بازخوانی پرونده کنسرتی که برگزار نشد

پارسا مهرگان

بعد از اینکه فریدون فروغی در اواخر دهه ۷۰ و در جزیره کیش کنسرت ناخواسته‌ای برپا کرد، خیلی‌ها در ایران تازه فهمیدند که او زنده است. پس از بازگشت فروغی از کیش، در تابستان سال ۷۹ و از طریق نشریه «نقش قلم» مصاحبه‌ای با او منتشر شد با این تیتر: «پس از ۲دهه سکوت، کنسرت فریدون فروغی در رشت» که در این مصاحبه فروغی بیان داشت: «بعد از کنسرتی که در کیش داشتم قصد دارم در رشت نیز کنسرت اجرا کنم. مجوز این کنسرت را هم در دست دارم و هیچ مشکل قانونی برای من وجود ندارد. به دنبال درخواست یکی از دوستان قدیمی و صمیمی خود در گیلان، این کنسرت را در ورزشگاه عضدی رشت برگزار خواهد کرد. امیدوارم بتوانم صدای سال‌ها در گلو مانده را به خوبی فریاد کنم و جوابگوی اندکی از احساسات مردم خون‌گرم شمال باشم.» اما این کنسرت هرگز برگزار نشد و فقط در متن کوچکی به قلم یک عابر پیاده و در روزنامه «گیلان امروز» به دلایل آن به طور مختصر اشاره‌ای شد: «آنان که باید بدانند، می‌دانند چه کسی مانع از اجرای کنسرت او در رشت شدند و از چه می‌هراسیدند. آری! تاریخ به همه چیز گواهی خواهد داد.»

کنجکاو شدم بدانم که موضوع از چه قرار است و بر این اساس یکی از دوستان قدیمی فروغی به نام علی فومنی را که در برگزاری این کنسرت با فروغی سهیم بود، یافتم تا از زبان خودش ماجرای این کنسرت انجام نشده را جویا شوم. او صحبت‌هایش را با یکی از ترانه‌های منتشر نشده فروغی آغاز کرد و به شرح ماجرا پرداخت:

با فریدون فروغی بودن خودش پر بود از خاطره، چرا که او درمیان مردمان عادی متمایز بود و می‌توانستی با او در این روزگار راحت باشی و درددل کنی. از سال ۵۸ که او را از نزدیک می‌شناختم با او خاطرات فراوانی دارم که هر کدام از آنها برایم در بدترین و بهترین شرایط، تداعی‌کننده رفاقت با مردی است که هیچ گاه خود را به ظواهر دنیای فعلی نفروخت. بعد از اینکه فروغی مدت ۲۰سال در سکوت مطلق بود، با جنب و جوش موسیقی پاپ او هم به تکاپو افتاد تا بتواند دوباره به عشقش که همانا خواندن برای مردمش بود ادامه دهد.

اما این کار در عمل تا پایان عمرش به درستی اجرا نشد و او تا آخرین روزهای عمرش در حسرت خواندن دوباره ماند.

روزی با او در سال ۷۹ در مورد تیم فوتبال سپیدرود رشت درددل کردم و از وضعیت نابسامان این تیم مردمی و محبوب و شرایط اسفناک مالی که بر این تیم حاکم بود برایش گفتم. فروغی گفت: «از آنجایی که می‌دانم عشق تو سپیدرود است، من خودم هر کاری را که فکر می‌کنی از دستم برمی‌آید برای این تیم انجام می‌دهم» در این میان هر دو به فکر فرو رفتیم. که ناگهان او گفت: «اگر به من مجوز بدهند حاضرم در همان ورزشگاه رشت کنسرتی برگزار کنم و تمام عواید این کنسرت را به تیم مردمی سپیدرود اختصاص دهم. چرا که در حال حاضر این تنها کاریست که من می‌توانم انجام دهم و دل تو و سایر دوستداران این تیم محبوب را شاد کنم.» وقتی فروغی این حرف‌ها را زد من می‌دانستم که به گفته‌هایش اعتقاد دارد و در کمال بی‌ریایی و بی‌تکبری آن را گفته است. بعد از سه هفته دوندگی بالاخره مجوز اجرای این کنسرت را از رییس وقت ارشاد گیلان دریافت کردیم و حتی روزنامه‌های گیلان این موضوع را انعکاس دادند.

وقتی خبر کنسرت فروغی در سبزه‌میدان رشت بر روی یک دکه مطبوعاتی قرار گرفت، به علت استقبال مردم برای دیدن این خبر، خیابان آن مکان مسدود شد و حتی ماموران نیروی انتظامی به مردم تذکر دادند که در برابر این دکه توقف نکنند.

خبر اجرای این کنسرت مثل برق در گیلان پیچید، اما باز هم فروغی پشت دیوار گیر کرد و دستور دادند که فروغی حق اجرای کنسرت در رشت را ندارد و اگر می‌خواهد این کنسرت انجام شدنی باشد، حتما باید طبق نظر آنها رفتار کند.

فروغی که می‌دانست کار از کجا آب می‌خورد، آب پاکی برروی دست همه این عوامل ریخت و گفت: من فقط برطبق برنامه‌ریزی خودم کار می‌کنم و هیچ‌گاه کار فرمایشی را قبول ندارم. خلاصه اینکه این کنسرت با مداخله برخی‌ها برگزار نشد. هرچند آن کنسرت برگزار نشد، اما منش انسانی و مرام نیک او برایم هیچ‌گاه از یادرفتنی نیست. انگار که از نظر من او این کار را انجام داده بود و شاید این عمل برخی‌ها باعث شد تا ارزش کار او دوچندان شود و در سینه تاریخ ثبت شود.

سپید‌رود محبوب‌ترین تیم رشت بود که ورزشگاه رشت را مالامال از تماشاگر می‌کرد. تیم سپیدرود هم‌اکنون در دنیای حرفه‌ای فعلی فوتبال ایران به حالت سکون درآمده و به انزوا کشیده شده است.