آمریکا چگونه با ایران روبه‌رو شود؟

استیفن والت

استاد روابط بین‌الملل در دانشگاه هاروارد

با وجود سنگ‌اندازی‌های دقیقه‌ نودی جمهوری‌خواهان، توافق هسته‌ای با ایران به نتیجه رسید. عبور این توافق از سد کنگره، دستاوردی چشمگیر برای دولت اوباما است. دولتی که مذاکرات را ماهرانه پیش برد و در آمریکا نیز به خوبی از آن دفاع کرد.


این اتفاق همچنین دستاوردی چشمگیر برای گروه‌ها، سازمان‌ها و افراد مشتاقی است که توضیح دادند چرا این توافق در جهت منافع ملی آمریکا است. اما اشتباه نکنید: مخالفان توافق هنوز تسلیم نشده‌اند. آنها پس از آنکه در متوقف کردن اصل توافق ناکام ماندند، در تلاشند تا اطمینان حاصل کنند که ایالات‌متحده کمترین منافع را از توافق به دست بیاورد. نکته جالب اینجا است که این واکنش، تنها از سوی مخالفان سرسخت اوباما، یعنی کاندیداهای جمهوری‌خواه ریاست جمهوری یا اعضای عصبانی آیپک صورت نگرفته است. برخی از دموکرات‌ها، معتدل‌ها و افرادی که معمولا رویکردی منطقی به سیاست خارجی دارند نیز از چنین رویکردی حمایت می‌کنند. به بیان دقیق‌تر، پس از دستیابی به توافق تاریخی بر سر برنامه هسته‌ای ایران، حالا مشتی از افراد متنفذ خواستار این هستند که ایالات‌متحده گام‌های گوناگونی را در جهتی بردارد که هدف و تاثیر احتمالی آن، استمرار وضعیت بی‌اعتمادی و دشمنی مضر در روابط ایران و آمریکا خواهد بود. بن کاردین، سناتور دموکرات طرحی را آماده کرده که می‌تواند توافق را تضعیف کند؛ تلاش او به موفقیت منتهی نخواهد شد، اما این پیام واضح را خواهد فرستاد که سیاستمداران آمریکایی همچنان از هر فرصتی برای سنگ‌اندازی علیه مردم ایران استفاده خواهند کرد. گروهی از مسوولان سابق امنیت ملی یا نومحافظه‌کاران، به شکل پیاپی از دولت ایالات‌متحده می‌خواهند که به اسرائیلی که همین حالا هم تا دندان مسلح است، سلاح‌هایی نظیر بمب‌های سنگرشکن را بدهد که نیازی به آن ندارند. آنها همچنین خواهان این امر هستند که پیشاپیش این اختیار به رئیس‌جمهوری داده شود تا در صورت تخطی ایران از توافق هسته‌ای به این کشور حمله کند. حرکتی که بیشتر جنبه نمادین دارد و تنها فایده‌اش این است که نگرانی ایرانی‌ها را نسبت به مقاصد آمریکایی‌ها بیشتر می‌کند. به این دسته از افراد باید گفت اگر نمی‌خواهید ایران به دنبال بازدارندگی هسته‌ای برای خود برود و به توافق پایبند بماند، تهدید کردن این کشور به بمباران حرکت عاقلانه‌ای نیست.

