جبهه واقعی جنگ، تجارت است

مترجم: نیلوفر قدیری

جورج بوش دو هفته به آن سوی دنیا رفت تا جهان دیگری را ببیند. بوش به طور کامل مشغول عراق، ایران، کره شمالی و لبنان بود و اگر زمانی باقی می‌ماند به روسیه و ونزوئلا می‌پرداخت. همتایان او در آسیا اما قبل از هر چیز بر موضوعی دیگر متمرکز بودند و آن رشد اقتصادی کشورهایشان بود. در حالی که بمب‌های کنار جاده‌ای تیتر اخبار رسانه‌های دنیا است اما این اقتصاددانان هستند که توازن قدرت را در عرصه بین‌المللی رقم می‌زنند. به این تضاد توجه کنید: در پنج سال گذشته ناآرامی‌های سیاسی جهان را در بر گرفته و سر آغاز آن حملات ۱۱ سپتامبر بود. در پی آن بمب‌گذاری‌های بالی، کازابلانکا، استانبول،‌ مادرید و بعد لندن. دو جنگ به رهبری آمریکا روی داد که اکنون هم هنوز در عراق و افغانستان ادامه دارد و هر روز پر هزینه‌تر و بی‌ثبات‌تر می‌شود. با این شرایط جنگ اسرائیل و لبنان، بن‌بست در مذاکرات فلسطین برنامه هسته‌ای ایران و آزمایش هسته‌ای کره شمالی را به همراه رویارویی رو به رشد روسیه با همسایگان را اضافه کنید.

در همین مدت اقتصاد جهان پر شتاب‌ترین میزان رشد پنج ساله خود را در سه دهه گذشته تجربه کرده است. در حقیقت سرانه رشد تولید ناخالص داخلی جهان در این سال‌های توفانی ۲/۳‌درصد بوده که این رقم بالاتر از هر زمان دیگری در طول تاریخ است. جنگ اسرائیل را با لبنان به یاد بیاورید که چقدر هم از این جنگ وحشت‌زده شد و به عقیده بسیاری تل آویو بازنده این جنگ بود. ارزش بازار سهام اسرائیل و پول واحد آن یعنی شکل در آخرین روز این جنگ بسیار بالاتر از روز اول جنگ بود. امسال تایلند یک کودتا به سبک قدیم و سنتی را تجربه کرد که با به قدرت رسیدن نظامیان کامل شد اما اکنون ارزش پول این کشور دست نخورده باقی مانده است.

بازارها معمولا باهوش هستند. اما اکنون با این روند چه حرفی می‌خواهند به ما بگویند؟ اینکه دوران کنونی جهانی شدن بسیار قدرتمند تر، فراگیرتر و با‌تداوم‌تر از آنی است که بسیاری تصور می‌کردند. امروز ما در دوران منحصر به فردی به سر می‌بریم، دورانی که محرک اقتصادی در سراسر دنیا دیده می‌شود. آمریکا، اروپا و ژاپن همگی عملکرد خوبی دارند و چین و هند و برزیل و ترکیه در کنار بسیاری از کشورهای دیگر جهان سوم هم در شرایط مشابه به سر می‌برند. ظهور این کشورها به نظم جدید جهانی قدرت تازه‌ای می‌بخشد. بازارهای در حال ظهور اکنون ۳۰‌درصد اقتصاد جهان را تشکیل می‌دهند و در سال گذشته ۵۰‌درصد رشد جهانی را

تشکیل می‌دادند.

یکی از فواید مهم این بوده که کشورهای پیشرفته صنعتی در دو دهه گذشته نرخ بهره را پایین نگهداشته‌اند و با این کار موجب شده اند تا کشورهایی چون آمریکا پر شتاب‌تر از هر چه کارشناسان پیش‌بینی می‌کردند رشد کنند. بدون حضور دو موتور جدید اقتصاد جهان یعنی چین و هند این شرایط ممکن نمی‌شد. این دو کشور هستند که قیمت کالا و خدمات را پایین نگه می‌دارند. اگر تا اینجا چنین نتیجه گیری کرده‌اید که همه چیز مانند افسانه و داستان پیش رفته در اشتباه هستید. رشد جهانی پیچیدگی‌های خودش را دارد. تقاضا برای مواد خام و انرژی بالا است و همچنان رو به افزایش خواهد رفت. کشورهایی که این منابع را دارند مانند ایران و روسیه و ونزوئلا و عربستان از هر قانون و قائده‌ای برای بازارها و دنیای تجارت در سراسر جهان استثنا هستند. بنابراین کاپیتالیسم جهانی مخالفان سرمایه‌داری خود را دارد.

رشد همچنین اثرات محیط زیستی خود را دارد. آنها که نگران عدم امضای پیمان کیوتو توسط آمریکا هستند باید این را به خاطر داشته باشند که چین و هند در حال حاضر مشغول ساخت نیروگاه‌های سنگین برق و انرژی ذغال سنگی هستند که گازهای گلخانه‌ای حاصل از آن پنج برابر کل ذخایر پیش‌بینی‌شده در پیمان کیوتو است.

برای کشورهای صنعتی اقتصاد جدید جهانی فشارها و نگرانی‌های خود را دارد. با توجه به صدها و شاید میلیاردها تازه وارد به بازارهای جهانی کارگران غربی از سطح حقوق و دستمزدهایشان نگران هستند. با ورود بازیگران جدید به اقتصاد جهانی، صنایع مختلف با رقبای جدی رو به رو هستند.

هیچ راهی برای تعطیل کردن این روند در اقتصاد جهانی وجود ندارد. حتی نباید برای رسیدن به این هدف تلاش کرد. در گذشته هر دوره‌ای از رشد و توسعه بازار جهانی سرمایه به کامیابی و موفقیت بیشتر در سطح جهان منجر می‌شد. ماجرای ۱۰۰سال گذشته یکی از آموزنده‌ترین موارد در این زمینه است.

اکنون در حالی که هم کشورها از چین تا شیلی به دنبال راه حلی برای حل کردن مشکلات و چالش‌هایشان هستند دولت آمریکا کمترین تلاش را در این زمینه می‌کند هم تلاشش معطوف به حل اختلافات میان سنی‌ها و شیعیان است. یک قرن پیش یک قدرت دیگر جهانی به همین شیوه در گوشه‌ای دیگر از دنیا مشغول بود. بریتانیای کبیر در آن زمان جنگ بوئرها را باخت اما از آن مهم‌تر این بود که به خاطر عدم تمرکز کافی بر چالش‌های اقتصادی جایگاه خود را به عنوان یکی از بزرگ‌ترین قدرت‌های جهانی را از دست داد.