درباره نامزدهای جشن خانه سینما
وقتی از سنتوری خبری نیست
امیر قادری- حالا که سنتوری نیست، با یکی از فقیرترین سالهای سینمای ایران مواجهیم و در این شرایط واقعا نمیشود درباره داوریها قضاوت کرد. چند تا فیلم استاندارد (تر) داریم که اغلب موارد همانها نامزد شدهاند. تا پیش از این اعصابمان خورد میشد از مشاهده مواردی مثل نامزد شدن فیلمهایی مثل پاداش سکوت و خونبازی در رشته بهترین فیلم. این که همچنان در سینمای ایران، فیلمهایی تحویل گرفته میشوند که مهم جلوه میکنند، تا این که مهم باشند.
آثاری که سایه سنگین ایدئولوژی خامدستانهای بر سرشان دیده میشود و حرفهای معمولیشان را در قالبهای «موجه»ای ارائه میدهند. (خون بازی را ببینید). آزادی و رهایی ناشی از جذب و درک تکنیک، مضمون، و انرژی رها شده از یک جور عشق شدید به سینما خواستاری ندارد. حواستان هست که این بار دیگر بحث سر انتخابهای در مواردی «مصلحانه» مسوولان نیست. این انتخابهای خود اهالی سینماست و باز مثلا بازی سیما تیرانداز در پاداش سکوت، نامزد بهترین بازیگر نقش مکمل زن شده است. بازی تیرانداز همان انتخاب مرکزی است که میشود باقی انتخابها را هم در سایهاش تحلیل کرد. یک بازی «کار شده» که تمام شرایط لازم را برای تاثیر گذاشتن روی سلیقه و وجدان هنرمند امروز دارد: ظاهرا پر زحمت، بدون قطع، با عوض کردن صدا و لحن. این طوری ذوق زیبایی شناسی سطح پایین ما، ارضا میشود از تماشای یک جور کار «هنرمندانه». هنر به معنی «کار سخت»، «از خود دور شدن»، «معنای زورکی پیدا کردن»، قابل تحلیل و توضیح شدن». این مثلا فرق میکند با تماشای صورت بیتاکید و البته «حاضر» بهرام رادان، وقتی در آغاز سنتوری از پلههای مترو میآید بالا... و بخشی از جو پرده را مال خود میکند. این بازی را راحت نمیشود دید و تحلیل کرد و بازی سیما تیرانداز را چرا. دومی را میشود به بند کشید، غذای وجداناش کرد، و اولی را نه. پاداش سکوت را در جشنواره ندیدم. پس وقتی چند روز پیش برای تماشایش به سینما رفتم، تعجب کردم که چطور بازی تیرانداز در جشنواره فجر نامزد نشده است. آخر همه دلایل لازم برای انتخاب شدن را دارد. وجدان داوران ما را که دنبال دلایل این چنینی برای معرفی بهترین بازی و بازیگر میگردند، ارضا میکند. همین را تعمیم بدهید به بازی تحسین شده باران کوثری برای ایفای نقش یک معتاد، یا بیتا فرهی که «یا علی»گویان دنبال فرزندش میگردد. بازی سیما تیرانداز در پاداش سکوت را ببینید و باز ماجرا را تعمیم دهید به درکی که از موسیقی خوب، فیلمبرداری خوب، کارگردانی خوب و فیلم خوب داریم. وجدان سنگین هنریمان باید ارضا شود. بازی تیرانداز، چیزی است مثل ضجههای زجرآور مریلا زارعی در سربازهای جمعه که یک نقش کوتاه دیگر بود و باز همین دلایل را برای جذب داورها و منتقدها داشت و هم در جشنواره فجر جایزه گرفت و هم در جشن خانه سینما.
همه این حرفها را اما بیخیال. امسال در غیاب سنتوری ماجرا فرق میکند. به داورها حق میدهیم، چون در فیلمهای امسال نباید دنبال چیز هنرمندانهای گشت. همین که این پنج فیلم، قابل نمایشتر و قابل تحملترند، کافی است. همین که کمی استاندارد (تر) باشند، همین که یکی دو آب شستهتر باشند. این بار نه بحث اعمال نظر در داوریها است و نه بحث ناکارآمد بودن داورها.
ارسال نظر