هیلاری کلینتون نیز برای آنکه از قافله عقب نماند، هفته گذشته در یک سخنرانی عمومی پرشور، اگرچه توافق هسته‌ای را تایید کرد، اما در عین حال اصرار داشت که «این توافق شروعی برای یک گشایش دیپلماتیک گسترده‌ نیست». او برای اینکه موضعش را مشخص‌تر کند، افزود: «نقطه شروع برای من، عدم اعتماد است.» واقعا که عجب دیپلماتی! حتی نیکلاس برنز، همکار من که به گشودن باب مذاکره با ایران کمک کرد و با انرژی و نجابت از توافق دفاع کرده است، می‌گوید ایالات‌متحده حالا باید تلاش‌هایش را برای «مهار» یک ایران به قول او خطرناک و توسعه‌طلب، دوچندان کند. خلاصه اینکه، حتی پیش از اینکه جوهر توافق خشک شود، بسیاری به دنبال آنند تا هر امکانی که برای ادامه بهبود روابط با ایران وجود دارد را از بین ببرند. این‌طور کارها، برای جمهوری‌خواهانی که با هر کاری که دولت اوباما تا به حال انجام داده، به‌صورت خودکار مخالفند، طبیعی است. آنها که موفق به ناکام گذاشتن اصل توافق نشدند، حالا به دنبال آنند که این توافق در اجرا شکست بخورد. امروز اگر سر به سر ایران گذاشتن باعث شود که فردا در توافق اختلالی ایجاد شود، جمهوری‌خواهان باز هم راضیند. این توافق، برای آیپک و سایر جناح‌های تندروی لابی اسرائیل، شکستی نادر اما سنگین است. با این وجود، با توجه به اینکه باید به شکلی به آنها تسلی خاطر داده شود، فرصتی برایشان پیش آمده تا کمک‌های نظامی بیشتری را برای اسرائیل جلب کنند و هر کار که از دستشان برمی‌آید، انجام دهند تا ایران همچنان کشوری منزوی باقی بماند. آنها اصلا مایل نیستند که خاورمیانه به جایی بدل شود که ایالات‌متحده بتواند با همه بازیگران اصلی آن به شکل مستقیم تعامل کند و در آن ایران دیگر لولویی نیست که با استفاده از آن بتوان حواس‌ها را از مناقشه حل نشده میان اسرائیل و فلسطین پرت کرد. با توجه به این اهداف، پِلَن بی (نقشه جانشین) این گروه‌ها این است که توافق‌ هسته‌ای سنگ بنای پیشرفت‌های دیگر نشود. اما این رویکرد، به شکلی اسفناک کوته‌بینانه است. در عوض نگاه به توافق به‌عنوان فرصتی برای اینکه حداقل امکان خاتمه دادن به ۳۵ سال دشمنی و کینه بررسی شود، حامیان خط سرسختانه تازه با حمایت‌شان از این رویکرد، تضمین می‌کنند که این توافق به حداقل‌های صرف محدود بماند. بدتر از آن اینکه، دشمنی آنها حتی می‌تواند موفقیت خود برجام را هم به خطر بیندازد. هیچ‌کس در آمریکا در مورد دولت ایران تصورات ساده‌لوحانه ندارد و فکر نمی‌کند که بهبود روابط کار آسانی است. ایالات‌متحده آمریکا چند تضاد منافع اساسی با ایران دارد که برجام تنها یکی از آنها را حل می‌کند. طرف‌های توافق باید اطمینان حاصل کنند که همه به شکل مناسب آن را اجرا می‌کنند و واشنگتن باید آماده رسیدگی به هر نوع تخطی احتمالی باشد. همان‌طور که اوباما از ابتدا تاکید داشت، هیچ یک از مفاد برجام شامل «اعتماد» به ایران نمی‌شود و روند سیاست آمریکا باید همواره بر مبنای ارزیابی دقیق منافع این کشور صورت گیرد.

