بااقتصاددانان
حیاتبخش نظریه تعادل عمومی
والراس در زمان فوت خود در سال ۱۹۱۰ در ایتالیا و آمریکا هوادارانی پیدا کرده بود. لیکن، در انگلستان، آلمان و اتریش که مرکز علم اقتصاد بهحساب میآمد، اگر نگوییم به نظریه تعادل عمومی با خصومت نگاه میشد، بیتردید مورد بیمهری قرار داشت. بیان مفاهیم به زبان ریاضی توسط والراس کافی بود که نظرات او هم مورد توجه چندانی قرار نگیرد. اما، آنچه نظریه اقتصادی تعادل عمومی را زنده نگه داشت، کتاب نظریه اقتصاد اجتماعی تالیف گوستاوکاسل (۱۹۴۵-۱۸۶۶) بود که در سال ۱۹۱۸ منتشر شد. در این کتاب، کاسل نظرات والراس را به زبانی بسیار ساده بیان کرده است. در واقع، او نظریه مطلوبیت را به این دلیل که هیچکس قادر به اندازهگیری آن نیست رد میکند و نزولی بودن منحنی تقاضا برای کالاها را حقیقتی تجربی میداند. او کارایی نهایی توزیع را نیز مردود میشناسد و قیمت عوامل تولید را براساس فرض ضرایب ثابت تولید توضیح میدهد. بهطور کلی، کاسل قیمتهای نسبی را به کمک رابطه میان کمیابی و نیازها توضیح میدهد. سادهسازی بحث و در دسترس بودن کتاب کاسل باعث توفیق آن شد. این کتاب به بسیاری از زبانها ترجمه شد و شاید پرخوانندهترین کتاب درسی اقتصاد در فاصله دو جنگ جهانی بهشمار میآید.
کتاب طبیعت و ماهیت بهره که کاسل قبل از این، یعنی در سال ۱۹۰۳، نوشته بود نیز با اقبال فراوان مواجه شده بود کاسل تمامی استدلالات بوم - باورک را در مورد نظریه سرمایه و بهره کنار میگذارد و استدلال والراس را میپذیرد که مطابق آن میان کالاهای یکبار مصرف و کالاهای سرمایهای بادوام، که خدمات حاصله از آنان در آینده و پس از مدتی انتظار متحقق خواهد شد، فرق قایل میشود. بدینترتیب، انتظار دارای دو بعد پولی و زمانی است و به عنوان یک عامل تولید در نظر گرفته میشود و بهره تنها به دلیل کمیابی این عامل باید پرداخت گردد. کاسل، در اشاره به علل انتظار، قبول ندارد که منحنی عرضه پسانداز در همه حال مثبت است با وجود این، به دلیل این که عمر بشر بیانتها نیست یک حداقلی وجود دارد که نرخ بهره بیش از ۲ تا ۳درصد از آن پایینتر نخواهد رفت. در نرخ بهرهای مثلا حدود ۲درصد زیر حداقل مورد اشاره، عمر کاری انسان کوتاهتر از آن است که امکان پسانداز برای ایام سالخوردگی فراهم آید و لذا انگیزه پسانداز به کلی از بین میرود. بهطور خلاصه، همراه با کاهش نرخ بهره به ۲ تا ۳درصد، پایین آمدن انگیزه انتظار باعث افزایش نرخ بهره میگردد.
شهرت بینالمللی کاسل بعد از جنگ جهانی اول و به خاطر مباحثات او درخصوص پرداخت غرامت جنگ توسط آلمان و نیز بازگرداندن نظام پولی پایه طلا دو چندان گردید. کاسل در کتاب مسائل پولی جهان که در سال ۱۹۲۱ تالیف کرد، قاعده سادهای برای این که مشخص شود نرخ ارز یک کشور در تعادل هست یا خیر پیشنهاد کرده و آن رابطه سطح قیمتها در کشور مورد نظر و بقیه کشورهاست. او مشخصا نرخ تعادل را خارج از قسمت میان سطح عمومی قیمتها در دو کشور دانسته است. این در واقع همان نظریه «برابری قدرت خرید» است که برای همیشه با نام گوستاو کاسل پیوند خورده است. این نظریه اگر بخواهیم خوب دقیق شویم کامل نیست چرا که نرخ ارز میان دو کشور در بهترین صورت تنها نشاندهنده قدرت خرید نسبی از کالاهای صادراتی کاملا مشابه است، در حالیکه قیمت کالاهای غیر صادراتی در کشورهای مختلف با هم فرق زیادی دارد. به سخن دیگر، نظریه برابری قدرت خرید عوامل متعدد دیگری را که باعث اختلاف قیمت کالاها در دو کشور میشود، یکسره بهدست فراموشی میسپارد. با وجود این، در مواقعی که شرایط در حال تغییر است و قیمتهای بینالمللی بهسرعت تغییر مییابد، این نظریه میتواند به عنوان یک قاعده کلی در تعیین نرخ تعادل ارز مورد استفاده قرار گیرد. از لحاظ کلی میتوان گفت که هیچ کشوری نمیتواند نرخ برابری پول خود را با دیگر اسعار حفظ کند وقتی تورم داخلی آن از متوسط تورم بینالمللی شدیدتر است.
با افزایش بیکاری در دهه ۱۹۳۰، کاسل به عنوان یکی از منتقدین چارهجوییهای کینز برای رفع بحران درآمد و اصولا با سیاست کسر بودجه مورد حمایت کینز مخالف بود. او نه تنها به انتشار کتاب نظریه عمومی کینز هیچ هیجانی نشان نداد، بلکه به انتقاد از سیاستهای پیشنهادی کینز در این کتاب پرداخت.
کاسل در سال ۱۸۶۶ در استکهلم پایتخت سوئد متولد شد و دکترای خود را در سال ۱۸۹۵ در ریاضیات از دانشگاه اوپسالا اخذ کرد. او پس از مدتی که به عنوان مدیر مدرسه مشغول به کار بود به اقتصاد علاقه پیدا کرد و برای آموختن این علم به آلمان سفر کرد. نخستین مقاله او در سال ۱۸۹۹ و اولین کتاب او در سال ۱۹۰۰ هر دو به زبان آلمانی منتشر گردید. کاسل در سال ۱۹۰۱ به سوئد برگشت و به عنوان استاد کرسی اقتصاد در دانشگاه استکهلم مشغول به کار شد و تا سال ۱۹۳۶ این سمت را حفظ کرد. چند سالی از این دوره همزمان بوده است با تدریس اقتصاددان هموطن او یعنی نات ویکسل که بهمحض انتشار کتاب نظریه اقتصاد اجتماعی توسط کاسل، انتقاد شدیدی از این کتاب بهعمل آورد و دیدگاههای سیاسی و اجتماعی او را بهباد انتقاد گرفت. از این انتقادات مشخص میشود که چهقدر دیدگاههای این دو اقتصاددان متفاوت بوده است. کاسل در سال ۱۹۴۵ در سن ۷۸ سالگی چشم از جهان فروبست.
ارسال نظر