نگاه سوم- بررسی بازار کتاب ایران در چند روز اخیر نشان می‌دهد که خالد حسینی نویسنده افغانی الاصل ساکن ایران در بین کتابخوان‌های تهرانی مورد استقبال وسیع قرار گرفته است. خالد حسینی در فهرست پرفروش‌ها دو کتاب دارد، «بادباک باز» با ترجمه مهدی غبرایی (انتشارات نیلوفر) و «هزار خورشید درخشان» با ترجمه بیتا کاظمی‌(نشر باغ).

خبرها حاکی است، پنج ترجمه دیگر از کتاب جدید خالد حسینی در راه است و مهدی غبرایی، سمیه گنجی، ناهید سلامی، منیژه شیخ جوادی ،حمید خادمی‌نیز مترجمانی‌اند که ترجمه این کتاب را به پایان برده و آن را به ناشر سپرده‌اند. «هزار آفتاب شگفت‌انگیز»، «هزار خورشید درخشان» و «هزارخورشید با شکوه» نام‌هایی است که مترجمان دیگر برای این کتاب انتخاب کرده‌اند و «هزار خورشید تابان» نامی‌است که غبرایی برگزیده است. نشر ثالث این ترجمه را اول هفته آینده راهی بازار می‌کند.

فروش بالای کتاب «بابادک باز» و سپس «هزار خورشید درخشان» این مساله را پیش می‌آورد که چرا این کتاب‌ها در ایران پرفروش‌اند؟

این سوال به این دلیل پیش می‌آید که معمولا کتاب‌های نویسندگان کشورهای خاورمیانه در ایران پرفروش نیستند و به طور مثال نویسندگان و شاعران عرب که گاهی موفق به دریافت جایزه‌های مهم شده و در کشورهای دیگر کتاب‌هایی پرفروش عرضه کرده‌اند، در ایران مورد استقبال عمومی‌ قرار نگرفته‌اند یا حتی «اورهان پاموک» نویسنده ترک نیز که جایزه نوبل برد و در مطبوعات ایران بارها و بارها مورد تجلیل قرار گرفت، با آن همه پوشش خبری نتوانست استقبال عمومی‌را به دست بیاورد.شاید زبان و تاریخ مشترک با افغانستان یکی از دلایل استقبال از این کتاب‌ها در ایران باشد، اما تردیدی نیست که موج جهانی استقبال از این کتاب‌ها در ایران نیز تاثیر گذاشته است و بازار ایران بیشتر متاثر از این موج است. کتاب «هزار خورشید درخشان» داستان ۲ زن افغان به نام‌های مریم و لیلا است که شرایط تلخ اجتماعی و خانوادگی آنها موجب همدلی و همراهی این دو (یکی جوان و یکی میانسال) برای بهبود زندگی‌شان می‌شود. «هزار خورشید درخشان»، داستانی درباره حوادث ۳۰ سال اخیر افغانستان، از تجاوز شوروی تا روی کارآمدن دولت طالبان و تلاش برای بازسازی دوباره افغانستان بعد از طالبان است. در این رمان، حوادث خشونت‌بار افغانستان با امید، ترس و وحشتی که در مردم این سرزمین ایجاد می‌کرده، تصویر شده است.مریم دختر یک تاجر پولدار افغانی است که در ۱۵ سالگی به اجبار زن رشید یک مرد ۴۰ ساله می‌شود. همسر او مردی بسیار خشن است و ۱۰سال بعد از ازدواج با مریم، دختر ۱۵ ساله‌ای به نام لیلا را به عقد خود درمی‌آورد. این کتاب به زندگی مریم و لیلا در لابلای زندگی تاریخ افغانستان از سال‌های ۱۹۵۹ تا ۲۰۰۳ یعنی تا پایان حاکمیت طالبان روایت می‌کند.