت، سرمایه و هوش ثروتمندشدن در دوران پساصنعتی بودند، بخش خدمات فرصتهای بیشماری را فراهم کرد. مهمتر اینکه کار دفتری درجهای از آزادی و توانایی تصمیمگیری شخصی را ایجاد کرد که کار در کارخانه هرگز آن را فراهم نمیکرد. با وجود ساعات کار طولانی (شاید طولانیتر از مشاغل کارخانهای)، افراد متخصص در بخش خدمات از کنترل بیشتری که بر تصمیمات مربوط به زندگی شخصی و کار دفتری خود بهدست آوردند، احساس رضایت کردند. برای کارکنانی که مهارتهای کمتری دارند اما بخش خدمات به معنای دست کشیدن از منافعی است که با مذاکره در دوران کاپیتالیسم صنعتی بهدست آورده بودند. بنابراین اقتصاد پسا صنعتی شکافی را در درون نیروی کار ایجاد کرد و آن را به دو دسته تقسیم کرد: آنهایی که مشاغل خدماتی باثبات و با دستمزد بالا دارند و آنهایی که مشاغل با دستمزد کم و نامطلوب دارند. دو عامل در این میان تعیینکننده است: سطح مهارت و تحصیلات نیروی کار و درجه نهادینه شدن بازار
کار کشورها در بخش خدمات. بنابراین آینده اشتغال در کشورهای در حال توسعه هم میتواند بد باشد و هم خوب. تلفیق افزایش سطح انتظارات و ظرفیت کم بخش تولید که درآمد کمی هم خواهد داشت به چالشی بزرگ برای اقتصادهای در حال توسعه سرتاسر جهان تبدیل خواهد شد.
دنی رودریک، استاد اقتصاد سیاسی دانشگاه هاروارد
مترجم: شادی آذری
ارسال نظر