بر این اساس مسوولان آمریکایی نباید از به میان آوردن سایر مسائل مورد مناقشه میان واشنگتن و تهران، از جمله حمایت ایران از بشار اسد و سایر فعالیت‌های منطقه‌ای این کشور، ابایی داشته باشند. اما آیا الان بهترین موقع برای تشدید شعارهای ضدایرانی، فروختن سلاح به رقبای منطقه‌ای آن، وضع تحریم‌های یک جانبه جدید است که هیچ کشوری به آن اهمیت نخواهد داد و اثر مثبتی نخواهد داشت، آیا ادامه رفتار خصمانه با ایران، مهر تاییدی بر ادعاهای ایرانیان که می‌گویند، دشمنی «شیطان بزرگ» با کشورشان تمام شدنی نیست، نخواهد بود؟ آیا اینکه بدترین احتمالات را در مورد ایران در نظر بگیریم -کاری که آمریکا دهه‌ها است انجام می‌دهد- باعث نخواهد شد که کمترین منافع ممکن از این توافق را به دست بیاوریم؟ درواقع، عواقب این رویکرد آشنا حتی بدتر از اینها است. اولا، افزایش فشار پس از توافق به این معنی است که ایالات‌متحده منافع اقتصادی حاصل از ظهور دوباره ایران را که به زودی اتفاق خواهد افتاد از دست خواهد داد. ایران شدیدا نیازمند سرمایه‌گذاری خارجی است و چیزهای زیادی هست که شهروندان آن پس از بهبود شرایط اقتصادیشان می‌خواهند از دنیای خارج بخرند. افزودن بر تحریم‌ها و محدود کردن بانک‌ها و شرکت‌های آمریکایی، راه بسیار خوبی است که مطمئن شویم، اروپا، روسیه، چین، هند، ژاپن و بسیاری کشورهای دیگر کلی پول در خواهند آورد و چیزی نصیب ما نمی‌شود. ثانیا، تلاش برای نگه داشتن ایران در محوطه جریمه به مدت یک دهه یا حتی بیشتر، امیدهای دموکراتیک شهروندان خود ایران، از جمله جوانان این کشور، که به دنبال روابط بهتر با جهان خارج هستند را تضعیف خواهد کرد. یکی از ویژگی‌های غافلگیرکننده بحث‌هایی که حول توافق هسته‌ای شکل گرفت، حمایتی بود که از طرف جامعه ایرانیان آمریکایی و فعالان حقوق بشر ایرانی از این توافق به عمل آمد که به درستی به رابطه میان روابط عادی با ایران با تقویت بخش‌های معتدل جامعه این کشور پی برده‌اند. عجیب نیست که برخی‌ها در ایران با توافق مخالفت می‌کنند؛ می‌توان این را تصور کرد که اگر آمریکا به دنبال روابط سازنده‌تری با ایران برود، دانشجویان ایرانی بیشتری را در دانشگاه‌های خود بپذیرد و تندروها را از این دشمن دم دستی محروم کند، چقدر به ضررشان تمام می‌شود. ثالثا، روابط بهتر میان ایران و آمریکا به دو طرف کمک می‌کند تا بهتر به مسائل منطقه‌ای که در خیلی از موارد منافع مشترکی با هم دارند بپردازند. واشنگتن و تهران هر دو دشمن داعش هستند و دیدگاه‌های خصمانه مشابهی نسبت به طالبان دارند. همچنین همکاری در مبارزه با مواد مخدر نیز به نفع هر دو کشور است.

