تعامل سازنده برای قاعده برد- برد
مهدی مطهرنیا * آنچه در صحنه عمل در زمینه مدیریت دیپلماتیک حل و فصل پرونده هستهای اتفاق افتاد، در یک جمله «بسیار مثبت» و برای برخی تحلیلگران غیرمتخصص «دور از انتظار» بود. به بیان دیگر آنچه هماکنون در صحنه مذاکرات دیده میشود، اراده حکومتی و دولتی در دو کنشگر مرکزی برای حل و فصل پرونده هستهای در چارچوب مذاکرات دیپلماتیک و در بستر قاعده برد - برد و دادن امتیازات مناسب و متناسب با وزن دو کنشگر مرکزی در این بحران است. اینجا است که کنشگران پیرامونی نیز برای گرفتن امتیازات جانبی وارد عمل میشوند و گاه با همسویی با دو کنشگر مرکزی و گاه با فاصله گرفتن از این دو کنشگر در پی ایجاد فضای مناسب برای سهم خواهی و گرفتن امتیاز برای خویش برمیآیند؛ اقداماتی را که فرانسه در دور پیشین مذاکرات انجام داد نیز در این راستا میتوان ارزیابی کرد، اما این دور از مذاکرات تمام سیگنالهای موجود و پیشرانهای قابل بررسی در دو کنشگر مرکزی در پرونده هستهای؛ یعنی ایران و آمریکا و همچنین نیاز جامعه بینالملل و کنشگران پیرامونی این پرونده نشان میداد که مهمترین اقدام در مسیر ایجاد فضای گفتمانی مناسب در مهمترین آوردگاه امنیتی جهان حاضر یعنی خاورمیانه به ویژه در نوهارتلند یعنی خلیج فارس و فلات ایران به عنوان قلب تپنده خاورمیانه، «حل و فصل دیپلماتیک پرونده هستهای» است.
مهدی مطهرنیا * آنچه در صحنه عمل در زمینه مدیریت دیپلماتیک حل و فصل پرونده هستهای اتفاق افتاد، در یک جمله «بسیار مثبت» و برای برخی تحلیلگران غیرمتخصص «دور از انتظار» بود. به بیان دیگر آنچه هماکنون در صحنه مذاکرات دیده میشود، اراده حکومتی و دولتی در دو کنشگر مرکزی برای حل و فصل پرونده هستهای در چارچوب مذاکرات دیپلماتیک و در بستر قاعده برد - برد و دادن امتیازات مناسب و متناسب با وزن دو کنشگر مرکزی در این بحران است. اینجا است که کنشگران پیرامونی نیز برای گرفتن امتیازات جانبی وارد عمل میشوند و گاه با همسویی با دو کنشگر مرکزی و گاه با فاصله گرفتن از این دو کنشگر در پی ایجاد فضای مناسب برای سهم خواهی و گرفتن امتیاز برای خویش برمیآیند؛ اقداماتی را که فرانسه در دور پیشین مذاکرات انجام داد نیز در این راستا میتوان ارزیابی کرد، اما این دور از مذاکرات تمام سیگنالهای موجود و پیشرانهای قابل بررسی در دو کنشگر مرکزی در پرونده هستهای؛ یعنی ایران و آمریکا و همچنین نیاز جامعه بینالملل و کنشگران پیرامونی این پرونده نشان میداد که مهمترین اقدام در مسیر ایجاد فضای گفتمانی مناسب در مهمترین آوردگاه امنیتی جهان حاضر یعنی خاورمیانه به ویژه در نوهارتلند یعنی خلیج فارس و فلات ایران به عنوان قلب تپنده خاورمیانه، «حل و فصل دیپلماتیک پرونده هستهای» است. از این رو است که روی کار آمدن دولت دکتر حسن روحانی با حمایت پررنگ ملت ایران در تاریخ ۲۴ خرداد، پنجره فرصتی بود که روی ۳ لایه داخلی، منطقهای و بینالمللی گشوده شد. همچنین به دنبال تغییر و تحولات در بافتار آمریکا(نه ساختار) از پی آمدن باراک اوبامای دموکرات به کاخ سفید، این دو تغییر در آمریکا و ایران در ژنو به یکدیگر متصل شدند و در پرتو عقلانیت و خرد سیاسی حاصل از اراده حکومتی در دو کنشگر اصلی پرونده هستهای، ما شاهد نخستین گام یعنی امضای پیمان ژنو ۲۰۱۳ میان ایران و ۶قدرت جهانی بودیم. این پیمان نشان داد که میتوان از طریق تمسک جستن به راهحلهای خردورزانه سیاسی با کارکردهای دیپلماتیک به جای روشهای خشونتآمیز و تندروانه به ثبات و امنیت جهانی و منطقهای با هزینههای کمتری دست یافت. همچنین در پرتو این عقلانیت تعیین شده در چارچوب خرد سیاسی است که شاهد الگویی برای جهانیان در تعامل سازنده بینالمللی در مسیر برد-برد هستیم. در نهایت این پیشرفت بیش از هر چیز محصول خردورزی ایرانیان در پای صندوقهای رای گیری در ۲۴ خرداد ۱۳۹۲ بود.
* استاد دانشگاه
ارسال نظر