امیر موسوی - روز سوم جشنواره در سینما فلسطین (مطبوعات) حال و هوای دیگری نسبت به دو روز اول این جشنواره داشت. فیلم‌هایی در این روز به نمایش درآمد از استقبال خوبی برخوردار شد و توانست گرمای جشنواره را در این سینما ایجاد کند. «باز هم سیب داری؟» به کارگردانی بایرام فضلی ، «نیما یوشیج» به کارگردانی نادر کجوری، «سنگ، کاغذ، قیچی» ساخته سعید سهیلی، «خون‌بازی» ساخته رخشان بنی‌اعتماد و در بخش بین‌الملل «زندگی دیگران» نماینده آلمان در اسکار ۲۰۰۷ از جمله فیلم‌های نمایش داده شده، در این سینما بود. در ادامه نگاهی به فیلم های «خون بازی» و «باز هم سیب داری؟» از فیلم‌های روز سوم داریم.

باز هم سیب داری؟

بایرام فضلی دانش آموخته گرایش فیلمبرداری از دانشکده سینما و تئاتر است که در چند سال اخیر نام خود را به عنوان مدیر فیلمبرداری پروژه‌های بسیاری در سینمای کشور تثبیت کرده است و با ابداعاتی که در زمینه تجهیزات و لوازم فیلمبرداری انجام داده است، موفق به خلق تصاویری بدیع و زیبا شده است که امضای او را در بردارد.

در فیلم (باز هم سیب داری؟) فضلی به سراغ روایتی شرقی از داستان‌های فولکور رفته است و داستان حسن کچل را در قالبی امروزی نه به معنای تاریخی بلکه به لحاظ سبکی روایت می‌کند. به همین دلیل فضای کار را به سمت سبک سوررئالیسم سوق داده است تا به زیر متنی دست پیدا کند با کمک فضای بی‌مکان و بی‌زمان قصه خود به بیان جدیدی از این قصه قدیمی برسد و حرف خود را بیان کند.

در جبهه دیگر فضلی به دنبال فرم مناسب بیان قصه برآمده است و چون به دنبال درام کلاسیک نبوده است از عزمی بدیع و جذاب استفاده کرده است که زیبایی بصری و تاکید بر استفاده روان‌شناسانه از رنگ‌ها، القای حس از طریق باند صدا و کادربندی‌های نامعمول او را در رسیدن به مقصود خود کمک کرده است.

اشاره شد که فضلی با بردن قصه به سمت حال و هوای سوررئال قصد رهیافت به زیر متنی دارد که هدف اصلی او است. برای این منظور قصه شروع خود را از حس کچل نشات می‌گیرد و مرد کچل فیلم که بی‌نام هم هست سفری را شروع می‌کند، برای رسیدن به خوشبختی که برای نیل به این هدف مجبور است از سرزمین‌های مختلفی عبور کند که موقعیتی گروتسگ دارند. سرزمین خواب، سرزمین جدال، سرزمین گدایان مراحلی است که بیشتر به خواب شبیه هستند تا به محملی برای رستگاری شخصیت کچل قصه. روایت در این مراحل جدی است. قومی به نام راس‌داران که همگی سیاه‌پوش هستند و قدرت مطلق را به دست دارند و از کشتن هیچ ابایی ندارند. فضای کابوس‌داری را ایجاد می‌کنند که نقش مکمل ایجاد فضای سوررئال فیلم را ایفا می‌کنند. اما حرف اصلی فیلم در لایه‌های طنزی که خیلی ظریف در فیلمنامه قرار گرفته است چه در دیالوگ‌ها و چه در بازی‌ها گفته می‌شود.

سیری‌ناپذیربودن شخصیت مرد کچل نقشی انکارناپذیر در پیشبرد قصه دارد که تاکیدی بر حماقت بی‌پایان او است که دست آخر همین حماقت‌ها است که سرنوشت هر یک از این اپیرود گونه‌ها را رقم می‌زند.

خون‌بازی

فیلم جدید رخشان بنی‌اعتماد قصه و روایت ندارد. یکی بود و یکی نبود دارد، اما کلاغه به خانه نمی‌رسد هیچ در بین راه هم گم می‌شود. هیچ وقت دلم نمی‌خواست برای فیلمی از بانوی سینمای ایران نقدی منفی بنویسم اما از هر جنبه که بنگریم فیلم خون‌بازی، آنچه که انتظار داشتیم، نبود.

در بخش فنی فیلم که شامل فیلمبرداری، تدوین، صداگذاری فیلم است، چیزی فراتر از استاندارد و سینمای ایران است.

به نظر اکثر بینندگان سیمرغ بهترین بازیگر نقش اول زن به این فیلم تعلق می‌گیرد و کل فیلم را تلاش یک گروه سینمایی برای رسیدن «باران کوثری» به این جایزه تعبیر می‌کنند.

بنی‌اعتماد همه ابزار لازم برای ساخت یک فیلم خوب را داشته است اما نمی‌دانسته که چه فیلمی می‌خواهد بسازد. فیلمی در ژانر اجتماعی؟ ژانر جاده‌ای؟ ملودرام؟ ...

قصه فیلم در شهر شروع می‌شود، در جاده ادامه پیدا می‌کند و در موقعیتی به شدت سانتی‌مانتال به شکل ملودرام خاتمه پیدا می‌کند. تا اینجا و در طی این مراحل باز هم می‌توان امید داشت که فیلم بسیار خوبی ساخته شود اما شرط اصلی یک فیلم داستانی، وجود یک قصه است و قصه زمانی معنا پیدا می‌کند که پایانی متناسب برای آن وجود داشته باشد. در فیلم خون بازی ما فقط حکایت یک دختر معتاد با بازی باورناپذیر باران کوثری در سفر او و مادرش برای رسیدن به یک مرکز بازپروری را می‌بینیم نه بیشتر و نه کمتر. نه کنشی به وقوع می‌پیوندد و نه تحولی در طول مسیر در شخصیت دختر به وقوع می‌پیوندد که با فید شدن تصویر به سفیدی در آخر فیلم، این رستگاری باورپذیر از آب در بیاید.

قصه آنقدر کمی و کاستی و گره‌های بازدارد که در طول سفر این مادر و دختر، بیننده سه درگیری لفظی میان مادر و دختر می‌بیند که همه این صحنه‌ها فقط در لوکیشن‌های مختلف فیلمبرداری شده است وگرنه دیالوگ‌ها و کنش‌ها و حتی نوع درگیری‌ها هیچ تفاوتی با هم ندارند.

شاید بهترین سوال در مورد این فیلم در خود فیلم در صحنه پدر خانواده که حال از مادر جدا شده و در شهری در مسیر این سفر زندگی می‌کند مطرح می‌شود و اینکه اصلا چرا این سفر باید انجام شود؟

در کل «خون‌بازی» بر خلاف انتظارها، علاقمندان به سینما را غافلگیر نکرد ولی به هر حال ارزش دیدن را دارد و ارزشمند است.