استقبال از توافق هسته‌ای با دور جدیدی از دشمنی نسبت به ایرانیان، تضمین می‌کند که هیچ نوع پیشرفتی در مورد این مسائل نیز صورت نگیرد. در عین حال، وضعیت خاورمیانه بزرگ به سرعت از بد به سوی بدتر شدن پیش می‌رود. در چنین محیطی که در حال فروپاشی است، اولویت ایالات‌متحده و ظاهرا همه کشورهای منطقه، متوقف کردن هرچه سریع‌تر این مناقشات و تلاش برای ایجاد دوباره یک نظم منطقه‌ای با ثبات است. این وظیفه حیاتی چیزی نیست که ایالات‌متحده به تنهایی از پس انجام آن برآید و در عین حال بدون حضور همه بازیگران اصلی منطقه امکان‌پذیر نیست. اگر آمریکا، آن‌طور که مخالفان توافق مایلند، به تلاش چند د‌هه‌ای خود برای منزوی کردن ایران و نزدیک به 80 میلیون نفر مردمش، ادامه دهد. ایران نیز دلایل بیشتری در اختیار خواهد داشت تا سعی کند که هر نقشه‌ای را که واشنگتن می‌کشد، مختل کند و تلاش‌ها برای رسیدن به صلح در منطقه ناکام خواهد ماند. رابعا، همان‌طور که قبلا در جایی استدلال کرده بودم، چنانچه آمریکا، ایران را از خود دور نگاه دارد، از اهرم دیپلماتیک و انعطاف خود خواهد کاست. تا زمانی که سیاست خاورمیانه‌ای ایالات‌متحده حول محور «روابط خاص» با اسرائیل، عربستان و تا حدی مصر بگردد، این کشورها حمایت آمریکا را حق خود می‌دانند و دست آخر هم خیلی مواقع کاری را که خودشان دلشان می‌خواهد، انجام می‌دهند. اما اگر آمریکا روابطی کارآمد با همه کشورهای منطقه، از جمله ایران، داشته باشد می‌تواند به‌صورت سازنده با هر کدام از آنها یا با همه آنها همکاری داشته باشد. ضمن اینکه چنین شرایطی باعث خواهد شد تا کشورهای رقیب در منطقه برای به دست آوردن رضایت و حمایت ما، همکاری بیشتری با ما داشته باشند.


لازم به گفتن نیست که همین احتمال باعث شده تا برخی از متحدان فعلی ما به دنبال آن باشند که برجام حداکثر، تنها به شکل‌گیری یک صلح سرد میان ایران و آمریکا بیانجامد. در نهایت، همان‌طور که جین گرژوی در مقاله‌ای مهم اشاره کرده است، برجام در پرتو روابط گسترده‌تر با ایران احتمال موفقیت بیشتری خواهد داشت. اگر روابط خصمانه باقی بماند، برخی ایرانی‌ها ممکن است به این فکر بیفتد که شاید یک روز به یک بازدارنده قوی‌تر نیاز پیدا کنند و آمریکایی‌ها نسبت به کوچک‌ترین تخطی‌ها نسبت به توافق، واکنشی پارانویید نشان خواهند داد؛ کما اینکه در زمان چارچوب مورد موافقت با کره‌شمالی شاهد بودیم که نشکاندن یخ روابط باعث می‌شود که طرف مقابل راحت‌تر به این نتیجه برسد که طرفش به تعهداتش پایبند نیست و این به نوبه خود طرفین را به نقض عهد تشویق می‌کند. در نتیجه اگر باور دارید که برجام یک توافق مثبت است و خواهان موفقیت آن هستید، باید به استمرار تلاش برای ساختن به روابط بهتر با ایران نیز قائل باشید. کسی نباید نسبت به وضعیت فعلی یا آتی روابط ایران و آمریکا دیدی ساده‌لوحانه داشته باشد و پیشنهاد من این نیست که آمریکا چشمش را بر اقدامات ایران که با منافعش ضدیت دارند، ببندد. تضمینی نیست که توافق هسته‌ای به روابط بهتر با ایران منجر شود. اما حرف من این است که ایالات‌متحده باید به‌طور جدی قدم‌های منطقی برای تقویت نتیجه بردارد، نه اینکه به فکر راه‌های هوشمندانه برای تحدید آن باشد. آمریکا همچنان ابرقدرتی بزرگ است و می‌توان با طمانینه به بررسی این امکان‌ها بپردازد، بی‌آنکه امنیت خود و متحدانش را به خطر بیندازد. با توجه به این واقعیات، اعضای بلندپرواز و آینده‌نگر جامعه سیاست خارجی ما باید از این امکان‌ها سخن بگویند و خلاقانه در مورد اینکه چگونه این ظرفیت‌سازی‌ها انجام شود، فکر کنند. اگر این تلاش‌ها موفق شوند، دستاوردهای زیادی در انتظار ماست و اگر شکست بخورند چیز زیادی را از دست نمی‌دهی.

منبع: سایت فرارو