سینما فلسطین در انتظار روزهای بهتر
امیر موسوی- برخلاف گرمای روز سوم جشنواره در سینمای مطبوعات، روز چهارم این جشنواره به هیچ وجه شباهتی به روز قبل آن نداشت. نمایش فیلمهایی همچون «سینه سرخ» و «مصائب دوشیزه» و نرسیدن فیلم «مخمصه» برای نمایش در این روز از دلایل این اتفاق بود. فیلم «سینه سرخ» به کارگردانی پرویز شیخ طادی توانست در روزی که فیلم خوبی به نمایش در نیامد، نظر مثبت منتقدان را تا حدودی کسب کند. هنوز در این سینما از فیلم هایی که سر و صدا به پا کردهاند، خبری نیست، تمامی این فیلمها مانند «پاداش سکوت» و «اتوبوس شب» برای روزهای پایانی جشنواره در نظر گرفته شده است. در این سینما فیلمهایی نمایش داده شده است که بعد از دیدن آنها، بیننده فقط به وقت هدر رفته، انرژی مصرف شده یک گروه سینمایی و هزینههایی که صرف این فیلم شده است، تاسف بخورد و در اینگونه موارد است که آرزو میکنیم ای کاش این قبیل کارگردانها هیچ وقت به سمت سینما نمیآمدند. در ادامه نگاهی به دو فیلم «سینه سرخ» و «سنگ، کاغذ،قیچی» ساخته سعید سهیلی داریم.
سنگ، کاغذ، قیچی
«سنگ، کاغذ، قیچی» از معدود فیلمهای امسال است که مسائل فنی آن مانند تدوین، فیلمبرداری، جلوههای ویژه از بعد هنری آن جلوتر است تا بیننده آرزوی وجود یک کارگردان حرفهای را در پشت کار داشته باشد تا بتواند یک فیلم درست و حسابی و آبرومند در مقیاس سینمای ایران تماشا کند. اما حیف! حیف که سهیلی همه امکانات در اختیار خود را فدای حرف فیلم خود کرده است و در بیان حرف خود هم دچار مشکل است. صحبت از نسل سوخته و آرمانهای سوخته و بازماندگان جنگ، حرفی است که همیشه تازگی و طراوت خود را دارد اما هدف سهیلی از ورود به آسایشگاه معلولان و جانبازان جنگ چیست؟ این دادگاه آیا نمیشد در جای دیگر تشکیل شود؟ ما کل قصه را میبینیم و بعد همراه شخصیتهای اصلی وارد آسایشگاه میشویم و این بار منتظر حکم دادگاه توسط گروگانها میشویم.
اشتباه انتخاب حفظ روایت توسط سهیلی از اثرگذاری مفهوم نهایی فیلم کاسته است. شاید اگر شروع فیلم با صحنه گروگانگیری بود و سپس اتفاقات گذشته را در فلاشبک میدیدیم، نتیجه بهتری از فیلم حاصل میشد. این راهکار در جهت حذف بسیاری از صحنههای زائد فیلم و اضافه شدن بار موردنظر سهیلی برای قسمت آسایشگاه جانبازان کمک بسیار مثبتی میتوانست باشد. کاری که یکبار توسط حاتمیکیا و قبل او در فیلم «بعد از ظهر سگی» مورد استفاده قرار گرفت و حاصل شاهکاری بود که همیشه دیدن آن جذاب است. فیلمبرداری علیرضا زریندست، یکبار دیگر او را در استانداری فراتر از سینمای ایران قرار داده است و حیف که نسخه به نمایش درآمده تا حد قابل توجهی ازنظر لابراتواری مشکل داشت تا رنگهای به دست آمده روی نگاتیو درست به نمایش گذاشته نشود. تدوینگر فیلم، ضرباهنگ فیلم را در قسمتهای مختلف درست رعایت کرده بود و تا حدی فیلم در مرحله تدوین دوباره خلق شده است. در کل سهیلی نشان داد که میتوان فیلم سفارشی ساخت اما اثری آبرومند را برای نمایش فراهم کرد.
سینه سرخ
شیخ طادی، مقبول فیلم میسازد. فیلمهایش ضعفهایی دارد اما مخاطب آرزده نمیشود. بلد است قصه را تعریف کند و قصهای که تعریف میکند آنقدر ساده و بیپیرایش است که فیلمهایش را دلنشین کند و این مهمترین فاکتور برای یک سینماگر است.دستیار سابق ابراهیم حاتمیکیا در حالی دومین فیلمش را به جشنواره ۲۵ رسانده است که فیلم جدیدش به مانند فیلم قبلی او در محیطی روستایی و لوکشینهای ارتفاعات شمال کشور میگذرد اما قصه این فیلم تا حد زیادی مفهومی جهانی دارد و پرداخت درست شیخ طادی به قصه، زبانی بینالمللی بخشیده است. قصهای که در حالت عادی تا حد زیادی حساسیت برانگیز است و اگر درست روایت نمیشد و یا کارگردان دید درستی نسبت به آنچه میخواست نداشت، نتیجهای کاملا معکوس داشت. داستان فیلم به زندگی مسالمتآمیز مسلمانان و مسیحیان در روستایی درشمال کشور می پردازد که با وجود این صلح و صفا، رقابتی پنهان برای برتر نشان دادن دین خود در بین دو طرف در جریان است. پسری از طرف مسلمانان ناخواسته سبب مرگ دوست خود میشود و برای زنده کردن دوست خود دست به دامان مسیح میشود چون مسیح است که دم مسیحایی دارد. فیلم «سینه سرخ» برخلاف خیلی از فیلمهای امسال که ادعای معناگرایی ندارد اما موقعیتهای در اماتیک را خلق کردهاند در طول روایت، لایههای معناشناختی و تاثیرگذاری را خلق کرده است که به خوبی مخاطب را درگیر میکند. به عنوان مثال صحنه گره خوردن تصادفی پارچه سبز امامزاده مسلمانان به مجسمه مسیح مصلوب و یا قسم خوردن پسر ارمنی به حضرت ابوالفضل و یا سکانس فوقالعاده پایانی فیلم همه در عین سادگی روایت شدهاند و بدون شعار زدگی مفهوم عمیقی را بیان میکنند که لحظه به لحظه در فیلم آکنده شده است. ای کاش شیخ طادی در کنار همه تلاشهای خود، توجهی هم به انتخاب بازیگران و نوع بیان و لهجه آنها داشت، چون در محیط وقوع داستان، بازیگران اتوکشیده و مرتب فیلم (البته به جز بازی درخشان مهدی احمدی) شبیه توریستهایی بودند که برای گذران تعطیلات به آن منطقه آمده بودند.
ارسال نظر